گفتی زبودن ها، سرودِ زندگانی
غم های جانکاه و بلای آسمانی
بس نکته ها دانم، تو هم این نکته دانی
گاهى اسیرت مى کند بى همزبانى...
گم مى شوى در کوره راهِ بى نشانى...
وقتی دلت را بُرده گیسوی نگاری
شب تا سحر، خامُش ولیکن بی قراری
دانی عزیزم، تجربه دارم، که آری
حتى توانِ ناله کردن هم ندارى
زیرِ هجومِ دردهاىِ آنچنانى...
وقتی ز او نبوَد نشان، یک تارِ مویی
توسن نباشد زیر پا ، راهی بپویی
با کس مگو چیزی، در این عصر دو رویی
اصلاً چرا لب وا کنى...چیزى بگویى...
وقتى پُرى از نعره هاى ناتوانى؟
دنیا گهی غم می دهد گه می ستاند
گه دافع و گه ذرّه بر خود می کشاند
گیرم که دنیا هم تو را از خود براند
دنیا اگر قدرِ تو را هرگز نداند
دیگر چرا خود را به بندش مى کشانى؟
خواندند یاران سوی آن دریای نورت
ماندی تو با شب، آن سرودِ بی عبورت
اکنون زند غم تیشه پایابِ غرورت
در راهِ بى برگشتِ ایّامِ حضورت
گاهى توقف کن که از "خود" جا نمانى!
یک راهِ زیبا باشد و گویم، دعا کن
صد ها گره باشد به دل ، اینگونه وا کن
از توسن نفسَ ت رَهِ خود را جدا کن
گوشِ دلت را از شکایتها رها کن
تا بشنوى تصنیف هاى آسمانى…
دل را طبیبی هست و می گویم برایت
آری به دستش دیده ام ای جان دوایت
پندی دهم گر بشنوی، شادی سزایت
آرام مى گیرد دلِ دردآشنایت
وقتى به بالینش " اَلَم نَشرَح..." بخوانى
مردابِ غم، دانم گرفته تار و پودت
باشد هوای بوسه های پاکِ رودت
گر رود هم ای گل دگر قسمت نبودت
نیلوفرانه مى توانى از وجودت
آلایشِ مُردابها راپٓس برانى...
دارم دعایی تا که آنِ عشق باشی
جان بخش من ، تو جاودانِ عشق باشی
خورشیدِ رخشان آسمانِ عشق باشی
در باغ جانت باغبانِ عشق باشى
حتى اگر تنها شوى...تنها بمانى...
یک قطره هم دریاست بی اندازه وقتی
در سینه ات غوغاست بی اندازه وقتی
آری که دل تنهاست بی اندازه وقتی
تنهایى ات زیباست بى اندازه، وقتى
حس مى کنى یک ذرّه در یک کهکشانى...
امواج یکتایی تو را دَر می نوردد
دانی چه غوغایی تو را دَر می نوردد؟
زیبا چه نجوایی تو را دَر می نوردد؟
نجواى زیبایى تو را در مى نٓوٓردٓد
وقتى به جانت عاشقى را مى چشانى
مخمس فوق با تضمین غزلِ زیبای "نیلوفرانه" از سرکار خانمِ "غزل آرامش" سروده شده است.
طارق خراسانی
نظر 25
-
کرم عرب عامری 19 تیر 1394 02:06
درود بر شما فی الواقع لذت بردم ازین نوای آسمانی
بسیار زیبا جناب خراسانی توانا
-
طارق خراسانی 20 تیر 1394 00:50
سلام بر عزیز گرانمهر
حضرت استاد عرب عامری مهربان
تصدقت
سپاس از حضور گرم و پرمهرتان
در پناه رب العالمین شاد و سلامت باشید
-
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 19 تیر 1394 12:42
در عرش علا که بام رحمانی بود
ماهی ز کـرم به پرتوافشانی بود
درودها استادوآفرینها برچکه های قلم فصیحتان
نیلوفرانه مى توانى از وجودت
آلایشِ مُردابها راپٓس برانى...
بسیاردلنشینسرودیدلذت بردم
وچه زیبافرمودنداستادخوش عمل کاشانی
از شمس و ستاره نام او پرسیدم
گفتند که «طارق خراسانی» بود....
چه برازنده یاراززبان قاصرما فرموده
هردو جاودان بمانید وبدرخشیدکه آسمان ادب روشن بماندای طارق (ستاره صبح ادب وتواضع)
-
طارق خراسانی 20 تیر 1394 00:52
سلام بر بزرگ بانوی پرسکه سرای سزایمگوار
سرکار خانم نادری بزرگمهر
ای کاش بتوانم روزی ذره ای از این همه محبت های شما بزرگوار را جبران کنم.
سپاس از حضور گرم و پرمهرتان
در پناه رب العالمین شاد و سلامت باشید
-
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 20 تیر 1394 14:43
سلام وجودپرمیمنت شماوسلامتی یتان برای مانعمت بزرگ الهی است استادگرانقدر ما مرهون محبتهای شماهستیم جاودان زی وشادوسلامت درکنف مهر ذالجلال
-
علیرضا امیرخیزی 19 تیر 1394 12:56
سلام استاد
شعر قشنگی ست و خواندنش لذت بخش است و دل انگیز
درود بر شما . درود -
طارق خراسانی 20 تیر 1394 00:53
سلام بر حضرت استاد امیر خیزی
بی هیچ شکی اثر زیبا و جاودانه ی خانم آرامش باعث پیدایش این مخمس شده است
خدا این بانوی عارفه را برای همه حفظ فرماید.
سپاس از حضور گرم و پرمهرتان
در پناه رب العالمین شاد و سلامت باشید
-
دادا بیلوردی 19 تیر 1394 14:59
درود بر جناب طارق عزیز
بسیار زیبا و شیرین
امواج یکتایی تو را دَر می نوردد
دانی چه غوغایی تو را دَر می نوردد؟
زیبا چه نجوایی تو را دَر می نوردد؟
نجواى زیبایى تو را در مى نٓوٓردٓد
وقتى به جانت عاشقى را مى چشانى-
طارق خراسانی 20 تیر 1394 00:54
سلام بر حضرت دادای عزیزم
تصدقت
سپاس از حضور گرم و پرمهرتان
در پناه رب العالمین شاد و سلامت باشید
-
بهناز علیزاده 19 تیر 1394 16:46
درود بر شما جناب خراسانی گرانقدر مثل همیشه عالی و پر معناست قلمتان همیشه در چرخش،
-
طارق خراسانی 20 تیر 1394 00:55
سلام بر خانم علیزاده بزرگمهر
شاعر خوب و عزیز دور از وطن
سپاس از حضور گرم و پرمهرتان
در پناه رب العالمین شاد و سلامت باشید
-
سید محمد میرسلیمانی بافقی 19 تیر 1394 16:52
درودهااستاد ارجمند
عارفانه نیکو بنیاد و نکو خصال مهمان اندیشه والابتان بودم.التماس دعا
-
طارق خراسانی 20 تیر 1394 00:56
سلام بر حضرت استاد سخن جناب باران
تصدق شما
سپاس از حضور گرم و پرمهرتان
در پناه رب العالمین شاد و سلامت باشید
-
-
طارق خراسانی 20 تیر 1394 00:56
سلام بر حضرت حسنی عزیز
سپاس از حضور گرم و پرمهرتان
در پناه رب العالمین شاد و سلامت باشید
-
-
اله یار خادمیان 19 تیر 1394 19:03
سلام ودرود بر شما استاد ارجمند ماه زیبنده ی آسمان خراسان و ای ستاره درخشان محبت ودوستی
جاودانه باشی به حق عزیز بی زوال
دل را طبیبی هست می گویم برایت
آری به دستش دیده ام ای جان دوایت
گر بشنوی پند مرا شادی سزایت
آرام می گیرد دل در آشنایت
وقتی به بالینش الم نشرح بخوانی -
طارق خراسانی 20 تیر 1394 00:57
سلام بر حضرت استاد خادمیان
قلب طارق
تصدقت گرانمهر
سپاس از حضور گرم و پرمهرتان
در پناه رب العالمین شاد و سلامت باشید
-
نگار حسن زاده 19 تیر 1394 23:16
سلام و عرض ادب و احترام بابای خوبم
بسیار بسیار عالی و دلنشین و زیبا بود
لذت بردم از هنرنمایی جذابتون
درود بر شما و بانو آرامش عزیز
-
طارق خراسانی 20 تیر 1394 00:59
سلام بر سر کار خانم حسن زاده
اعظم الشعراء
سپاس از حضور گرم و پرمهرتان
در پناه رب العالمین شاد و سلامت باشید
-
کریم لقمانی سروستانی 20 تیر 1394 16:09
سلام براستادخراسانی ارجمند
خیلی وقت بودسعادت خواندن وآموختن ازمحضرتان نصیبم نمیشد.پوزش
خوشحالم امروز خواندم ودوباره آموختم ازقلم شیوا .ارزشمند ونابتان
بسیاربسیار زیبا واندیشمندانه
لذت بردم
شادزی -
طارق خراسانی 20 تیر 1394 22:13
سلام و هزاران درود بر جناب سروستانی
سپاس از حضور پر مهرتان
در پناه خدا
-
یاسر شفیعی ( تائب ) 21 تیر 1394 00:41
درودها و سلامها خدمت عزیز استاد بزرگوارم جناب خراسانی
طاعات قبول وقت بخیر استاد
آثار شما هر چند نیازی به تعریف و شرخ خقیری چون شفیعی درویش نداشته و ندارند
و هر چند در حد کلام و نطق هم نمی باشم
لیکن بی اغراق شعر نوشته ی دلربایی بود وموزون و آهنگین بر دل نشست
نوشته ای که دلی نلرزاند و احساسی برانگیخته نکند نبودش بهتر است .
سراسر این شعر عزیزتان احساس ناب کلمات جادویی و افسونگر
پر محتوا و معانی بسیار داشت .در بطن شعر پندها و آموخته ها عرضه شد گوش میخواهد شنیدنها باید
سپاسگزارم بابت خلق این اثر زیبا و بدیع مرحبا اندیشمند زیبا نویس میهنم
برایتان آرامش باطن جاودانگی نام و اندیشه و خاطر
تندرستی و عافیت از درگاه باریتعالی آرزومندم
پاینده و منصور دوست عزیز برادر ارجمندم -
طارق خراسانی 21 تیر 1394 07:55
با سلام و هزاران درود بر حضرت شفیعی گرانمهر
کامنت شما مملو از امواج مثبت بود و نشانگر آن که نویسنده برای شعر و هنر ارزش قایل است.
حضرتعالی به نیکی واقف هستید مردم عزیز ما از کتابخانی، شعر خوانی و تحقیق و بررسی بعلت مشکلات فرهنگی و معیشتی بسیار دور هستند و همیشه به دنبال کارهای آسان مانند دیدن فیلم های ماهواری و یا محصولات داخلی هستند.
اما مطمئنم روزگار تغییر می کند و ایامی فراخواهد رسید که مردم به شعر و ادب بهاء بیشتری خواهند داد آن زمانی که می فهمند تکنولوژی برای آنان جز غم و اندوه چیزی دیگر نداشته است.
بگذریم...
دوست عزیز غزل فاخر خانم غزل آرامش باعث شد این مخمس آفریده شود و این بانوی بزرگ الحق یکی از ستارگان شعر و ادب آسمان ادب کشور می باشند.
سپاس از حضور پرمهر و گرم شما
در پناه خدا
سریال خاتون قسمت6
تبلیغات فرهنگی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
اعظم جعفری
-
حکیمه کمایی.دلتنگ
-
زهره معینی منفرد
-
علی سلطانی نژاد
-
سیامک عشقعلی
نقد 2
حسین دلجویی 19 تیر 1394 03:00
آنـکه دل برده به افـسونگری اشعارش
شمس عشقست و منم مولوی دیدارش...
درود بر فحوای دلنشین کلام طارق عزیز و جاودانه سرایی های جنوبی دل غزل بانوی ادب ، آرامش ، بزرگوارم...
طارق جان اجازه میخام که صفحه رو آذین کنم به غزلی دلنواز با وزنی «دوری» از اسطوره ادب حاظر بانو ارامش..
با اجازه تک تک اساتید فن و ادب و اجازه از بانو غزل غزالین سخن سبز دشت کلام و نظم و ادب...
تشنه ام...مثل خاکِ نخلستان،به نفسهاى آبىِ کارون...
مى وَزَم مثلِ بادهاى غریب، لاىِ سرشاخه هاى بیدِ جنون...
ردِّ پایى کبود،روى دلم، مى رسد تا صلیبِ آغوشت
من گرفتارِ بندِ جاذبه ات، باختم عمر را به یک افسون
آسمانم...زمینِ رقصانم...آتشم...موجِ مست...ساحل سرد...
-منطبق شد به دستِ تو در من،نقشِ تصویرهاى ناهمگون!-
صبر کردم تمامِ زندگى ام...تو بخواهى، همیشه مى مانم
شعله ور در لَهیبِ آتشِ آه...یا شناور میانِ چشمه ى خون...
عشق ،جانى دوباره مى بخشد،بر تنِ شاهراهِ اِدراکَم
تا غزلهاى سرخ مى آیم، نرم...بى وقفه...مطمئن...موزون...
خیسىِ اشکهاى نیمه شبم، بذرِ عشقِ تو را به بار نشاند...
خلوتِ ما فقط سکوت و نیاز...-عشقبازى رهاست از قانون!-
قلبها گنجى از جواهرِ ناب، در قفسهاى خاکىِ بَدَنند...
من بدون دلم چه هستم؟ هیچ! یک بغل خاکِ سرد، بر هامون...
مى شکافى شبى وجودم را، مى درخشد تمامِ هستىِ من...
من همان تِکِّه سنگِ الماسم...در تَلى از گدازه ها مدفون....
غزل ارامش...
طارق خراسانی 20 تیر 1394 00:49
سلام بر حضرت دلجویی گرامی
سپاس از حضور گرم و پرمهرتان
در پناه رب العالمین شاد و سلامت باشید