شانه ام کن
که مثل مو
بر سر تو می جنگم
آزادی
دنیای من تمام شده است
دیر شده
که مثل میکروب زیر میکروسکوپ پیدایم کنی
و التماس که برگردم
مجلات تو مسکوت خواهد ماند
خودت پای آینه
با فشنگ و رُژ
به حد رأی بده
چه عیبی دارد که پنس و پولک میلیون گونه ی دوزیست و لمس های هنوز به دنیا نیامده
با حَق حَق تو
و هِق هِق من موافق باشند
تفاوت
یک بالا و پایین است
تو روی ابر ی
و من زیر ناودان
تو زیر چتر ی
و من روی آسفالت خیابان گسترده می شوم
مثل سرخ
مثل تعریف جدیدی از شادابی چهره ی انسان
شانه ام کن
که مثل مو
بر سر تو می جنگم
آزادی
قطار آخرت هر روز آنقدر از کنار این پنجره گذشت که ما شک کردیم مقصدی جز همین جا نداشته باشد
یک سوسک خانگی خوب می داند
که سوسک خانگی است
فریب زرق و برق سرامیک ها را نمی خورد
مواد شوینده
برای تحکیم روابط انسانی
از کاشی ها بالا نمی روند
پیچک اما فکر می کرد
حالا که سر از دیوار کشیده
در کوچه
پستچی هنوز در انتظار ایستاده
به او کارت دعوت بدهد
به پایان این شعر خوش آمدید
دنیای من تمام شده است
دیر شده
که مثل میکروب زیر میکروسکوپ پیدایم کنی
من اینجا چشم نگذاشته بودم
بازی نبود
که ناگهان دست هایمان از عرق ترس
رُز می شد
و تو مثل سطری که دیگر نبودی
محو شدی
به جای خالی خودت نگاه کن
من این خیابان خلوت را با اتومبیل های داوطلب پر نمی کنم
و مردم همیشه در صحنه
حذفی رخ داده است
شما مسئله ی امید را با اسید حل کرده اید
و این یک کشف علمی نیست
موشک
انگشتان خداست
که در آسمان ما همیشه ظاهر می شود
برای حمایت از سایه های افتاده و کشیده در بانک
تفاوت
در یک بالا و پایین است
تو روی اسکناس ی
و من زیر خط فقر
تو زیر تابان ترین نور پرژکتور ی
و من روی رویاهای تو
مثل خوابی سنگین
پافشاری می کنم
چرا ؟!
بازی نبود
که ناگهان دست هایمان از عرق ترس
رُز شد
و ما محو شدیم
به جای خالی ما نگاه نکن
مجلات تو مسکوت خواهد ماند
خودت
به انعکاس هزار ساله ی حد در کاشی ها
رأی بده
قطار آخرت
که اتفاقا فقط بر سر کوچه ی ما منتظر ایستاده
هر بار با موزه رسید
و دنیا
سال هاست که رفته است
بدرود جغرافیا از جغرافیا عجیب نیست
تاریخ بازی های نجیبی دارد
بازی های نو
بازگشت ما با تکنولوژی نانو به شش هزار سال پیش
در بین النهرین
آه
کاهن اعظم مرا می بخشید
من جایگاه من را فراموش کرده ام
سایز 21
چند هزار شماره برای پای ما بزرگ است
ـ از آغاز حظِ خط ـ
و گردش تفریحی دور قوانین حیاط لازم
صد
یا سد در سد
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نقد 1
رضا زمانیان قوژدی 16 امرداد 1399 12:18
شعری خواندم بشدت اجتماعی و سیاسی.
اما آنقدر خود را به کوچۀ چپ زده
که حتی خودش هم گیج می زند
نه... اشتباه نگیرید...خوب می داند که چه می خواهد بگوید.
انصافا خوب هم گفته است.
معماهای بسیاری طرح کرده و برای هرکدام کلیدواژه هایی هم داده.
اما تشخیص قفل و کلید هم سخت است.
دست کم همه نمی توانند قفل ها را بگشایند.
ایین از آن دسته شعرهاست، که مخاطب خاص دارد.
این شعر، تنها پس از فروپاشی نظام سرمایه داری قابل تفسیر خواهد بود.
آنهم توسط خود شاعر.یا کسی که کدگزای های اورا بداند.
کمتر شعری خوانده ام که مانند این، چند بار لازم شود تکرار کنم.
ضرب آهنگ(ریتم) درونی شعر بشدت حماسی است.
با اینکه در محتوا با آن هم عقیده نیستم و در فرم نسبتی ندارم اما...
معتقدم شعر اندیشمندانه و ارزشمندی است.
حرفی برای گفتن دارد.
منتظر آثار دیگر شاعر فرهیخته می مانیم.