تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
طارق خراسانی

گلِ پَرپَری گفت با بلبلی تو گر عاشقِ سینه چاکِ گلی من آن گل بُدم حالیا پَرپَرم ولی کس نیامد دگر در بَرَم به پَرده رُخم بود و دستی رسید مرا با قساوت که از شاخه چید نوازش نکرد و به آبی نبُرد ...

ادامه شعر
فرهنگ باریکانی

درد فِراق همچو نی می نالم از درد ِ فراق تا بگویم شرح هجر و اشتیاق زانکه گشتم من جدا از نی سِتان ناله ها سَر می دهم با دوسِتان روزگاری سبز و خرم بوده ام با رفیقان شاد و همدم بوده ام ...

ادامه شعر
سلیمان حسنی

آخ که دلتنـگِ قدیمـــــا شدم خستـــه زِ نامردیِ دنیـــا شدم آهِ جگــر سـوز شـــده کارِ من اشک‌ شده‌ همدم‌ و غمخوارِ من آه کجــایی ٬ پــدرِ قهـــــرمان مــادرِ با عاطفـــه و مهـــــربان حاض...

ادامه شعر
شهین  قطبی  "" پارســی ""

"... که رسمش دل شکستن نیست دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد نه هر کس جز جفاهایش به دل رسم دگر دارد به کس یاری مبند ای دل دوباره عشق پاکت را که این مجنون شوریده دوباره قصه سر دارد ...

ادامه شعر
حبیب رضایی رازلیقی

( صفای حرم ) شمس و قمر محوِ تجّلایِ تـو در دلِ مـا عشـقِ توّلای تــو گنبـدِ زیبـایِ تو رخشنـده تـر طلعـتِ نورت شده تابنـده تـر تربـتِ پاکَـت دلِ مـا را شَفـا حُجتِ حق ، شمسُ شموسِ وفا ...

ادامه شعر
اله یار خادمیان

آیین و آیینه ها قسمت ششم روح تعاون نیست در این جمع خسته چون شد چرا ایمانتان از هم گسسته بایکدیگر عهد اخوت بسته بودیم چادر نشین و شهر و ده یک دسته بودیم از ایل ما بودست این فرد گرف...

ادامه شعر
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

عرض سلام و ادب احترام خدمت شاعران ، ادیبان و اساتید بزرگوار در سایت ادبی شعر ایران

معرفی دفتر کبوتر نامه ؛

مجموعه مثنوی های نوشته شده توسط بنده که در اوزان خاص این قالب شعری سرود...

ادامه شعر
هما تیمورنژاد

جاده های بی سوار آقا تمام روزهایم سهم درد ست کاری بکن خوب و بدی ها در نبرد ست آقا به جان نرگست اینبار برگرد این انتظار بی کسی ها پیرمان کرد آقا بیا این جمعه های لعنتی را این روزهای سرد و ت...

ادامه شعر
ابوالحسن  انصاری (الف. رها)

سلام برحسین ........................... طنین گام تو درهرطریق برگوش است بدون جلوه ی رویت جهان خاموش است به رهسپاری قله که گام میرانی رفیق واحد اعلی تو قدر می دانی سلام برتو که راهت خد...

ادامه شعر
ابوالحسن  انصاری (الف. رها)

آوای نینوا ................ صحرای کربلا همه خون بودو خاک بود آوای نینوا همه اند وهنا ک بود آنجا که سنگ نیزاز اندوه می گریست برحال غنچه ای که دمی بیشتر نزیست آنجاکه ناله هاش غم اندوز بوده...

ادامه شعر
ابوالحسن  انصاری (الف. رها)

غروب عاشورا ............................. خون بودو کشته بود و گل و سنگ خاره بود اجساد بی سری که همه پاره پاره بود خورشید بر کرانه ی آن دشت شد خموش اما زمین به شعله ی خون بود در خروش شب سایه گس...

ادامه شعر
ابوالحسن  انصاری (الف. رها)

صحرا به خواب رفته...... صحرا به خواب رفته ولی ماه شب نورد می افکند فروغ به جولانگه نبرد صحرا خموش گشته ولی التهاب روز گسترده در سراسر شب ناله های سوز رو می نهد نسیم به آغوش نینوا می سوزد از ...

ادامه شعر
سلیمان حسنی

دلم آزرده شــده ٬ از مـرامِ دنیـــا وضعِ‌من‌اینجـور‌است٬یاهمهْ‌خلقْ‌آیا روزگاری نزدیک٬غرقِ شادی بودم درمیانِ جمعی ٬خوب وعـادی بودم با دلی پُـر از مِهر ٬ دور از هـر کینه کَسْ‌نمی دید زِ من ٬ج...

ادامه شعر
ابوالحسن  انصاری (الف. رها)

ذکر مصیبت شام غریبان ................................... فتاده اند به راه وبه گوش ناله ی نای ز هر کرانه بلند است صدای طبل و درای چو چشم آل علی سوی کشتگان افتاد فغان و ولوله در بین کودکان افتاد چ...

ادامه شعر
اله یار خادمیان

هفت شهر عطار سرفرازو نشانه ی عشق است شاهد بی کرانه ی عشق است پرچم اش پر چم گل توحید بر رخ اش سجده می کند خورشید یوسف دفتر کمال خداست آیه ی جلوه و جما ل خداست در جوانمردی و جوانی سر ...

ادامه شعر
اله یار خادمیان

ای امام انقلاب و خون سلام کشته ی لب تشنه بر هامون سلام کشته گشتی تانمیرد دین دوست بر جهان آئینه شد آئین دوست از دم تیغ تو می بارد حیات بانگ یاران ...

ادامه شعر
سلیمان حسنی

همه از مِهــرگـویند ومن‌ازقـهر چه‌آمد بر سَـرِخـوبانِ‌ این‌ شهر زِ جمعِ کـــودکانِ یک دبستـان فزون‌ از نیمـــه‌اند از مستمندان کَسی‌حالا به‌ فکـرِ دیگری‌نیست ویا در خــانه‌ها نان‌آوری نیست ...

ادامه شعر
ابوالحسن  انصاری (الف. رها)

محرم آمد.... محرم آمدودل یادکاروانی هست که درس حریتش پاک وجاودانی هست به خود بیا و در آنجا کمی درنگ نما گذر به جانب دلهای مثل سنگ نما که قلب ها همه از نور حق جدا شده اند به خوی ا...

ادامه شعر
اله یار خادمیان

تو پرچم سبز رسولالله به دوشی زشت است گر خود را به شیطان میفروشی نوری چرا باشی اسیر دست سایه کوری مکن، ای آ فتاب نور مایه آتش گرفتم بسکه می ب...

ادامه شعر
قاسم پیرنظر

مناجات نامه اَلا  ای امیر    جهان    آفرین هجای   تکّلُم    زبان    آفرین   من از عشق تو پاره ی   آتشم ترا  پرده ی  آسمان   می کشم   نشستم   دعا   با همه   باورم وَ  ذکرت بُود ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا