آهی کشید ، مرثیه ام را شنید و رفت
اما نگاه غمزده ام را ندید و رفت
از ابتدای قصه نگاهش به من نبود
پاییز سال بعد دلم را جوید و رفت
آرامش نگاه مرا جرعه جرعه خورد
نوشابه ی شعور مرا سر کشید و رفت
مثل کبوتری که دلش را شکسته اند
یکساعتی نشست پس از آن پرید و رفت
دریا مرا به گیسوی موجش گره نزد
طوفان گرفت ذهن مرا هم درید و رفت
بغضی درون حنجره اش گر گرفته بود
یک شب فقط کنار دلم آرمید و رفت
آن شب نشست با همه غمواژه های من
شعری شبیه چشم تو را آفرید و رفت
جابرترمک
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 4 از 5
سریال خاتون قسمت6
تبلیغات فرهنگی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
اعظم جعفری
-
حکیمه کمایی.دلتنگ
-
زهره معینی منفرد
-
علی سلطانی نژاد
-
سیامک عشقعلی
نظر 6
امیر عاجلو 19 خرداد 1399 17:27
لطیف و دلنشین
محمد مولوی 19 خرداد 1399 18:13
سلام و درود
ولی اله بایبوردی 19 خرداد 1399 18:30
آفرینش شعر با زاویه یِ دید چشمان وجود
تقدیمی :
هر چند ؛
دریا مرا به گیسوی موجش گره نزد
قطره ای هستم در مسیر رود راهی شده به دریایِ عشق الهی ....
سلام و درودها
جناب ترمک عزیز
دستمریزاد و دلنمیراد
زخم دل ، با ساز احیا ،هر کجا
ساز دل را کوک کن با نغمه ها
نغمه دل را بشنوی از عمق جان
همچو قمری ،بلبلانی خوش نوا
ولی اله بایبوردی
کرم عرب عامری 20 خرداد 1399 01:11
درودها عزیز
محمد رضا درویش زاده 20 خرداد 1399 08:01
هزاران درود استاد
منصور آفرید 21 خرداد 1399 17:48
درود فراوان بر شما: بسیار زیبا