3 Stars

خانه دور شد !

ارسال شده در تاریخ : 20 امرداد 1395 | شماره ثبت : H943829



هان ای دل عبرت بین ، از دیده عبر کن هان
ایوان مدائن را آیینۀ عبرت دان ....خاقانی

********************
آنسان که عاشقانِ کودکی خویش ،

آنسان که یادِ خانۀ متروک روزِ دور ،

عطشان و تشنه ، پای گذر را ،

می بُرد و می فِکند ،

در لابلای منزل و هم کوچهً مولود گاهِ من ،

عمقِ نگاه سائلِ پنجاه ساله ای ،

بر درب خانۀ بی ساکن و سری ،

با یک کلام مرا ، نادم از سوال ،

افشا ز خاطرۀ عمرِ رفته کرد :

لبخند را رفیق ،

در قلکی به ساعتِ دیروز حفظ کن !

این کوچه ؛ دیر سالی است ،

از داستانِ لطف و صفا بو نبرده است !

آری ، تو همدمِ آیینه! سیر کن !

کاخر هجوم و حملۀ شک ،

از میانِ پنجۀ رسوانگارِ دوست ،

که دیرین حصارِ خانۀ من بود ،

آن کهنه درخت چار شانه ای ،

که یأس پیشگانِ همچو مرا ،

برگهای خشک و بد آهنگ هدیه داد !

این پایگاه شک ،

در قبله گاه خانۀ من ، وای...

من هیچ و هیچ ، اشک خویش را،

من هیچ و هیچ ، قصۀ پرپیچ درد را ،

بر دوره گرد کور،

که از دور دستْ وی ،

اجزاءِ دردِ مرا ،

با صفای اعتقاد می آمیخت ،

بازگو ننمودم !

من پنجرۀ باز خانه را ،

کز دستِ دوست گچ گرفته شد،

ای داد ، ای دریغ ،

هرگز نکاهمش از یاد !

هنگام بازگشت ، برکاروانِ دورِ آشنا ،

کز این کنار ، به شب رفت و دور شد ،

« بر ساکنان خانه ؛ سلامی به حق فرست ! »

هو حق..خدا..

و دیگر نفس نماند !......

دیوار تیره گشت !

وان چشمِ معتمدِ بیست سالۀ من ، دوست ....

فرتوت و پیر گشت !


علی سپهرار ، اثیر ، تاریخ نامعلوم...

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 228 نفر 322 بار خواندند
علیرضا خسروی (23 /05/ 1395)   | ابوالحسن انصاری (الف. رها) (23 /05/ 1395)   | علی سپهرار (30 /05/ 1395)   |

رای برای این شعر
علیرضا خسروی (23 /05/ 1395)  
تعداد آرا :1


نظر 4

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا