3 Stars

"این گونه بدرقه می شوی "

ارسال شده در تاریخ : 16 امرداد 1394 | شماره ثبت : H94941

1
این گونه بدرقه می شوی
یا ساز رفتن را ،
قبل از آمدن باران می زنی.
یا با چتری نگشوده ،
به انتظار باران می نشینی.
و من دلم می گیرد
از اینکه ،
توفان
ندیده
می روی!
2
باران ،
عاشقِ مرد بود
مرد ،
عاشقِ تیرو تفنگ!
باران پرشده بود از رگبارتیری،
که ماشه ،
بر احساس خاک می کشید.

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 418 نفر 656 بار خواندند
سلبی ناز رستمی (16 /05/ 1394)   | بهناز علیزاده (16 /05/ 1394)   | هما تیمورنژاد (16 /05/ 1394)   | حسین دلجویی (17 /05/ 1394)   | طارق خراسانی (17 /05/ 1394)   | روح الله اصغرپور (17 /05/ 1394)   | ایمان نوکاریزی (17 /05/ 1394)   | عرفان ویسی (هستیار) (17 /05/ 1394)   | کمال حسینیان (17 /05/ 1394)   | نگار حسن زاده (17 /05/ 1394)   | علی اکبر سلطانی (17 /05/ 1394)   | دادا بیلوردی (18 /05/ 1394)   | علی اصغر اقتداری (18 /05/ 1394)   | شکوفه دهقان (19 /05/ 1394)   | الهه دهقان (20 /05/ 1394)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :7


نقد 2

  • حسین دلجویی   17 امرداد 1394 08:42

    من دلم می گیرد
    از اینکه ،
    توفان
    ندیده
    می روی!

    درود بانو رستمی گرامی
    انتخاب و نوع پازل واژگان
    صداقت و سادگی و صمیمیت در کلام
    ایجاز در اثر
    خود واژه ی «باران»
    و کلا رقص زیبای قلمتان را دوست دارم...

    به امید زیباترین هاتون...

    applause applause applause applause
    rose rose rose rose

    امشب غزل با نام باران مینویسم
    با جوهر اشک فراوان مینویسم
    /
    امشب تمام خاطرات رفته ات را
    بر گونه های خیس ایوان مینویسم
    /
    امشب تمام دردهای مانده ام را
    بی واسطه بی اسم و عنوان مینویسم
    /
    امشب به یاد رفتنت از این حوالی
    ابیات خیسم بر خیابان مینویسم
    /
    امشب که در چشم شما پیداترینم
    ابیات خیس خویش پنهان مینویسم
    /
    سخت است یادآوردن احساس ،اما
    من سختها را سهل و آسان مینویسم
    /
    یادم نمی آید تو اینم بوده باشی
    پس لاجرم نام تو را آن مینویسم
    /
    از دست دادم تا همه دیروز هایم
    امروز خود را غرق تاوان مینویسم
    /
    امشب تمام شـــعرهایم نور دارند
    چون بیت ها با گوهر جان مینویسم
    /
    یک امشبی لبخندهایت سهم من کن
    وقتی که من با چشم گریان مینویسم
    /
    با اینهمه بغضی که مانده درگلویم
    امشب غزل با نام باران مینویسم

    حسین دلجووو

    • سلبی ناز رستمی   19 امرداد 1394 16:28

      درود
      مهربان شاعر
      شعرهایت چاشنی مهری ست که خدا را عاشق کرد.
      عاشق لحظه هایی باش که شعر می جوشد.
      لحظه هایت شعر باران !

نظر 20

  • بهناز علیزاده   16 امرداد 1394 19:53

    درود بر شما بانو rose rose rose applause applause rose rose

    • سلبی ناز رستمی   19 امرداد 1394 16:29

      درود
      عزیزم
      ممنونم گلم
      حضورت را پر ظهور می بینم بر فراز آسمانی که نگاهت را عاشق خود می کند.
      پنجره ات آفتابی باد.

  • هما تیمورنژاد   16 امرداد 1394 22:56

    درود خواهرم

    هر دو سروده زیبا بود

    دومی را بیشتر دوست داشتم applause rose

    • سلبی ناز رستمی   19 امرداد 1394 16:31

      درود
      سپاس از بارقه ی مهر نگاهت . نگاهت منجلی باد.

  • طارق خراسانی   17 امرداد 1394 08:34

    سلام بر بزرگ سپید سرای سرایم


    بوی جاودانی از اشعار شما می شنوم

    به انتظار سروده ی بعدی تان با خود می خوانم:

    باران ،
    عاشقِ مرد بود
    مرد ،
    عاشقِ تیرو تفنگ!
    باران پرشده بود از رگبارتیری،
    که ماشه ،
    بر احساس خاک می کشید.


    در پناه خدا





    rose rose rose

    • سلبی ناز رستمی   19 امرداد 1394 16:32

      درود استادم
      آمدنت زیبا ترین شعری بود که به ناگاه آمد و نشست و پر زد.
      پروازت بی خطر باد.پرواز شعر بر مناره های احساس ات !

  • روح الله اصغرپور   17 امرداد 1394 13:37

    درود بانو

  • کمال حسینیان   17 امرداد 1394 23:01

    باران ،
    عاشقِ مرد بود
    مرد ،
    عاشقِ تیرو تفنگ!
    باران پرشده بود از رگبارتیری،
    که ماشه ،
    بر احساس خاک می کشید.

    ==================
    همه هنر بود و جاودانگی، همه زیبایی و لذت خوبِ خوانش یک ناب، واژه ها کوبندگی همان رگبار قبل از باران را داشتند و صلابت همان تیری که سپیدی پر اعجاز و ایجاز خلق کرد
    پیشوازی دارم بر این ناب سروده در حد توان قلمِ ناقصم :

    کوچه باغِ دلگیریست

    شاخه های آویخته

    به یاد خواهند داشت ...!!!

    که رهگذران دیروز

    حسرت کشانِ امروزند

    و روندگانِ امروز

    نغمه خوانِ مستانه های

    فردا ...

    ==============

    پاینده باشید بانو

    rose

    • سلبی ناز رستمی   19 امرداد 1394 16:34

      درود
      سپاس از مهرت ...از شعرت و نگاهیی که معصومانه در لکنت واژگانم می رقصید. رقص قلم و جوهر و کاغذ ...ابر و باد و مه یی ست که خدا آفرید. خدایت همیشه حافظت باد.

  • نگار حسن زاده   17 امرداد 1394 23:06

    سلام بانو

    بسیار زیبا بودند و دومی زیباتر

    درود بر شما
    rose

    • سلبی ناز رستمی   19 امرداد 1394 16:34

      درود قشنگم
      نوش جان ...
      الهی که چشمه جوشان اشعارت همیشه از جای گرم بلند شود.

  • علی اکبر سلطانی   17 امرداد 1394 23:34

    سلام و هزاران درود ..

    هر دو کوتاه زیباست و ستودنی ..

    باران ،
    عاشقِ مرد بود
    مرد ،
    عاشقِ تیرو تفنگ!
    باران پرشده بود از رگبارتیری،
    که ماشه ،
    بر احساس خاک می کشید.
    rose rose applause applause

    • سلبی ناز رستمی   19 امرداد 1394 16:35

      درود
      سپاس از حضورت
      گاهی به نگاهی هم می شود شعر گفت و چیزی نگفت.

  • دادا بیلوردی   18 امرداد 1394 18:58

    درود بانو
    احساستان همیشه بهاری rose

    • سلبی ناز رستمی   19 امرداد 1394 16:36

      درود
      ممنونم استادم
      پر و پرواز ،هر دو به یک چیز می اندیشند هردو به پرواز ...اما پر به نوشتن بیشتر می اندیشد تا پرواز!
      پر پروازت پر نگارباد.

  • علی اصغر اقتداری   18 امرداد 1394 22:39

    درود بر شما
    زیبا بود

  • الهه دهقان   20 امرداد 1394 11:49

    درودبی پایان بانو....
    بسیارزیبا

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا