حرف هایی هست که نمی توانم بگویم
شاید روزی آنها را برایت رقصیدم،
چون می ترسم با کلمات ازعهده بیانشان برنیایم
نیکوس، کازانتزا کیس
نمیتوانم برایت عاشقانه و ازدوست داشتن بگویم،، نمیشود،، ذهنم درگیر
دوست داشتنت،، وزبانم الکَن میشود، وقتی نگاه میکنم به چشمانت، ولی تو حرف هایم را از نگاهم از لبخندم، از اشتیاق دیدارت که فریاد میزند، بخوان، گاهی نگفتن و دیدن بهتر از گفتن وندیدن است،،، ساحل
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 11 شهریور 1402 08:45
سروش اسکندری 12 شهریور 1402 09:25
درود بر شما ... بانو صدیقه جُر بسیار زیبا سرودید
توانا و شاعر باشید
کیوان هایلی 12 شهریور 1402 10:32
درودتان باد مهربانوی بزرگوار
بسیار زیبا سرودید
قلمتان نویسا و زرین
سامان نظری 27 شهریور 1402 15:14
سلام و درود بسیار زیبا مانا باشید