تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
سیده نسترن طالب زاده

مثل مرگ ممتد قو، در گنبد نیلی موج مثل ابر طوفنده ی گرگهای سفسطه انگیز نعل غلیظ اسب نوامبر در مرغزاری بور مثل نخاع آبی باغهای گرم شارون پاییز مرواریدهای سیاه تاجهای نقره ی لونا مستی فنجانهای نیلوفرین ...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

گر مرا در خاطر خود آسمان سینه ات یادآوری در پیشگاه بی قراری میسپاری در دل گنجینه ات پس بمان تا هر زمانی که نفس داری بدون آنکه ترسی از کسی داری تو بال و پر نه مثل من قفس داری تو آزادی و میخندی نه میت...

ادامه شعر
آرمان پرناک

یاهو درونِ چشمِ کبوتر، جنونِ پاییزی که کِل کشیده زمین از هوای چنگیزی دعای گرگ بیابان گرفته شاید که قدم قدم پَرِ شاهین، کشانده تا چیزی نوای طبلِ زمستان و داغ هر تحریر شروعِ ریزشِ دیوار پای کُشکَنجیر ...

ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

خمید میان آیینه ها ،ژنده -پوش گم-پیدا به اندُهان خیالش ،ماه را به زیر کشید چه بدسگال و پریشان ،بِسان تیره -خسی خراشید زرین-ردایِ نیک -پی خورشید آه ،ستاره بود زن زیباخصال جادوکار به گوشه های سحابی س...

ادامه شعر
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

حال از رخ مهتاب می گیری تا می رسی بر من شبانگهان هفت آسمان محو نگاه توست پر نور می تابی ولی پنهان پنهان شدم در نیمه ای تاریک پیدا کن این گمگشته ی خاموش تو باختی شرط محبت را یادم شد از یادت فراموش زی...

ادامه شعر
عنایت کرمی

شیدا! بیا و شام دلم را سپیده کن انگیزه های زندگی ام را عدیده کن بر زخم های جان و تنم مرهمی بِنه دورِ جدید رابطه را یک پدیده کن شیدا! بیا و از رهِ این دل عبور کن در شوره زارِ خشکِ وجودم ظهور کن جانی ...

ادامه شعر
زهرا آهن

بی پلک بر دریچه‌ی شهر فرنگ شعر مبهوت قصه‌ای پر افسون و حیله بود ذهنش در این مواجهه با شرح ماجرا پروانه‌ای رها شده از توی پیله بود می‌دید مرد رهگذری در مسیر باد از نسل پارسای بزرگی به نام «هوم» بر م...

ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

بذرهای نقره ،بر سه رنگ پرچمی فشانده ماه بیقرار و جانگداز و پرشکیب رستنی دوباره، آه سرخ٘ مویه ،میتراود و خروش پردرفش کاوه ها ساحران خیره سر ،در ردای ژنده ،خرقه- پاره آه در فرود بیشه شیرهای خفته در غلا...

ادامه شعر
احمد صیفوری

تویِ خاطراتِ من چی می‌خوای؟ تو که هر لحظه یه رنگی هستی! برو هر جا که دلت آرومه پیش هر کی که بهش دل بستی روزی که می‌رفتی فکرت این بود بری دنیا رو بدست آوردی پا گذاشتی روی هرچی که بود چیزیم بجز شکست...

ادامه شعر
الیاس  امیرحسنی

ساقی عطشان اباالفضل سلام حافظ خوبان اباالفضل سلام ای مه تابان اباالفضل سلام ماه علمدار اباالفضل سلام ماه سپه دار اباالفضل سلام ماه وفادار اباالفضل سلام ماه گل یاس اباالفضل سلام روح پراحساس اباالفضل...

ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

پر از خیال بودن توام !، بدون گریه ای سیبرنیتیک خدای لایزال روزهای عشق حلقه بسته ، در سراب شبیه نقشه ی ژنی ، به زادروز قرنهای بعد وصله ام به نوشگاه غنچه های آبرنگ اسقفان عاشق شراب برای خرمن سیاه گیسوا...

ادامه شعر
حافظ کریمی

چرخ: چ، یعنی چگونه یا چرا یا چیست منظورِ خلاقت ر، یعنی ریاست یا رذالت نیست منظورِ رفاقت خ، یعنی خلافت یا خباثت یا ردایی در خلافت چرخ گردیده چرخ اید یا نچری اید ، چرخ خل...

ادامه شعر
یعقوب  شبانپور

ابر ، رخت سیاه پوشیده ناله هایش بلند چون باران می دهد آش رشته ی نذری هدیه به دسته ی عزاداران شده برپا بساط گریه و غم آسمان کرده بر تن خود شب ضجه هایش بلند و لرزان است در عزای برادر زینب روضه خوان م...

ادامه شعر
الیاس  امیرحسنی

بهروان دا گئتدی دنیادن بیلین عارف حق کوچدی دنیادن بیلین او دی یئردی ای آنا یوردوم بوئین او گوزل قوش اوچدی دنیادن بیلین بهروانون قالدی آثاری بیلین چوخ گوزل شعرلر اونون واری بیلین چاپ اولوبدورقومدا دی...

ادامه شعر
محسن کاویانی

. . دائماً شورِ عشق در سرِ ماست ترش روییِ دشمن از این است این که در ازدحامِ تلخی ها زندگی با حسین شیرین است کوله ی من کجاست؟ کفشم کو؟ اربعین ها همیشه بی تابم بعد از آن اولین سفر دلِ من موکِبی شد بر...

ادامه شعر
Dariush Jelini

چند ساله پدرم درداشو با خودش اینور و اونور می‌بره بالهاشو توی راه گم کرده سمت ابرا نمی‌تونه بپره هر شب از درد به خود می‌پیچه صبح اما دوباره می‌خنده آرزوهاشو نوشته روی باد دردو روو درد دخیل می‌بنده ...

ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

جهان تهی ، درد انبسته ایست کجا میکشد روزگاران، دلی پی مرغ بسمل، بس آسیمه سر نشاندند بر سینه ، تاج گِلی مرا شیهه ی واژه ای جاودان فلات غبارین نامی بلند مرا وسعت سبز آزادیت مرا ،بقعه ی بادهای پرند ...

ادامه شعر
Dariush Jelini

یه ‌مسافر توو یه راه بی عبور یه کوله روو دوشش و خسته پاهاش چن تا عکس‌ِ پاره پاره توو کوله که تمومِ عمرشو گذاشته پاش سنگینی می‌کنه روی‌ شونه هاش غصه‌ی نداشتن یه همسفر کسی که خستگیاش با یاد اون واسه‌ی...

ادامه شعر
Dariush Jelini

من روو به پایانم، دارم می‌رم اینجا دیگه واسم تهِ راهه آینده ام تاریک و غمگینه دنیای من یکسر غم و آهه اینجا توو هر آغوش، یک دامه هر بوسه ای یک بمبِ آتش زاس دستای من بی وقفه می گِریَن روو کاغذی که آخر...

ادامه شعر
Dariush Jelini

امشب برایم‌ ماه می رقصد امشب تو در آغوشِ من خوابی امشب برایم شعر می‌خوانی امشب تو هم بیتابِ بیتابی امشب بجای اشک از چشمم تنها و تنها عشق می‌بارد امشب بجز عشقِ تو چیزی در این قلبٍ عاشق پای نگذارد ا...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا