اسم ترانه:خدا دنیات زندونه
زمین تب کرده از درد و...
زمان حال بدی داره
یه حسی میگه توو قلبم
خدا تنهام نمیذاره
دلم بد جور کز کرده
توو این شب های بی فانوس
خدا کاری بکن، امشب
نشستI توو دلم کابوس
یه حسی هی میگه سووووگند...
چقد رو مرگ سرسختی
بپا که کج نشه راهت
نیفتــــــی تووی بدبختی
عمو،چن وقته توو فکرم
دلیل مرگ روشن نیست؟!!
عمو دنیا تموم میشه
واسه مااااا،واسه ی من نیست
عموجون سخت بیزارم
از این دنیای بیهوده
دارم فک میکنم به مرگ
که تا بوده همین بوده..
یه عده یادشون رفته
که اینجا مثل مهمونیم
زمان مرگ نزدیکه..
اره ،ما خوب میدونیم...
همه میدونیم و بازم
تقلای هوس دارم
خدا،دنیات تنگه،یا..
توو قلبامون قفس داریم؟!!
یه عده فکر اون دنیان
جهان توو دستشون موره...
یه عده فکر اینجانو
یه پاشونم لب گوره..
عموجون باورش سخته
که خسته ام از زن فعلی..
عمو از مرگ میترسم
ولی از آدما ،..خیلی........
عمو مردم چی میدونن
از این زخمای پنهونی!!
از این دردای بی رحم و..
از این غم های زندونی
عمو مردم نمیدونن
(شما اسطوره ای،مردی..)
جوونامون اسیرن توو
حصار دردِ بی دردی
عموجون خوب میفهمم
که رنگ چهره تون زرده
اره افسوس،میدونم ...
گذشته برنمیــــگرده
عمو دنیا برات تنگه
ما اینو خوب میدونیم
که تا وقتی نفس داریم
به مرد جنگ مدیونیم
عموجون باورش سخته
که خسته ام از زن فعلی..
عمو از مرگ میترسم
ولی از آدما ،..خیلی........
*******************
خدا دنیات آشوبه
زمان با درد هم دسته
میگن با مرگ آزادیم..
جهان بی مرگ بن بسته
.............................................................
تقدیمی از سوگند صفا شاعر ترانه سرا به عموی خودش درویش دولتی .
امید که تلنگری باشد برای همه ما.حیفم آمد که ترانه به این زیبایی را
که در صندوقچه دل بماند ودیگران از آن بهره نبرند.
یاعلی
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نقد 1
طارق خراسانی 19 شهریور 1394 12:27
الا درویش سرگردان کجایی؟
به ضدِ هر چه نامردان کجایی؟
گهی چینی و گه ماچین، به شادی
ولی از خود بگو ای جان کجایی؟
زمخت است این جهان و هیچ در هیچ
لطیفم...،مهربان...، باران، کجایی؟
به سوگندت، دل بهناز ما خون
دل من هم پریشان ...هان، کجایی؟
نگار از هجر تو سر در گریبان
دو روزی گشته او حیران، کجایی؟
چه ها گویم زکوه مشکلاتم
کجا شد مشکلی آسان؟ کجایی؟
چه می گویی به یادت نیست طارق!!
تویی سلطان ما، سلطان کجایی؟