تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
حسن  مصطفایی دهنوی

یاران اسیر ظلمـم ،زین ظلم و جنگ سردا یارب رهاییـم دِه ، زین گونه رنج و دردا یارب به حق احـمد(ص) آن آخرین پیامبـر یارب تو فاتـحم کُن ، زین صحنه نـبردا ٭٭٭ هیهات ، از ......

ادامه شعر
عبدالحلیم اکرامی = نژند

بهــــــــــــــارت که سبزی نمودن گرفت وجــــــــــــــــودت که وقتی بودن گرفت بیـاندیش و راهت بفرش فرش سرخ تــا از آن رسی تو به آن عرش سرخ بــــــــا بازی و مستی هم آغوشی بس به دیگ خامی ها دگر جـــــ......

ادامه شعر
پیام قاسمی

بعد هر تحقیق‌ بر عمر و جهان خندیده ام لحظه‌ ای بین همیشه، بی‌ اَمان خندیده ام قاتل پـروانه ها شمـعِ زمان و زندگی ست بارها بـر این شرور بی نشان خندیده ام چیستم!!؟ یک تن میانِ بی نهایت کهکشان تا که ......

ادامه شعر
محمد خسروی فرد

سروده ها دوباره می گیرد رنگی از مهربانی و شادی می شود سرزمین ما آباد می رسد زمان مهر و آزادی می کشیم پرچم ستمگران پایین دست در دست یکدگر با هم می زنیم بر سر بلندی ها از نماد و نشان خود پرچم شادمان و......

ادامه شعر
علی معصومی

تاکی؟ پاچه خوار و مدیحه گو تا کی سر به زیر و مجیزه خو تا کی کمی آزاده باش ای آدم ! می بری عِرض و آبرو تا کی اشرف و برترین مخلوقات! خنک و دیوانه و ببو، تا کی نان و حلوای تو مگر کم بود اینهمه در پ......

ادامه شعر
محمد تقی  خوشخو

زدیم به جستجوی تو حلقه بر هر دری که هر دم اندر خیالی و غایب از نظری به امید گوشه چشمی به راهت نشسته ایم که هر گوشه چشمت به جان زند شرری بیان درد چه حاجت که بر زبان آید که تا ثریا رود بانگ نای و ن......

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《چرخ خیاطی》 یادش بخیر آن روزها عصرها صدای چرخ خیاطی مادر در حیاط دنج قدیمی خانه قشنگ ترین آهنگی بود که تا به حال در هیچ کافه امروزی نشنیده ام؛ انگار با تَرَک های پیشانی اَش و شعرهای روی لبانش پیراهنی......

ادامه شعر
کاظم قادری

می روم تا بنویسم به غزل نامت را شرح خوشحالیم از خواندن پیغامت را بسرایم کمی از حس نفسگیر خوداز دیدن رقص فریبنده ی اندامت را باز کن پنجره ی چشم و بیفکن نظری تا که شاید بچشم طعم دو بادامت را آشیان ......

ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

چو صبح میدمد به پالت رنگ رنگ میچمد قهوه بر نمایش شبی سنگسار خون بوسه ام بر فرخنای سینه ات انارها ،شکفته اند در خزان این دیار بر دلم چگونه خشک شد شرابو شیر بر شیار زنانه ی دکمه خیز سوگوار چشم میکشم به......

ادامه شعر
فائزه اکرمی

هر بار آن کتاب را باز می کردم دست هایم مشت می شد نسل ها مچاله و ریخته می شد در قوطی تاریخ نسل ما نانی کناره دار بود که دور ریخته شد و کینه ی گرگ خورد آن را... ......

ادامه شعر
عبدالحلیم اکرامی = نژند

معنی نمیدهد هرآنچه که بامعنی است بامعنی آنچه است که معنی نمیدهد. تاسربالا نمودیم او سر خمیده گفتن بالا اگر نمودیم سر را خمیده کردن. آخر خـــــدای من چه تـــــــدبیر کرده ای؟ قسمت من سیاه و از او شیر......

ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

سخن قضای ندارد ولی نماز چرا سخن شناس چه علّت به شرح ده ما را اگر چه فقر به فقهی نداردش عیبی نگاه عیب نما عیب را چو سایه نما ولی اله بایبوردی 27 / 07 / 1401 ......

ادامه شعر
طارق خراسانی

سپیدِ سرخم سینه سرخِ در خاک خفته فریادِ همیشه آزادی جاوِدانه ی تاریخِ مرز “پر هنرَ” تنِ ات لو داد ابر قدرت های شهوت را چماقدارانِ نکبت را دیگر به سبک پاره پاره ی قلبِ تو، شعر خواهم گفت “سبکِ خودم ” ......

ادامه شعر
الیاس  امیرحسنی

با دو مصرع از چشمت شعر تازه آوردم از شمیم گیسویت آوِازه آوردم چند شبانه روز اصلا خوب وخوش نخوابیدم پوزش از تو می خواهم خمیِازه آوردم دیگر این کتاب ما کهنه پاره گردیده بهر این کتابی نو شیرِازه آوردم ا......

ادامه شعر
ادریس علیزاده

مادر‌بخوان لالاییت، من تا ابد خوابم گرفت این پیکرم چون هدیه ای، آغوش در خاکم گرفت ای مادرم، فرزند دلبندت نآید به آغوشت با آنکه موج گریه‌ات، مام‌ وطن ماتم‌گرفت خود بی قراری ها نکن از بابت فقدان من من......

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف عاشقان ما عاشقان خسته این روزگاریم کوهی ز رنج و درد را در خویش داریم مهر و محبت را خریداریم و هر سو جویای این گوهر به هر کوی و گذاریم همچون نسیم تازه گم کرده راهی در وادی تاریک وحشت رهس......

ادامه شعر
محمد مولوی

پاهایم را شکستند بالهایم را چیدند نه توان رفتن را دارم نه توان ماندن می خواهم فرار کنم اما چگونه نمی دانم چه چیزی می خواهم نه می دانم چه چیزی را نمی خواهم. هیچ چیزی بیرون از من نیست همه چیز در در......

ادامه شعر
لیلا طیبی

گویا صبح‌ دمیده‌ست!؟ من اما،،، بی "تو" صبحی نمی‌بینم! *** -شب؛ در تداومش می‌کوشد! #لیلا_طیبی (رها) ......

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

کاروان کارگر همراه تو بسیار بگشت کار آنرا نـنمودی تو که بیکار نشست کاروانی که ندارد خبر از همـره خود همرهش چاره نمی دارد و وامنده به دشت ٭٭٭ پیکان اجل ......

ادامه شعر
فروغ گودرزی

وطن است تن تو برای منی که سجلدم را در پیچ و خم کوچه های زندگی گم کرده ام...!!!...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا