تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
پیام قاسمی

عڪس خـود را دائمی،در قهوه فالت ڪرده ام شـوق چشمـانم ڪه دزدیدی،حلالت ڪرده ام مهــر باران مـی شـوی در دست تنهاییِ مـن شڪ خود را غرق در هـر احتمالت ڪرده ام سـوز دوری، تیـر را در قلب بهمـن وصـله زد در......

ادامه شعر
مصطفی  مصطفایی  دهنوی

آفت جان بشـر ، آن جنبه شیطانی است راحت جان بشر، آن جنبه سبحانی است ای بشرچشمت نبیند گردش این روز وشب این منظم گردش از بهر بشر، برهانی است ٭٭٭ در زُمره ارباب بصیرت ،......

ادامه شعر
عبدالحلیم اکرامی = نژند

ستاره می چینم از درد بــــــــــــــا چی آسانی گلایه میکنم از مرد بـــــــــــــــــــا چی آسانی همــــــــــــــان مردی که اندر دل منش کشتن همان مردی که بـــــا رنگ زرد با چی آسانی غرور و عاطفه اش را......

ادامه شعر
کاظم قادری

آشوب میکند فتنه ی چشم سحر آمیزت کیست که تا بگریزد از نیش چشم خونریزت سر می کشد جنون چو زبانه در آتشفشان که سوخت عقل ما در این میانه  از ستیزت به دعا عاجزانه از خدا می طلبم که جان کنم به فدای روی ......

ادامه شعر
عزیز حسینی

خدای من تویی که هر ثانیه به اذان لبخندت نماز دوست داشتنت را ذکر میکنم عزیزحسینی ...

ادامه شعر
فاطمه شایگان

مشق امروزِ پاییز منم! انگار ،مهر با خودکار هفت رنگش ، مرا روایت می کند! وانارِ نارسِ وجودم را یادآوری، صدای شعر برگ ها ، زیرِکفش های فیروزه ای ام، با موسیقی گنجشک های نشسته بر سه تار، مرا به رقص واداش......

ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

رو به خشکی هر گیاهی توبه کار زاده عشقی مرگ را طالب چکار تیشه هایی می زند بر ریشه ای با جنونی عقل افکاری فگار ولی اله بایبوردی 22 / 07 / 1401 ......

ادامه شعر
دادا بیلوردی

* در جهانِ قیل و قال وقتِ حق گویی تو را دیدم چو لال عشق زندانی شد و ننمودی علّت را سئوال لیک بختت بدتر است ای بی خیال باز کن فالِ زلال * ......

ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

از چامه ات سرشار کن، ویرانه ی چنگیز را! این وحشت غمگونه را،اوهام حزن آویز را از تندیاز ریشه ات، بالنده در افلاک شو دیهیم دانش بر سرت،تکرار شو پرویز را در لاژورد آسمان، اوج اوستا را بخوان پنهان بکن از......

ادامه شعر
فاطمه  نعیمی

یاقوت قرمز می زند لبخند بر دستهای کودک پاییز مهرانه نعیمی قاصدکهای رها✍...

ادامه شعر
علی معصومی

ردای عشق وقتی که داستان تو را گوش می کنم خود را در این میانه فراموش می کنم تو شوکران حادثه های طراوتی مهر تو را به جان و دلم نوش می کنم یادت غنیمت است مگیر از خیال من گاهی تو را بهانه آغوش می کنم ......

ادامه شعر
علی اصغر رضایی مقدم

در گلستان، همه جا خار به تن میبینم گِرد هر مرغِ شباهنگ، زَغَن میبینم در غزل‌های من و یار و گلستان غزل گاه از زاغ و زغن، نیشِ سخن میبینم سالها مَحرمِ این دل، گُل بی خاری بود حال، در قامتِ گُل، خار به ت......

ادامه شعر
نادیا رودکی

چه زیبا گذر کردیم از این زندگانی که با تو پرنگ شده بود غنچه های سرخ تابستانی کاش مرا همراه خود برده بودی یا که اول به رفتن من رخست مینمودی چه سخت جدایی بود از تو ای پدر کوهی رنج نصیب من ماند از این د......

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

آفت جان بشـر ، آن جنبه شیطانی است راحت جان بشر، آن جنبه سبحانی است ای بشرچشمت نبیند گردش این روز وشب این منظم گردش از بهر بشر، برهانی است ٭٭٭ در زُمره ارباب بصیرت ،......

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《گیوه》 چه زیباست گلایه های باران بر پنجره ی سکوت تنهایی که هر قطره ای می افتد مثل اتفاق تازه میان گونه های خیس گلبرگ گُلدان ها، خواستن اَت همچون خوابی ست عمیق در پس پرچین چروک صورت خورشید پیری که پاش......

ادامه شعر
وحیدرضا روان بخش

خاموش نباید شود ای لاله ی آبی آن آتش عشقی که به جان تو فتاده ست باید که بسوزد همه ارکان جهان را فریاد کند هرکه بسان تو فتاده ست چندیست که گلها همه پژمرده ز دارند صد داغ بر آن کو که به جان تو فتاده س......

ادامه شعر
آرمان پرناک

" پنجه ی ... ... خونینِ ... ... کارنیکس ... به ... ...دیوارِ ...تارِ ... ... هادریان ... ... ... ... " دیگر از لای انگشتان نمی بیند، مِه فانوسش را به نوشته نزدیکتر می کند: " سپرهای کوفته بر زمین روز......

ادامه شعر
پیام قاسمی

???? چشمانِ تب ریـزِ تو آتـش ریخت در جانم ڪُشتی مـرا، در دوزخِ چشمات می مانم..!! تڪرارِ فڪرم صحنه هایی از نگاه توست مــن یک سڪانسِ عاشقانه روی اڪرانم چشم بلاخیزت چه ها با من نڪرد ای عشق با هـر نگاهـ......

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف جانسپاری عشق دردآشنای عشقت درمان نمی پذیرد چیزی به جز غمت از دوران نمی پذیرد در چین گیسوانت آن دل که راه گم کرد هرگز خلاص خود را آسان نمی پذیرد آن کس که دیده لعل لب های تو عزیزم هر بوسه......

ادامه شعر
محمد علی رضا پور

باز، اینها بد ند و آنها خوب باز هم صحبت از بدِ آشوب باز هم حق به جانب سرکوب کاش می شد به خود بیندیشید! شعر پیشرو شعر سروش محمدعلی رضاپور......

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا