3 Stars

دُُر دانه

ارسال شده در تاریخ : 03 شهریور 1399 | شماره ثبت : H9412321

دُر دانه
در شب ویرانه خوابش برده بود
عشق بابا صبر و تابش برده بود

هر نفس غرق از نگاه عشق بود
خرمن پر سوز و آه عشق بود

گرم سودای خیال خویش بود
ساکن شهر محال خویش بود

گفتگو می کرد با بابای خود
عقده وا می کرد از رویای خود

کای پدر آغوش خود را باز کن
لحظه هائی دخترت را ناز کن

یک دو روزی تا ندیدم روی تو
سر گرفتم از سر بازوی تو

آن چنان دلتنگ دیدارت شدم
عمه می داند که بیمارت شدم

آمدی امشب که مهمانم شوی
جان من بودی و جانانم شوی
◇◇◇

ناگهان از خواب خود بیدار شد
شاهد تنهای شام تار شد

وای بر من پس چه شد بابا من
پرتو خورشید بی همتای من

عمه عمه از چه بابا رفته است؟
در برش بودم کز اینجا رفته است

کاش با خود دخترش را برده بود
شبچراع و گوهرش را برده بود

گر نیاید پیش ما آن نازنین
بر نمی دارم سر از روی زمین
◇◇◇
گریه هایش شعله بر پا کرده بود
عقده را از هر دلی وا کرده بود

شام را شامی پر از غم کرده بود
هر دلی را غرق ماتم کرده بود

ناله را تا آسمان ها برده بود
شیونی تا بیکران ها برده بود

نغمه های جانگداز و غم فزا
پرده بر می داشت از این ماجرا

تا خبر آمد به دیوار ستم
کای خرابت باد بازار ستم

دختری از اهل بیت بوتراب
دل نمی گیرد دگر از مهر باب

شام تاری مانده و دُر دانه ای
شیون و آه است و یک ویرانه ای

ناله هایش هر دلی را سوخته
آتشی از درد و غم افروخته
◇◇◇
لوح پیغام ستم را باز کرد
اینچنین بر ناکسان ابراز کرد

کودکست این دختر بی صبر و تاب
پاسخش را می دهم امشب جواب

روی نیزه از حسین سر مانده است
شاید این سر بهر دختر مانده است

در میان تشت این سر دیدنی است
این سر و چشمان دختر دیدنی است

سر اگر بر روی داماتش نهید
مژدها بر قلب سوزانش نهید
◇◇◇
بیرقی از کینه ها افراشتند
از نوک سرنیزه سر برداشتتد

تشت زر بود و درونش آفتاب
وا نهادندش به دخت بوتراب

وای بر زینب طبق را بر گرفت
پیش چشم خسته دختر گرفت

کای فدایت عمه، این از آن توست
داروی درد تو و درمان توست

گفت ای عمه پدر° ما را بس است
غیر از او چیز دگر ما را بس است

این طَبق ما را نمی آید به کار
مژده ای از سوی بابایم بیار

گفت: فرزند برادر صبر کن
صبر کردی بار دیگر صبر کن

این همان گنج نهان دلبری است
در میان این طبق گویا سری است

این همه بود و نبود زینب است
آیه و ذکر و سجود زینب ایست

باز کن سرپوش این پیمانه را
تا ببینی صورت جانانه را
◇◇◇
دستهای کوچکش لرزیده بود
از طَبق سرپوش ها را چیده بود

یک دو گامی دور شد از تشت زر
خیره شد چشمان او باری دگر

ناگهان سر را به دستانش گرفت
در بغل بر روی دامانش گرفت

بوسه می زد سر به دار عشق را
شانه می زد زلف یار عشق را

ای پدر امشب مرا مهمان شدی
بر تمام دردها درمان شدی

آمدی تا مرهم غم ها شوی
التیام زخم ماتم ها شوی

بعد از این جان من و چشمان تو
بعد از این عشق من و پیمان تو

جان به جانان می دهم بابای من
با تو تاوان می دهم بابای من

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 6 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 137 نفر 386 بار خواندند
امیر عاجلو (03 /06/ 1399)   | مسعود مدهوش (03 /06/ 1399)   | ابراهیم حاج محمدی (03 /06/ 1399)   | جمشید عزیزی (03 /06/ 1399)   | محمد رضا درویش زاده (03 /06/ 1399)   | بهنام حیدری فخر (03 /06/ 1399)   | امیرحسام زمانیان (03 /06/ 1399)   | مهران امیرمحمدی نسب (03 /06/ 1399)   | شهرام بذلی (03 /06/ 1399)   | محمد مولوی (03 /06/ 1399)   | مینا تمدن خواه (03 /06/ 1399)   | روزبه آریا (03 /06/ 1399)   | جمشید اسماعیلی (03 /06/ 1399)   | کرم عرب عامری (04 /06/ 1399)   | دادا بیلوردی (04 /06/ 1399)   | ولی اله بایبوردی (04 /06/ 1399)   | علی معصومی (04 /06/ 1399)   | سیلویا اسفندیاری (04 /06/ 1399)   | علی رفیعی (04 /06/ 1399)   | منوچهر فتیان پور (05 /06/ 1399)   | حسن مصطفایی دهنوی (06 /06/ 1399)   | رضا زمانیان قوژدی (06 /06/ 1399)   | حمید(کوروش) رفیعی راد (06 /06/ 1399)   | اصغر اروجی (06 /06/ 1399)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :16


نقد 2

  • ابراهیم حاج محمدی   03 شهریور 1399 11:32

    درود و سلام
    اولا : {{ آجَرَکُمُ الله}}
    ثانیا: سهو القلمی است در مصرع نوزدهم
    ثالثا: ((یک ویرانه ای)) حشو دارد. بفرمایید: شیون و آه ست در ویرانه ای
    رابعا : روی نیزه از حسین سر مانده است لغزش وزنی دارد: بگویید: روی نیزه از پدر سر مانده است
    خامسا: مصرع پنجاه و ششم (( مژده ها)) سهو القلم دارد
    سادسا . خداوند اجرتان دهاد . مثنوی حکایی و روایی فاخری است. دست مریزاد.

  • رضا زمانیان قوژدی   06 شهریور 1399 09:34

    درودها استاد معصومی عزیز rose
    بسیار زیبا و دلنشین و سوزناک سرودید rose
    اجرتان با سه سالۀ اباعبدالله(ع)rose
    مانا باشید rose

نظر 18

  • امیر عاجلو   03 شهریور 1399 10:42

    سلام ودرود rose  rose  rose

  • مسعود مدهوش   03 شهریور 1399 11:11

    درود بر استاد اخلاق مدار جناب معصومی گرانسنگ rose rose rose

    مثنوی زیبایی مهمانمان کردید, دستمریزاد applause applause applause applause

  • جمشید عزیزی   03 شهریور 1399 11:23

    عرض ادب
    مثنوی بسیار زیبایی نوشتید ، آفرین بر شما
    التماس دعا rose rose rose

  • محمد رضا درویش زاده   03 شهریور 1399 11:30

    به به هم آموختم هم لذت فراوان بردم درود بر شما استاد گرامی rose rose rose applause applause

  • بهنام حیدری فخر   03 شهریور 1399 12:16

    درود بر جناب استاد معصومی گرانقدر ادیب فرهیخته
    بسیار زیبا قلم زدید،در پناه حق،موفق و پیروز و سربلند باشید rose rose rose
    applause applause applause

  • امیرحسام زمانیان   03 شهریور 1399 12:25

    سلام استاد معصومی عزیز rose
    خواندم و لذت بردمapplause
    بمانید rose

  • شهرام بذلی   03 شهریور 1399 15:43

    سلام جناب معصومی نازنین ..
    درودها نثارتان حضرت شاعر .
    تمثال سابق بی نظیرو اعلا

  • مینا تمدن خواه   03 شهریور 1399 18:46

    درودها نثارتان استادبزرگوار جناب آقای معصومی
    بسیارعالی و دلنشین
    سوزناک و تاثیرگذار
    دستمریزاد
    قلم نویسا و طبع روانتان مستدام

    rose rose rose

  • جمشید اسماعیلی   03 شهریور 1399 20:23

    درود جناب معصومی عزیز
    مثنوی عاشورایی زیبایی سرودید
    دستمریزاد

    rose rose rose rose rose rose

  • کرم عرب عامری   04 شهریور 1399 00:17

    آفرین و خسته نباشید
    rose rose rose

  • دادا بیلوردی   04 شهریور 1399 00:39

    آفرین rose

  • ولی اله بایبوردی   04 شهریور 1399 11:23

    سلام و درودها

    اجرتان با ولی الله...

    دستمریزاد

    rose rose rose

  • سیلویا اسفندیاری   04 شهریور 1399 22:47

    درودتان جناب معصومی گرانقدر applause applause

  • علی رفیعی   04 شهریور 1399 23:04

    سلام و عرض ادب استاد گرامی
    دستمریزاد
    در پناه خدا
    پاینده و پیروز باشید

  • منوچهر فتیان پور   05 شهریور 1399 01:19

    سلام و عرض ادب استاد والاجاه
    بسیارزیبا سرودید
    دستمریزاد
    اجرتان با اباعبد الله...
    rose rose rose rose

  • حسن مصطفایی دهنوی   06 شهریور 1399 07:57

    سلام و درود استاد معصومی
    بسیار عالی است
    سربلند و پیروز باشید
    rose rose rose rose rose

  • حمید(کوروش) رفیعی راد   06 شهریور 1399 20:14

    درود گرامی شاعر rose
    بسیار زیبا بود احسنت applause

  • اصغر اروجی   06 شهریور 1399 23:34

    درود برشما

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا