گویا شَعَف و کارِ جهان قسمت ما نیست
خوشگوییِ از جوی زبان قسمت ما نیست
این ضربِ کلون کارِ طلبکارِ شرور است
پیش از شر و ما خیر دوان ، قسمت ما نیست
گر می جهم از جای ؛ یقین بختک و تخت است
از شادی و از دل ضربان قسمت ما نیست
گر مرگ بیاید همه آهسته و کند است
آوازِ شفا از سرطان قسمت ما نیست
ور باد بهاری بوزد صولتِ سرماست
ور شورِ نسیم است وزان قسمت ما نیست
ما پیر و طراوت ز جوانی نشنیدیم
از روز ازل شاد و جوان؟ قسمت ما نیست !
هر روز شود وقت نماز از من و ما دیر
بیداریِ در وقتِ اذان قسمت ما نیست
یا چتر به پُشتیم و مهیا به پریدن
از خود خورش و خود خلبان قسمت ما نیست
ماییم و به گِل یا که لجن صاحب قسمت
یا رب کمکی ؛ آب روان قسمت ما نیست !
البته مقیّد شده بر سنّت قسمت ،
هیچش نرسد ؛ بچّه بدان قسمت ما نیست!
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 1
حسین حاجی آقا 07 خرداد 1396 07:47
http://www.aparat.com/v/XQRqC