از راه دوری اومدی
از دل سایه های شب
از گریه ی ثانیه ها
تو پرسه های بغض و تب
از راه دوری اومدی
تا شب همیشگی نشه
تا این منه دلتنگ من
سهم بی ریشه گی نشه
تو اومدی تا آیینه
غربتمو باور کنه
دست نوازشت بیاد
خستگیامو در کنه
اشک کدوم بغضمی که
تو فکر دریا بودنی
شاید توام شبیه من
زخمی تنها بودنی
تو اومدی تا آسمون
دیده بشه از پنجره
صدا زدی اسممو تا
غبار از اسم من بره
دست منو رها نکن
تا گم نشم تو اضطراب
از تو رسیدم به خودم
به این منه پر التهاب
بی تو کجای این جهان
جایی برای موندنه
بی تو باید پژمرد و مرد
این خواهش من از منه
علی انصاری
.
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 3 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 19 آبان 1399 10:47
درود بزرگوار ا
کاویان هایل مقدم 19 آبان 1399 12:23
ترکیب دلنشینی از چارپاره و ترانه( البته به شرط ایجاز و رعایت قواعد ساخت ترانه). بسیار لذت بردم بزرگوار
محمد رضا درویش زاده 19 آبان 1399 13:30
بسیار زیبا درود بر شما رفیق ادیب و بزرگوار
جمشید اسماعیلی 19 آبان 1399 18:58
درودها جناب انصاری
زیبا سرودید
علی احمدی 20 آبان 1399 04:21
دروتان باد استاد والاقدر بسیار زیبا
علیرضا علیدادی شمس ابادی 21 آبان 1399 14:18
درود برشما