3 Stars

نشسته ایم به ختم و به داغ آزادی

ارسال شده در تاریخ : 21 مهر 1394 | شماره ثبت : H941469

...
بگو که از که بگیرم سراغ آزادی؟
سراغ جاده سرسبز باغ آزادی؟
/
چقدر بر سر این جاده منتظر باشم ؟
چقدر هی بزنم چوب ، زاغ آزادی؟
/
ز هر کسی که گرفتم سراغ او دیدم
شده گلوی دلش ، نقره داغ آزادی
/
لگد زده ست به ذوقش تلاش مرموز
همین تعصب و جهل الاغ ، آزادی
/
به روی کاج سر خانه ها نمی بینم
خبر، خبر ، ز پیام کلاغ آزادی
/
ولی دریغ که عمری گذشت و کنج قفس
نشسته ایم به ختم و به داغ آزادی
/
شنیده ام که ز کوی شما گذر کرده است
بگو که از که بگیرم سراغ آزادی؟

حسین دلجووو

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 261 نفر 406 بار خواندند
حسین دلجویی (21 /07/ 1394)   | مسعود احمدی (22 /07/ 1394)   | علی روح افزا (22 /07/ 1394)   | امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی) (22 /07/ 1394)   | طارق خراسانی (22 /07/ 1394)   | شاهد رحمانی (22 /07/ 1394)   | مهدی صادقی مود (22 /07/ 1394)   | علی اصغر اقتداری (22 /07/ 1394)   | دادا بیلوردی (23 /07/ 1394)   | کرم عرب عامری (24 /07/ 1394)   | زهرا نادری بالسین شریف آبادی (24 /07/ 1394)   | فرامرز فرخ (24 /07/ 1394)   | علی معصومی (11 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :9


نظر 20

  • مسعود احمدی   22 مهر 1394 00:57

    ولی دریغ که عمری گذشت و کنج قفس
    نشسته ایم به ختم و به داغ آزادی

    و باز هم سلام استاد دلجو .
    ارادتمندم.
    درود بر شما

    • حسین دلجویی   23 مهر 1394 12:20

      درود جناب احمدی گل و بزرگوارم...
      خوش آمدید حضرت دوست...
      بی نهایت سپاسگزارم...



      راستی در جستجوی چیستیم ؟
      از کجاییم و چه ایم و کیستیم؟
      /
      از تمام عاشقان، عاشق تریم
      آمدیم و شاعرانه زیسـتیم
      /
      بنده حیرانم که در تحریم عشق
      عاشق چشمان مست کیستیم ؟
      /
      این سماجتهای شب از بهرچیست؟
      پای اینترنت چنین می ایستیم؟
      /
      گاه می خندیم و گاهی ساکتیم
      گاه چونان کودکان بگریستیم
      /
      البـته با عذر ما تـوی مجـاز
      با هـمه آشفـتگی آرتیستیم
      /
      بی کلاس و بی معلم ، با گوگل
      در دروس کنجکاوی ، بیستیم
      /
      آدم سالم کنون خوابست،خواب
      ما که بیـداریم ، سالم نیستیم

      حسین دلجووو

  • علی روح افزا   22 مهر 1394 10:06

    درود بر جناب دلجویی بزرگوار .

    زیبا و پرمحتوا سرودید گرانقدر .

    پاینده مانید .

    در پناه حق ........... rose applause rose

    • حسین دلجویی   23 مهر 1394 12:22

      جناب روح افزای گل و بزرگوارم

      بی نهایت ممنونم و خوش امدید والامرد ادب و مرام...

      روزگارم تنگ و دردی روزگاری میکشم
      بار دردم ، سال ها با بردباری میکشم
      .
      روز اول چون پلاکم اشتباهی خوانده اند
      حال با گوشی فرو افتاده گاری میکشم
      .
      نه ، نگفتن ها عجب در آتشم افکنده اند
      حال از آن نه ، نگفتن ها ، خماری میکشم
      .
      کار تسکین من از افیون و الکل رد شدست
      سال ها بهر تسلایم نگاری می کشم
      .
      بسته شد اکسیژن اندیشه و نبض قلم
      بنده اجمالا هوای اضطراری میکشم
      .
      از بهار جلوه های بهمنش کنج بهشت
      در جهنم مانده ام ، چشم انتظاری میکشم
      .
      در طلوع عقد او یکبار آری گفته ام
      تا غروبم از همان یکبار آری میکشم

      حسین دلجووو

  • امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی)   22 مهر 1394 14:15

    درودها بر جناب دلجویی عزیز و مهربانم
    خوشحالم که زنده ام و میخوانمتان
    یا حق
    rose rose rose

    در این اقلیم ِ پیروزی هوا ابری نخواهد شد
    اگر خورشید ِ استقلال ِ چشمانت به جان آید
    سخن سنج تبریزی

    • حسین دلجویی   23 مهر 1394 12:23

      حضرت سخن سنج عزیز...
      استاد عشق و مبدع زلال...
      بی اندازه سپاسگزارم و عرض ادب دارم...استاد...

      مدتی هست که از دست خودم دلگیرم
      تا به حدیست که از بودن با خود سیرم
      .
      دوست دارم که بپرسم ز خدایم ، شاید
      تا بدانم که چنین است چرا تقدیرم
      .
      روزگاریست که بدجور هوا سنگین است
      و من عمریست که در زیر فشارش گیرم
      .
      هستی م خواب خوشی بود که تعبیر نداشت
      غزلی گمشده در حسرت یک تفسیرم
      .
      ارث از منجمد بهمن خود دارم و باز
      هیجده روز گرفتار هوای تیرم
      .
      هر که آمد سر این صحنه فقط بازی کرد
      برکه ای راکدم و در غم یک تغیرم
      .
      دوش آیینه به من گفت که فروردین رفت
      آری از روز همان آری اول پیرم
      .
      یا که در حسرت آن خاطره ها می پوسم
      یا که در پشت همین فاصله ها می میرم..

      حسین دلجووو

  • طارق خراسانی   22 مهر 1394 17:18

    سلام و درود بر جناب دلجویی عزیز

    آنقدر آزادی هست که راحت مثل آب خوردن هزاران میلیاردی می چاپند...
    اگر چه حرفم جدی بود ولی خیلی اوضاع فرق کرده و ما به طرف آزادی مثبت و خوب در حرکت هستیم...

    غزل نبود فریادی فراموش ناشدنی بود...


    در پناه خدا


    rose rose rose

    • حسین دلجویی   23 مهر 1394 12:25

      درود بر حضرت عشق

      جناب طارق والاگهرم...

      بله

      جانا سخن از زبان ما میگویی...


      چه ناغافل ز کف دادیم دنیای عروسک ها
      چقدر آسان سفر کردیم همپای چکاوک ها

      در این جالیز رنگارنگ ، با اندام پوشالی
      چه کاری آمدست از ما بجز نقش مترسک ها

      میان کفر و ایمان نیست حد و حصر محسوسی
      دلم لغزیده در راهی به دست اندازی شک ها

      سبک بالان به تدبیری از این مرداب کوچیدند
      ز شهری که بزرگی ها فتاده دست کوچک ها


      «چه خوش صید دلم کردی ،گرفتارند درچشمت
      سیاوش ها وافشین ها ،،بهمن ها و بابک ها

      مرا چون حلقه مویت به نرمی هر طرف بردی
      بدون زحمت چشمک،بدون لطف عینک ها

      «من اینجا بس دلم تنگ است وهر سازی که میبینم...
      بیا ره توشه برداریم» با قانون لک لک ها

      دلی دادم گمان کردم که جایی در دلت دارم
      ندانستم نباشد دل به دنیای عرو سک ها

      حسین دلجووو

  • مهدی صادقی مود   22 مهر 1394 18:11

    درود برشما استاد عزیز
    applause applause applause
    برقرار باشید
    rose

    • حسین دلجویی   23 مهر 1394 12:26

      درود بر جناب شاعر دلها و گلها

      حضرت صادقی زیبا کلام

      خوش امدید بزرگوار...



      ای ماهـتاب سر زده در شامگاه من
      خوش آمدی به برکـه سرد نگاه من
      /
      یکبار من دو چشم تو را دیدم و خدا
      صد مثنوی نوشته به پایم ، گناه من
      /
      بانو چقدر صحن حرم شاعرانه بود
      وقتی که سرکشید ز گلدسته ماه من
      /
      آنجا که چشم شاه به آهـو پناه داد
      آنجا که دل ربود ز من پادشاه من
      /
      گاهی نگاه قابله ای چاره میکند
      بر بغضهای شیشه ای پا به ماه من
      /
      از مدرسه به کوچه ما هم سری بزن
      دریا به تنگ آمده از اشک و آه من
      /
      تنـها خطای زندگی م دیدن تو بود
      بانوی من قشنگ ترین اشتباه من

      حسین دلجووو

  • علی اصغر اقتداری   22 مهر 1394 22:14

    شنیده ام که ز کوی شما گذر کرده است
    بگو که از که بگیرم سراغ آزادی؟
    درو.ئد بر استناد غزل های عاشقانه

    • حسین دلجویی   23 مهر 1394 12:28

      به به...

      زده خورشید سر با زرنگاری
      ز پشت دست خط اقتداری....

      مخلصیم استاد

      سلام و خوش آمدید...

      دلنوازان تا به دل رو می کنند
      در سرای سینه جادو می کنند
      /
      ناز نازان در غزل با عشق خویش
      دست ما پیش همه رو می کنند
      /
      شعله می کارند و صد آتشقشان
      باز می گردند و جارو می کنند
      /
      ربـــنای طور را سر می دهند
      صحن جان را غرق یاهو میکنند
      /
      در شمیم ، فاعلاتن ، فاعلن
      کار صدها دشت شب بو میکنند
      /
      گر که دنیا هم سر یاری نداشت
      دل به شور عشق هم سو میکنند
      /
      با غزل ها چون نسیمی ، قسمتت
      پیچ پیچ جعد گیسو می کنند
      /
      الغرض هم چون طبیب حاذقی
      با قلم اعــجاز دارو می کنند
      /
      ای خوشا طوسم که یاران اشتباه
      گوشه چشمی هم به دلجو میکنند

      حسین دلجووو

  • شاهد رحمانی   23 مهر 1394 02:25

    سلام بزرگوار
    قافیه ی سختی دارد این شعر و در ابتدا مخاطب را نگران می کند که تا پایان این قافیه
    همراهی می کند یا خیر؟
    اماددر پیش ذهن خلاق و قلم توانای شما این سختی چه آسان نشسته بود
    شعر زیبایی بود آفرین بر شما

    • حسین دلجویی   23 مهر 1394 12:34

      درود جناب رحمانی بزرگوارم
      خوش آمدید و صفا بخشیدید حضرت شاعر
      بله...حق با شماست و زبان قاصر ما که همانا پیوسته مزید شرمساری ماست
      سپاس از لطف دریایی بی کرانتان...

      امشب بیا و خاطره هایت مرور کن
      از گیر و دار ابری دلها عبور کن
      /
      امشب بیا و ساده بگو دوست داریم؟
      امشب بیا و رفته ز اندیشه دور کن
      /
      امشب بیا و روشنی خانه ام بشو
      از تور خویش کعبه دل پر ز نور کن
      /
      امشب بیا و نغمه شادی به جان ببخش
      امشب بیا و خاک به چشم غرور کن
      /
      امشب بیا به بهمن دل ، مهرگان ببار
      مهری بتاب و یخ زده ای را بخور کن
      /
      درد از نگاه دشت غزل با تو میرود
      شوقی بریز و جام ادب پر سرور کن
      /
      امشب بیا و در تن آیینه ها بتاب
      یعنی بیا و آه ز آیینه دور کن
      /
      امشب بیا و منتظران را صفا ببخش
      از تور عشق کعبه ی دل پر ز نور کن
      /
      امشب بیا و نغمه ی شادی به جان بپاش
      امشب بیا و ناز به چشم غرور کن
      /
      شادی بیار و غم ببر و مثل آسمان
      دل را به نام آبی دریا مرور کن
      /
      نازی به کام تشنه ی آیینه ها ببخش
      دل را برای سینه ی تنگم صبور کن
      /
      امشب بیا به آذر دل ، مهرو ماه شو
      مهری بتاب و منجمدی را بخور کن
      /
      شرم از نگاه دشت غزلهای من ببر
      شوقی بریز و جام غزل پر ز شور کن
      /
      خاکسترم، به خاطره ها دلخوشم هنوز
      روحی ببخش و آتش جان در تنور کن
      /
      تا کی اسیر بسته ی پاشوره ها شوم
      یا برکه ام ببخش به جان ، یا که تور کن
      /
      امشب توسلی به طلوع تو کرده ام
      امشب بیا و خاطره ها را مرور کن

      حسین دلجووو

  • دادا بیلوردی   23 مهر 1394 19:18

    شنیده ام که ز کوی شما گذر کرده است
    بگو که از که بگیرم سراغ آزادی؟
    .
    .
    درود بر جناب دلجوی بزرگوار
    بسیار عالی سروده اید
    قلمتان جوشان rose

  • کرم عرب عامری   24 مهر 1394 02:23

    شاعر که نشسته باشد بتماشای چشمان دوست
    چکسی میماند که برود بسراغ آزادی
    درود بر شما عزیزم گهگداری بحق بچشم خواب آوده ما تلنگری میزنی

    پیروز باشید

    rose rose rose

  • زهرا نادری بالسین شریف آبادی   24 مهر 1394 11:47

    ز هر کسی که گرفتم سراغ او دیدم
    شده گلوی دلش ، نقره داغ آزادی
    rose rose rose rose rose
    درودهاااااااااااااا برتعهدقلمتان فریاد قللمتان دراوج

  • زهرا نادری بالسین شریف آبادی   24 مهر 1394 11:47

    ز هر کسی که گرفتم سراغ او دیدم
    شده گلوی دلش ، نقره داغ آزادی
    rose rose rose rose rose
    درودهاااااااااااااا برتعهدقلمتان فریاد قللمتان دراوج

  • فرامرز فرخ   24 مهر 1394 21:28

    سلام و درود بر استاد دلجویی بزرگوار

    rose rose rose rose rose

    که تا جهان به خموشی نشسته و خفته
    سزا بُوَد بسراییم ، در فراق آزادی

    جهان گرفت به اسارت بنام شیطانی
    سقوط کرده ولی از ، دماغ آزادی

  • علی معصومی   11 اردیبهشت 1399 22:26

    درود بر شما ارجمند
    ☆☆☆☆☆
    rose rose rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا