تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
حمیدرضا عبدلی

من شاعرم ولی این شعرهای گرم درقلب سرداو هرگز اثر نکرد این یار بی وفا از بی وفا بیش دل را خبر نکرد از کوچه های دل قصد سفرکرد بر حال زار من هرگز نظر نکرد...

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

نیمه شبها که پدر درخواب است بچه‌ها بیدارند وستی به نسی میگوید که پدر بیکار است از ماندن بیزاراست ونسی می گرید دردها بسیاراست وپدر می شکند دردل خود بیکاری بددردیست بچه‌ها بیدارند وپدر آ هسته...

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

بی آ نکه عشق را بشناسیم عاشق شدیم درآ ستانه پیری هنوز ما با هم غریبه ایم

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

بتو می اندیشم تو که در چشمانت نمودی من ودل زندانی حال می گویم من آ خرین حرف کتاب دل خود عشق تو بود سراب من ودل...

ادامه شعر
حسن کریمی

« تروریسم» در عزایِ نبودن خورشید، روز هم جامه سیه پوشید، هیچکس را در این شبِ تیره، باوری از طلوعِ دیگر نیست، دگر انگار بودنت آدم، روی این خاک هم میسر نیست، انتحاری جلیقه میپوشند، ...

ادامه شعر
رضا شیخ فلاح لنگرودی

فصل گرما روز روشن خانه تاریک است و سرد مادری با چشم گریان در هراس و دلهره کودکی که در فراموشی من ، رنگ ها را به زودی می برد از یاد خود مرد بیکار و پر از دلواپسی می دود بن بست را زندگی در...

ادامه شعر
حبیب رضایی رازلیقی

( مَرو بمان ) نگاه بَر نمیکَنی درآسمان چه دیده ای بینِ تو با ستاره ها زمزمه هایِ بی صدا به ماه و آن اشارها تو را قسم به مادرم مکُن شتاب مَرو بمان مَرو بمان ندیده بوده ام پدر به عمرِ خ...

ادامه شعر
آرزو نوری

مادر کجای گریه ام از راه می رسی؟

ادامه شعر
پرستش مددی

خانهء عشق کجاست ؟ ..................... کوچه ها ...................... پنجره ها ..........................خاطره ها آن همه شادی و آن مـهـر و صفا کـه می گـفـت مـادربـزرگ دخـتـرا کــوزه بـه س...

ادامه شعر
موسی ظهوری آرام

پسرک تن نحیفش پر ز رخوت در ا ضطراب انشای فردا بود «علم بهتر است یا ثروت» ثروت او فقر وبیداد بود فقدان حتی یک مداد بود آرزویش اما کسب علم بود بدین ره ٫وجودش همه حلم بود به جای قلم کبریت ...

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

پلکهایت را نبند تاریک میشود دنیایم جانم را بگیر نگاهت را نه

ادامه شعر
امید محبی (آرسین)

سالیانیست طویل.من در این خانه ی تنهایی خود تنهایم به تو می اندیشم من چنان غرق در افکار خودم مبهوتم. که به دنبال تو در رویاها. هر جایم و ز این مساله ی سخت در این زندگی پوچ خودم. حیرانم ک...

ادامه شعر
پرستش مددی

پیوند من و تو تفسیر گناه نیست حقیقتی که در نگاه ما شکوفه میزند سرود مبهمیست که ره به جاودانه میزند میان این سکوت بین حرفهای ما درخشش ستاره در سیاهی شب و روایت ظهور جلوه هاست تمام حس من به در...

ادامه شعر
حسین طهماسبی

سکان زندگی رادست خواهم گرفت میرانم به جزیره عشق میخوانم با مرغان لنگر می اندازم به آب کشتی را میخوابم به گل خانه رازیر درخت عاطفه میسازم تور به آب می اندازم صید میکنم ماه را فریاد را سر می زن...

ادامه شعر
مرتضی برخورداری

بازهم تنگ غروب سینه ام سنگین است. بازهم رنگ افق دیده ام رنگین است. حسرتی نیست به جز شستشوی دل خویش در زلالی همان اشک که از دیده ی اروند روان است هنوز. غصه ای نیست...

ادامه شعر
امید محبی (آرسین)

روزگاریست در این باغ بزرگ. از پس ترس مترسک . من به خود لرزیدم که مبادا بروم در پی یک سیب و گرفتار شوم . از همین روست که من ترسیدم تا که آنروز تورا.در سر شاخه ی خشک . و به هنگام فرار من دیدم...

ادامه شعر
حسین  شفیعی بیدگلی

ای زمرد دریاهای مقدس در اندیشه ی طلایی ی قهرمانان در غلطان پیمان سرخی در جهاد دریاها ابدیت های نو متولد شدند در پیمان سرخ جهاد دریاها در خاطره ی راه شیری برجسته پیمان سرخ تا ستاره قد می کشی...

ادامه شعر
امید محبی (آرسین)

چشم هایم خیس آب_ اشک هایم به سرازیری باران شمال_ غم ها در دل من،خانه ی ویلایی دارند به رهن_ و جدایی، که شده قصه ی تکراریه من در شب تار_ و دلم، مثال یک قایق بشکسته ی در گل مانده، که ند...

ادامه شعر
طارق خراسانی

این شعر نیمایی را هنگامی سرودم که از کشتار مردم بی گناه میانمار مدتی گذشته بود. آنان را به جرم مسلمان بودن در آتش زنده زنده سوزانده بودند. بودا، که از کشتن یک پرنده بشدت پرهیز می کرد، حال پیروان...

ادامه شعر
محمد شیرین زاده

تو از قبیله ی باران هستی
طراوت از دست های تو جریان می گیرد
هر گل فتاده به خاک
با نگاه سبز تو جان می گیرد
در هوای تو
عشق معنا می یابد
پروانه عاشق می شود
گل مریم دوبار...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا