تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
عبدالرحیم عدالت

خدا نکند هیچ کسی را بی سرپرست افتاد دست دو سه پست از عقل خود استعمال کن ای بی مباشرت در امورت مشورت کن با فرماندهت...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

سایه‌هایی در غبار حسرت یک روز گرم مهر کم رنگی دریغ رنگ ها همواره غم درد دل ، پر غصه بود خشم ، تردید نشاند عاقبت عمری بسوخت شانس و تقدیری نم...

ادامه شعر
علی مزینانی عسکری

هردم در این وادی نوای الرحیل است کوچ رفیقانم دگر بی قال و قیل است ای وای چه آمد بر سر مردم در این شهر هر کوچه اش چند حجله ای مانند نیل است یاران سفر در پیش دارند بی بهانه گویند که این رفتن دگر ...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

بسوزانید جسمم را همان لحظه ی مرگم نباشد هیچ ردی در زمین حتی به سنگم برای هر دعا پرهیز گردد نامی از من که پایانی شود آن آخرین دفتر و برگم بسوزانید هر جامه برای پوششم بود مبادا بوی تن در خاطر کس زنده ...

ادامه شعر
کاویان هایل مقدم

از سر گذشت این خوان، پایان رسید این سان فصل شکوفه طی گشت، بر ما وزید بوران برگی به شاخه ام نیست، لخت است و عور قلبم با تندر زمانه آتش گرفتم ای جان گر کام تلخم امروز، چون شوکران گزنده است بر من ببخش ای...

ادامه شعر
کاویان هایل مقدم

چه خوش برگشتی ای مادر به شهر و میهنت ای گل که چشمانم به در خشکید که تا می خوش شود این مُل ترا در خوابگاه دائمت آرام، سپردیم دست یزدان، شاد که روح پرفتوحت خوش بود از ما، به وقت خواندن بلبل نظاره گر شد...

ادامه شعر
محمد مولوی

مرگ پدرم ... از پدر ، پدر بزرگ ، پدرش ! شنیده بود : گاهی زمستان ! آنچنان سخت می گیرد که... کمتر کسی پایـــَش به ”بهار”می رسد ! #محمد_مولوی...

ادامه شعر
احمد آذرکمان

... ۷. رو به میانسالی اش پرسه می زند با خوشگلیِ بیکار. ۸. دهان خود را به عمد گم می کند در مخروبه ی کلمات. ۹. سلانه سلانه افزوده می شود  به تاریکیِ وسطِ کتابهایِ بسته شده. ۱۰.  در طرحِ پشتِ جلدِ خود ...

ادامه شعر
محمد علی رضا پور

گرچه با سکوتی عجیب نجیب/ اهل همدستی ست/ چه سراینده ی زبردستی ست!/ یا نه، اصلا چه عاشق مستی ست!/ به صفای همین دریاچه/ به رنگ وفا/ که آخرین کمال هستی ست/ قوی سفید/ خواهان نقد پربار شما فرهیختگان بزرگ...

ادامه شعر
محمد مولوی

ترس از مرگ ترس برادر مرگ است می گویند وحشت از افتادن است می گویند هر کس به بهانه ایی تن به خاک سرد می سپرد گاهی لیز خوردن بهانه است می گویند! #محمد_مولوی زمستان 1400...

ادامه شعر
کاویان هایل مقدم

دردی کِشم از هجر او، کوهی ندارد طاقتش از دوری لبخند او، و آن خنده های دلکشش از رنج و درد این جهان جانش به لب آمد ولی هرگز ندیدم شِکوِه ای جانم فدای رنجشش دائم برای این و آن، دست دعا برداشتی نفرین ند...

ادامه شعر
کاویان هایل مقدم

تقدیم به گوهر از دست رفته وجودم، مادر که معصومانه پر کشید. ???????????????????????????????????????????? تو تنها گنج من بودی، چرا رفتی چرا مادر؟ کلید قفل رنج بودی، کجا رفتی کجا مادر؟ دگر بی تو سرشکی نی...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

کوس رحیل اَر زدیـم عمر به پایان رسیـد قافله سالار مـا دست زِ دنیـا کشیـد مرگ تخلّف نداشت برهمه کس می رسد هیچ تفاوت نکـرد بـهر سیاه و سفیـد ٭٭٭ گرگ اجـل ...

ادامه شعر
جواد امیرحسینی

دیده پرخون از دلِ پر آه شد اسمعیلی سویِ قربانگاه شد پیرِ کنعان بارِ دیگر مویه کن یوسفی دیگر درونِ چاه شد

ادامه شعر
وحید علیزاده نیشابوری

در شب مرگ من ای همسفران حال کنید باده ای ناب بنو‌شید و خوش احوال کنید مطربان را به صف آرید نوایی بزنند دور من رقص کنان قیل و دو صد قال کنید قبر من را نبرید آن طرفِ گورستان بدنم را به کف پای پدر چال کن...

ادامه شعر
مریم  عرفانیان

چه فرقی دارد این دنیا و آن دنیا دنیا جهنم است برای منکه ندارمت دوباره کودتا کرده خاطره ات با انکه پرکشیدی و دیگر ندارمت عمرم گذشت و سوختم در نبودنت تو رفته ای وبخدا میسپارمت مریم عرفانیان...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

گل های شهر بدون بارون بدون حتی قطره آبی ریشه ها دیگه جونی ندارن آرزوها هم شدن سرابی نم نم بارون اگه بباره میبرن شون توی گلخونه مرگ شون دیگه فرا رسیده میمیرن تنها توی اون خونه هیچکی نمیاد سراغ اونها...

ادامه شعر
امیرمحمد آبک

آن برگ خشکیده افتاد از درخت امّا چه سود دیشب که مادر بزرگم رفت ، باران باریده بود

ادامه شعر
مریم کاظم پور

قطره بر جان و پیکرم می ریخت لحظه های سرور پنهانی شوق گلزار و واشدن در خود از پس غنچه ها و عریانی شور خونین عاشقیِ شفق رنگ یاقوتیِ بَدخشانی ذوق راهی شدن به دنبالِ باد لحظه ،شروع عصیانی پرّه در پرّه...

ادامه شعر
بابک  قدمی واریانی

اگر در خبر ها یادمان باشد که دو سه هفته پشت سرهم این طالبان چطوری افغانی ها ی نمازگزار را فرستادند هوا در همان ایام این را نوشتم رباینده دل از قفس ای خدایا میربایی این دلم را از قفس میسپاری دست ای...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا