- شاعران
- نگار حسن زاده
- دفتر شعر غزل
- شعر سرباز صفر ناشی | نگار حسن زاده | شعر ایران
آخرین نوشته ها
معرفی کنید
-
لینک به آخرین اشعار :
لینک به دفاتر شعر:
لینک به پروفایل :
پربازدیدترین اشعار
سرباز صفر ناشی
پشت پیچ عمیقِ یک تپه ؛ زیر یک تخته سنگ غر می زد
در خیالات نی لبک بود و ؛ روی لبهاش چنگ غر می زد
هستی اش لقمهِ بغضِ داغی بود ؛ که به خون گلو فرو میخورد
قلب او خسته بود و فرسوده ؛ به نفس های تنگ غر می زد
در قیاسی ضعیف و نامربوط ؛ به خیالش به عشق می تازید
مثل سربازِ صفرِ ناشی بود ؛ که به تیمور لنگ غر می زد
چشم هایش که خشم می بارید ؛ یاد تعویق گریه می افتاد
ننوشتم نرو، نگفتم نه ؛ به خودش بی درنگ غر می زد
دست بالای دست بسیار است؛ کاش در من غرور یخ می زد
بعدِ نفرین چشم مسدودش ؛ به نگاهی زرنگ غر می زد
قطره اشکت چکید بر چشمم ؛ حیف دستم به دست تو نرسید
رفتی و رد شدی و مدت ها ؛ جسدم بعدِ مرگ* غر می زد
*قافیه آگاهانه انتخاب شده است
کاربرانی که این شعر را خواندند
طارق خراسانی (02 /03/ 1394) | عباس خوش عمل کاشانی (02 /03/ 1394) | کمال حسینیان (02 /03/ 1394) | علی اصغر اقتداری (02 /03/ 1394) | نگار حسن زاده (02 /03/ 1394) | سمانه تیموریان (آسمان) (03 /03/ 1394) | کرم عرب عامری (03 /03/ 1394) | اعظم جعفری (03 /03/ 1394) | حامد زرین قلمی (03 /03/ 1394) | دادا بیلوردی (03 /03/ 1394) | رضا شیخ فلاح لنگرودی (04 /03/ 1394) | ندا پیرنظر (07 /04/ 1394) | مرتضی فصیحی (12 /04/ 1394) | هما تیمورنژاد (24 /04/ 1394) | مرتضی دولت ابادی (20 /02/ 1399) |
رای برای این شعر
نظر 29
-
طارق خراسانی 02 خرداد 1394 17:21
سلام به اعظم الشعرای ایران
به به
خواندم و لذت و بردم و درودت گفتم
دیگه اون بالا بالا ها رفتی و دستم بهت نمی رسه ...
ولی میدونم بی معرفت نیستی از اوج کهکشان شعر به این زمین و بابا طارقی که به تازگی فومنی شده نگاهی خواهی کرد.
ما شاءالله خیلی قشنگ از پس کار بر آمده ای ولی فقط ببین غُر زدن چقدر بده بله بده بده بده ...مبادا تو به کسی غُر بزنی
اما شعر زیبایت یک غزل چهارپاره است در عین شیوایی و تازگی ... بوی تازگی اش از کهکشانها به مشام می رسد:
فاعلاتن مفاعلن فعلن
فاعلاتن مفاعلن فعلن
1
پشت پیچ عمیقِ یک تپه ؛
زیر یک تخته سنگ غر می زد
در خیالات نی لبک بود و ؛
روی لبهاش چنگ غر می زد
2
هستی اش لقمهِ بغضِ داغی بود ؛
که به خون گلو فرو میخورد
قلب او خسته بود و فرسوده ؛
به نفس های تنگ غر می زد
3
در قیاسی ضعیف و نامربوط ؛
به خیالش به عشق می تازید
مثل سربازِ صفرِ ناشی بود ؛
که به تیمور لنگ غر می زد
4
چشم هایش که خشم می بارید ؛
یاد تعویق گریه می افتاد
ننوشتم نرو، نگفتم نه ؛
به خودش بی درنگ غر می زد
5
دست بالای دست بسیار است؛
کاش در من غرور یخ می زد
بعدِ نفرین چشم مسدودش ؛
به نگاهی زرنگ غر می زد
6
قطره اشکت چکید بر چشمم ؛
حیف دستم به دست تو نرسید
رفتی و رد شدی و مدت ها ؛
جسدم بعدِ مرگ* غر می زد
در پناه حق سلامت و شاد و شاعر باشی ...آمین
-
نگار حسن زاده 03 خرداد 1394 15:28
درود و عرض ادب مجدد بابای خوبم
بی نهایت ممنونم از محبتتون
خب تقصیر شماست دیگه...اولش گفتین ستارۀ سحرین..بعد دیدم نهههههه خودتون یه منظومۀ کامل از خوبی ها هستین واسه همینه که دنباله روشما هستم
ضمنا چرا ؟
خب اینجوری همه میفهمن من چقد غرغرو هستم
با فرمایشتون کاملا موافقم غر زدن بده ولی وقتی آدم شاکی باشه هیچییییی تو دنیا اندازۀ غر زدن آرامش بخش نیست
حالا واسه غرزدنای همیشگیم بهم حق میدین عایا؟
سپااااااس بیکران که هستید
ممنونم
-
-
طارق خراسانی 02 خرداد 1394 17:27
رفتی و رد شدی و مدت ها ؛
جسدم چون پلنگ غر می زد
تو که غر نمی زنی ولی اگر غر بزنی مثل پلنگ غر خواهی زد -
عباس خوش عمل کاشانی 02 خرداد 1394 18:56
درودها ....درودها ..... و درودها...
چه زیبـــــــا می ســـــــرایی ای نگار نازنین ما
سزد تا بیت بیتش را طلاکاران بــــــه زر گیرند
پس آنگه در میان انجمنها شاعــــــــران یکسر
چو مصحف برگ برگ دفترت را روی سر گیرند...-
نگار حسن زاده 03 خرداد 1394 15:34
سلام و عرض ادب واحترام استاد بزرگوارم
مایۀ مباهات و خوشحالی بنده ست که میزبان نگاه پرمهرتون هستم
سپاس از شاگردنوازی شما که صفحۀ ناچیز نوشته هامو مزین به هنرنمایی قلم باشکوهتون کردید
بی نهایت ممنونم از بزرگمنشی و کوچک نوازیتون
متشکرم
-
-
علی اصغر اقتداری 02 خرداد 1394 21:49
درود بر شما
شعر شما طرز نوی در شعر امروز که راهی جدا اما آگاهانه را انتخاب کرده اید-
نگار حسن زاده 03 خرداد 1394 15:40
سلام و عرض ادب وارادت واحترام استاد ارجمند و بزرگمهرم
خوشحالم که بازهم سعادت میزبانی نگاه پرمحبتتون رو داشتم
حقیقتش استاد دنبال سبک جدید یا نوآوری نبودم چون در این حد نیستم و برای قلم یک و سال و نیمۀ من نوآوری فعلا امری محاله ولی باتوجه به علاقۀ شدیدم به تفاوت و تنوع خواستم جوری دیگر بنویسم با زاویۀ دید متمایز و تصویرسازی های متفاوت
افتخار بزرگیه که حضور تون رو در کنار نوشته هام دارم...این دلگرمی بزرگ من برای ادامۀ راهه
سپااااااس استاد بزرگوارم
-
-
کمال حسینیان 02 خرداد 1394 22:40
هر بیت تو بیت الابیات ، گویی که به دل خدنگ می زد
درمانده قلم به بحر شعرت، با موج تو سر به سنگ می زد
این شعر تو مثل باغ و گلشن، یا نشعۀ روح و جان و این تن
هر واژه بسان مضراب ، دستان نگار به چنگ می زد
درودتان باد نگار بانوی گرامی
قافیه ایی که انتخاب کردید به قدری سخت و کم یاب است که برای نوشتن این دو بیت نزدیک یک ساعت وقت گذاشتم و باز می دانم که چه از نظر محتوی و چه از نظر قواعد عروضی، قابل قیاس با ناب سرودۀ تان نیست .
این شعر برایم اوج توانمندی تان را در سرایش نشانگر بود
هیچ واژه ای ، درخور تمجید از شعر پربارتان نداشتم
فقط برای شاعرانگی تان یک آرزو دارم
برقرار و برفراز بمانید
-
نگار حسن زاده 03 خرداد 1394 15:45
سلام و عرض ادب وارادت و احترام استاد حسینیان عزیز و ارجمند
نمی دونم چطور باید قدردان نگاه پرمحبتتون باشم
حضورتون بی شک مایۀ افتخار بنده ست و عنایت و بزرگواری تون دلگرمی و سعادتی بزرگ و بی مثال
شرمندۀ کوچکنوازی شما شدم و خوشحالم که مهرتایید استادی بزرگ رو بر پای نوشتۀ کوچکم دارم
این دو بیت برای من هدیه ای باشکوه هستند که ارزش و اهمیتی بسیار بسیار بالا دارند
ممنونم استاد
شرمنده فرمودید
سپااااااس
-
-
سمانه تیموریان (آسمان) 03 خرداد 1394 08:30
با عرض سلام
واقعا از خواندن سروده نابت لذت برم. بسیار زیبا و خیال انگیز سرودی عزیزم
دستمریزاد . ان شا ا... از این به بعد بیشتر شاهد اعجاز قلم نگاری خواهیم بود .
راستش صبح زود شعرتو خوندم تا اومدم کامنت بذارم سیستمم خاموش شد. ی چند ماهی هست که خوبخود خاموش میشه .اینجا مهندس کامپیوتر نداریم ی دست یاری به سوی ما دراز کنه .بخدا گناه دارم یکی بگه چکار کنم
این شکلکها رو هم جهت برانگیختن حس ترحم دوستان گذاشتم فقط همین
در پناه حق-
نگار حسن زاده 03 خرداد 1394 16:04
سلام آسمان عزیز
خیلی خیلی ممنونم از حضور شادی آفرینت
لطف داری... بی نهایت سپااااس از محبتت
امیدوارم به زودی مشکل فنی ت حل بشه...راستش من هم مشکل نت دارم
مدام قلب نت منطقه می گیره و من نمی تونم وارد سایت بشم
مثل دیشب که اسمم اون بالا ثبت شد ولی نتونستم از مهمونام تشکر کنم وخیلییییی خجالت کشیدم که خدای نکرده پای جسارتم نوشته بشه
امیدوارم مشکل هر جفتمون زودتر حل بشه
ضمنا دایی مهربانم جناب درویش هم اینجا حضور دارن می تونی مشکل رو با ایشون در میون بذاری
موفق وسلامت و سعادتمند باشی
-
-
کرم عرب عامری 03 خرداد 1394 10:19
اگر غریزی هم انتخاب میکردید. بازهم زیبا. بود.
افرین. واقعا. صفر. بوده امیوارم. بعد از خواندن. این. شعرها تجربه. کسب کنند
-
نگار حسن زاده 03 خرداد 1394 16:07
سلام و عرض ادب وارادت و احترام
بینهایت ممنونم از محبت حضورتون
لطف دارید وشرمنده می فرمایید
بله ناشی گری و صفر بودن مشکل سازه
یک دنیا سپااااس از نگاه پرمهرتون
متشکرم
-
-
اعظم جعفری 03 خرداد 1394 19:40
سلام مهربانو
دروود برقلم و زیبایی کلامتان..
شاد و سربلند باشید تا همیشه-
نگار حسن زاده 04 خرداد 1394 10:02
سلام و عرض ادب بانوی فرهیخته
بی نهایت ممنونم از محبت حضورتون
لطف کردید
سپااااااس
-
-
دادا بیلوردی 03 خرداد 1394 23:49
درود بر بانو حسن زاده ی عزیز
غزل دردمندانه تان را نوشیدم
و متأثر گشتم
موفق باشید-
نگار حسن زاده 04 خرداد 1394 10:05
سلام و عرض استاد بیلوردی گرامی
خیلی خیلی خوش امدید
بی نهایت ممنونم از لطف وبزرگمنشی تون
شاد وسلامت باشید
سپاااااس
-
-
رضا شیخ فلاح لنگرودی 04 خرداد 1394 17:33
سلام نگار بانو
کامنت ها رو که می خوندم مونده بودم چی بنویسم . آخرش به این نتیجه رسیدم که چیزی جز اینکه بگم آقاجان ما تسلیم می شیم تا زنده بمونیم ندارم بگم .
دخترم واقعا زیبا سرودی و بسیار بسیار بسیار بسیار بسیار ...راستش یادم رفت ...اصلن ولش کن اینقدر به وجد اومدم که یادم رفت بگم
سر برج اومده چیزی ندارم
عیال غر غرو برده قرارم
خبر اومد که بنزین گشته آزاد
ازین بهتر نمی شد خونه آباد
.
مرسی از اینکه زیبا می سرایی..........................................-
نگار حسن زاده 05 خرداد 1394 22:48
سلام و عرض ادب و ارادت و احترام استاد گرامی
خیلی خوش آمدین
ممنونم شرمنده می فرمایید
زیبا حضور دلگرم کنندۀ اساتیدی چون شماست
سپاااااااس بی کران از بزرگمنشی تون و تشکری ویژه از این بداهۀ زیبا
متشکرم
-
-
مرتضی فصیحی 12 تیر 1394 10:09
مثل سرباز صفر ناشی بود که چپ از راست تشخیص نداد
یاکه هنگام جنگ و درگیری ژ3 با آرپیجی تشخیص نداد
مانا و ایا باشید
بازدید ویژه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
ماهدخت محمدی
در13 /02/ 1350 -
حسن رسولی
در13 /02/ 1363 -
Parvin Mohamadi
در13 /02/ 1402
نقد 2
طارق خراسانی 03 خرداد 1394 13:30
سالروز فتح خرمشهر را بر عزیزان همراه تبریک و تهنیت عرض می کنم :
چشم خود را می نهی بر روی هم یک ثانیه؟
می شـوی همراهِ من تا مرگِ غـم، یک ثانیه؟
این عبـارت گفت "جانی" از تبـارِ عشقِ و نور
او به انگشـتان...، فضــا را زد رَقــم، یک ثانیه
پلــک هایش را به هـم آورد و لبخنـدی به لب
گفت:«دیدم مرگِ غم، دفعِ ستم، یک ثانیه»
پشت سَــر...، رنگین کمانِ آرزو ها بود و بس
روبرویش جبهه، فرصت بُد چه کم، یک ثانیه!
"عشق" آمد، "جان" او همراه وی شد تا خدا
ذکرِ یارب یاربی بودش...، به دَم...، یک ثانیه!
گاهِ هجرت...، با اناالحق...، "جانِ" او آمیخـته
فَتح خرمشهر ...، تنهـا یک قَــدَم...، یک ثانیه
نغمــه ی اللهُ اکبـــر...، با نوای یا حسین (ع)
در دلِ هـم...، پلکهایش روی هـم...، یک ثانیه
طارق خراسانی
نگار حسن زاده 03 خرداد 1394 15:22
سلام و عرض ادب و احترام پدر عزیزم
بی نهایت ممنونم از لطف و بزرگواری تون
بنده هم این روز بزرگ رو که مقارن با اعیاد شعبانیه بوده خدمت شما و تمام ابرمردان عرصۀ هشت سال دفاع مقدس تبریک عرض می کنم
سپاااااس