- لیست اشعار
- مناسبت
- مرگ
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
قاسم پیرنظر
در14 /02/ 1318 -
salman mohabbati
در14 /02/ 1394 -
امیرحسین دایمی پویا
در14 /02/ 1378 -
احسان بابادی
در14 /02/ 1383 -
سینا پیغامی
در14 /02/ 1388 -
شهریار جعفری منصور
در14 /02/ 1348
خدا نکند هیچ کسی را بی سرپرست افتاد دست دو سه پست از عقل خود استعمال کن ای بی مباشرت در امورت مشورت کن با فرماندهت...
ادامه شعرسایههایی در غبار حسرت یک روز گرم مهر کم رنگی دریغ رنگ ها همواره غم درد دل ، پر غصه بود خشم ، تردید نشاند عاقبت عمری بسوخت شانس و تقدیری نم...
ادامه شعرهردم در این وادی نوای الرحیل است کوچ رفیقانم دگر بی قال و قیل است ای وای چه آمد بر سر مردم در این شهر هر کوچه اش چند حجله ای مانند نیل است یاران سفر در پیش دارند بی بهانه گویند که این رفتن دگر ...
ادامه شعربسوزانید جسمم را همان لحظه ی مرگم نباشد هیچ ردی در زمین حتی به سنگم برای هر دعا پرهیز گردد نامی از من که پایانی شود آن آخرین دفتر و برگم بسوزانید هر جامه برای پوششم بود مبادا بوی تن در خاطر کس زنده ...
ادامه شعراز سر گذشت این خوان، پایان رسید این سان فصل شکوفه طی گشت، بر ما وزید بوران برگی به شاخه ام نیست، لخت است و عور قلبم با تندر زمانه آتش گرفتم ای جان گر کام تلخم امروز، چون شوکران گزنده است بر من ببخش ای...
ادامه شعرچه خوش برگشتی ای مادر به شهر و میهنت ای گل که چشمانم به در خشکید که تا می خوش شود این مُل ترا در خوابگاه دائمت آرام، سپردیم دست یزدان، شاد که روح پرفتوحت خوش بود از ما، به وقت خواندن بلبل نظاره گر شد...
ادامه شعرمرگ پدرم ... از پدر ، پدر بزرگ ، پدرش ! شنیده بود : گاهی زمستان ! آنچنان سخت می گیرد که... کمتر کسی پایـــَش به ”بهار”می رسد ! #محمد_مولوی...
ادامه شعر... ۷. رو به میانسالی اش پرسه می زند با خوشگلیِ بیکار. ۸. دهان خود را به عمد گم می کند در مخروبه ی کلمات. ۹. سلانه سلانه افزوده می شود به تاریکیِ وسطِ کتابهایِ بسته شده. ۱۰. در طرحِ پشتِ جلدِ خود ...
ادامه شعرگرچه با سکوتی عجیب نجیب/ اهل همدستی ست/ چه سراینده ی زبردستی ست!/ یا نه، اصلا چه عاشق مستی ست!/ به صفای همین دریاچه/ به رنگ وفا/ که آخرین کمال هستی ست/ قوی سفید/ خواهان نقد پربار شما فرهیختگان بزرگ...
ادامه شعرترس از مرگ ترس برادر مرگ است می گویند وحشت از افتادن است می گویند هر کس به بهانه ایی تن به خاک سرد می سپرد گاهی لیز خوردن بهانه است می گویند! #محمد_مولوی زمستان 1400...
ادامه شعردردی کِشم از هجر او، کوهی ندارد طاقتش از دوری لبخند او، و آن خنده های دلکشش از رنج و درد این جهان جانش به لب آمد ولی هرگز ندیدم شِکوِه ای جانم فدای رنجشش دائم برای این و آن، دست دعا برداشتی نفرین ند...
ادامه شعرتقدیم به گوهر از دست رفته وجودم، مادر که معصومانه پر کشید. ???????????????????????????????????????????? تو تنها گنج من بودی، چرا رفتی چرا مادر؟ کلید قفل رنج بودی، کجا رفتی کجا مادر؟ دگر بی تو سرشکی نی...
ادامه شعرکوس رحیل اَر زدیـم عمر به پایان رسیـد قافله سالار مـا دست زِ دنیـا کشیـد مرگ تخلّف نداشت برهمه کس می رسد هیچ تفاوت نکـرد بـهر سیاه و سفیـد ٭٭٭ گرگ اجـل ...
ادامه شعردیده پرخون از دلِ پر آه شد اسمعیلی سویِ قربانگاه شد پیرِ کنعان بارِ دیگر مویه کن یوسفی دیگر درونِ چاه شد
ادامه شعردر شب مرگ من ای همسفران حال کنید باده ای ناب بنوشید و خوش احوال کنید مطربان را به صف آرید نوایی بزنند دور من رقص کنان قیل و دو صد قال کنید قبر من را نبرید آن طرفِ گورستان بدنم را به کف پای پدر چال کن...
ادامه شعرچه فرقی دارد این دنیا و آن دنیا دنیا جهنم است برای منکه ندارمت دوباره کودتا کرده خاطره ات با انکه پرکشیدی و دیگر ندارمت عمرم گذشت و سوختم در نبودنت تو رفته ای وبخدا میسپارمت مریم عرفانیان...
ادامه شعرگل های شهر بدون بارون بدون حتی قطره آبی ریشه ها دیگه جونی ندارن آرزوها هم شدن سرابی نم نم بارون اگه بباره میبرن شون توی گلخونه مرگ شون دیگه فرا رسیده میمیرن تنها توی اون خونه هیچکی نمیاد سراغ اونها...
ادامه شعرآن برگ خشکیده افتاد از درخت امّا چه سود دیشب که مادر بزرگم رفت ، باران باریده بود
ادامه شعرقطره بر جان و پیکرم می ریخت لحظه های سرور پنهانی شوق گلزار و واشدن در خود از پس غنچه ها و عریانی شور خونین عاشقیِ شفق رنگ یاقوتیِ بَدخشانی ذوق راهی شدن به دنبالِ باد لحظه ،شروع عصیانی پرّه در پرّه...
ادامه شعراگر در خبر ها یادمان باشد که دو سه هفته پشت سرهم این طالبان چطوری افغانی ها ی نمازگزار را فرستادند هوا در همان ایام این را نوشتم رباینده دل از قفس ای خدایا میربایی این دلم را از قفس میسپاری دست ای...
ادامه شعر