تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
مریم  شجاعی

شهر تو شب ، بر سرمان آمده ، دستان دعا نیست. نقاره نزن ، پنجره افتاد شفا نیست . حالا که تو قادرشده ای ، رستم و قاهر سهراب دلم مرده ، معین الضعفا نیست . شایدبخری فیش حج عمره شیطان حاجی نشوی.،« س...

ادامه شعر
روح الله اصغرپور

ببین سراب اشک من چه ساده آب می شود.ترانه های خواب من چه ساده خواب می شود. نشسته بر شقیقه ام علاقه های دور دست.نشان به دیده گر دهم چه انقلاب می شود. تو گونه گونه احترام واجبی برای من.حضورت اعتماد عشق...

ادامه شعر
اعظم  جعفری

به خاطراتت بگو دست از سرم بردارند مدتهاست دلم آلزایمر گرفته است...! 2- سهم من از تو صدایی ست که نه میشود بوسید و نه در آغوش گرفت..!!!! ...

ادامه شعر
حسین دلجویی

... وقتی کسی درون دلم جا نمی شود یعنی بیا که بی تو دلم وا نمی شود / هر چاله ای که یوسف کنعان نمیدهد هر دیده ای که چشم زلیخا نمی شود / دیگر فریب هیچ نگاهی نمی خورم یعنی نگاه غیر ، فریبا ن...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

1 - خطا * شاید که رسی پیشِ خدا بـا چنـد خطا شوی تـو از خـدا جـدا یک نقطه ی زیــر رو شده بـه هم زنـد عالم را یک حرف کند تو را به نفسِ خود گدا یک جمله به غیر حق فدا * 2 - هنر...

ادامه شعر
احمد الماسی

اسیر تنهایی دلگیری شده ام یادم می دهی چگونه از مسیر خزانی ِ دل راهی ِ بهار شوم؟.... احمد الماسی 94/3/22

ادامه شعر
عباس خوش عمل کاشانی

از همـه خستـــه ام ، از خودم بیشتر شادیـم هر چه کم ، رنج و غم بیشتر هستــــی جانگـزا ، می کشانــد مرا بی که پرســــم چـرا ، تا عدم بیشتر در دل بـادهــــا ، محــو فریادهــــا رفتـم از یادهــــ...

ادامه شعر
محمد حسن پاکدامن (حسام)

بسم الله من برای عشقم هفتاد من را میان کاغذهایم قربانی یک نگاه کردم تا شاید این منِ افتاده در میانِ من ها روزگاری ما شود میان ما دیگر کلامی نیست شمع ها را آتش زدیم در هوای خیالی دیگر و راه ...

ادامه شعر
سید محمد  میرسلیمانی بافقی

"بارانه" با ابر در رقصم ولی یک شانه کم دارم فقط دلخسته از لوت توام ،کاشانه کم دارم فقط چادر نشین یاد تو در کنج پاییزت نشست رنگین کمان برگم و بارانه کم دارم فقط صد شعله هر شب می کشم بر پهنه شعر س...

ادامه شعر
احمد الماسی

این دردهای بیهوده این رنج های هر روزه این رازهای رنجیده .... با که بگویم تو آنی نیستی که تمام تخیلم را محیط بودی و من بی وقفه چشمانت را می سرودم .... این سرودن های مدام تنها عادتی است که از ...

ادامه شعر
اصغر  چرمی

شلوغی همیشه باعث گم شدن نمی شه شلوغ که می کنی تازه پیدات می کنم

ادامه شعر
دادا بیلوردی

* شعر می دانید چیست؟ شعر هم نوعی بهارِ زنـدگیست عالمی از واژه ها در باغِ دل پروردن است. شعر، تقسیمِ سطورِ نثر نیست باید اندر شعر زیست * موسیقی در نظم هست نظم در آهنگ، شورِ بـزم هست گا...

ادامه شعر
مرتضی (اشکان)  درویشی

آمده ام به رَصَدِ حلولِ ماهِ رویِ تو کارِ دلم همه شده خجسته جستجویِ تو به انزوایِ قمرِ خودت مرا کِشانده ای و عیدِ من تحققِ رسیدنم به کویِ تو حافظه ی مشترکِ تمامِ عاشقانِ شهر پر شده از تجسمِ محالِ...

ادامه شعر
احمد  رضایی پایدار

شخصی که به فضل خدا به جاهی رسید رو به خدا کردو سوالی پرسید این همه مال که به من بخشیدی در راه خودت زمن پس می گیری ؟ نجواکننده ای مست در آن حوالی رو کرد به مردو سوالی پرسید از خود بپرس ک...

ادامه شعر
مرتضی (اشکان)  درویشی

پس اختراع غزل از نگاه شماست ابیات شعر و مثل در سپاه شماست رسما بگو که ابد شاعرت بنمود تا انتهای غزل در پناه شماست یا یحتمل به زمین آمدی ملکی پیدا که عرش خدا جایگاه شماست آری تو آمدی تا زمین به خ...

ادامه شعر
ندا پیرنظر

بغض هایم را بشمار ببین اگر تمام پنجره ها را هم باز کنی نمی توانی آرامم کنی با گذر این نسیم های گاه و بی گاه بهاری وقتی حجم بی صدایی این قفس تنگ میشود برای بال هایی که روزگاری روی شان...

ادامه شعر
اصغر  چرمی

دل بسته ام فقط به تماشای چشم تو مانند رود ، تشنه ی دریای چشم تو پلکی بزن ز گوشه ی چشمت غزل بریز شاعر نشسته با قلمش پای چشم تو پرواز شعر محتشم و دعبل و کمیت دور مدار چرخش دنیای چشم تو چون گ...

ادامه شعر
مهری خسرو جودی

تو در آغازی عشقی و من در پایان تو در شکوه یک لبخند و من برگ ریزان تو در اوج رویایی من در برکه ی خاموش تو در را ه رسیدن من رو به ویران تو گفتی در بهار شکوفه ای یافنی من باور نداشتم رسیدم تازه به...

ادامه شعر
طارق خراسانی

«خلوتی کو ؟ که خیالاتِ دل آنجا ببرم دیده بَر بَندم و دل را بـه تماشـا ببرم دخـترِ باکــره ی طبــعِ گهـر بارِ دلم تـا تـمـاشــاگه افســانه ی فـــردا ببرم دسـت در دست نسیمش بگـذارم، آزاد ...

ادامه شعر
حسین دلجویی

.... کاش میشد یکشبی در خلوتت پیدا شوم تا که در آغوش تنگ مهربانت جا شوم . لابلای موج گیـسویت ، فراز مستی ام فارغ از دلشوره های جاری دنیا شوم . کاش اعضای تنم یکجا همه آغوش بود تا به...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا