تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
مرتضی سنجری

《نسخه》 عزیزِ من..! بیا و نسخه ام را بپیچ که بیمار تو گشته ام؛ نگاهت در شعرم همچون دستخط بد تمام دکترها قوی ترین مُسکن است برای درمان دل غمگینم! شاعر: مرتضی سنجری......

ادامه شعر
محمدجواد منوچهری

سکوت می‌کنم ، سکوت می‌کنم زیرا بیانم ، تند و آتشین است @@@ سکوت می‌کنم ، سکوت می‌کنم تا نچرخانم ، زبانم را، سکوت می‌کنم @@@ سکوت می‌کنم ، سکوت می‌کنم شاید که دریابم ، راز گذر کردن را @@@ سکوت می‌کنم ا......

ادامه شعر
سیدیحیی حسینی

بسامد . .........چکش عدالت موی ازماست ..... می کشد.. اما نه هرموی سفیدی را . . .........کاسه صبرم سوزش آش را تحمل..! . . ......

ادامه شعر
مهدی  صدری دولق

بهترین خصلت انسان ادب است هدیه از حضرت لقمان ادب است بی ادب را به خدا کاری نیست جز ادب مونس وغمخواری نیست مهربانی و صفا از ادب است همه سرمایه ی ما از ادب است (مهدی صدری دولق)......

ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

بذرهای نقره ،بر سه رنگ پرچمی فشانده ماه بیقرار و جانگداز و پرشکیب رستنی دوباره، آه سرخ٘ مویه ،میتراود و خروش پردرفش کاوه ها ساحران خیره سر ،در ردای ژنده ،خرقه- پاره آه در فرود بیشه شیرهای خفته در غلا......

ادامه شعر
عبدالحلیم اکرامی = نژند

گیاهی ام که جز چون خار به پیش پا نمیرویم و چون سرو سهی بر عالم بالا نمیرویم شکسته گان را اینطور میسر عادتی باشد شکستم، و جز دل های خسته ها نمیرویم به پیش پای مغروری لگد مال گرچه هم شدم ولی جز پیش پای ......

ادامه شعر
علی آقا  اخوان ملایری

روزگار من با تو سرشار از شادمانیست در کنار تو بودن چه دلچسب مکانیست ...

ادامه شعر
احمد صیفوری

تویِ خاطراتِ من چی می‌خوای؟ تو که هر لحظه یه رنگی هستی! برو هر جا که دلت آرومه پیش هر کی که بهش دل بستی روزی که می‌رفتی فکرت این بود بری دنیا رو بدست آوردی پا گذاشتی روی هرچی که بود چیزیم بجز شکست......

ادامه شعر
سیدرضا موسوی راضی

سیاهی موی مُشکینت؛کشیدم سوی گمراهی شب و روزم سیه کردی ؛ دگر از من چه میخواهی نمیشد باورم روزی؛ قمر در عقربم باشی همین را از تو میدیدم که در شبهای من ماهی چو بر حالم شدی واقف ؛ که هستی مأمن و موقف بر......

ادامه شعر
کاویان هایل مقدم

تو در خواب من هم غزالی رَمان به زیباییِ رنگِ رنگین کمان به رعنایی قد سرو بلند به آزادی یک کبوتر ز بند به شیوایی شعر نیما چو آب زلالی، به گرمای صد آفتاب خروشنده چون رود وحشی به کوه به هر ناز تو، جانم آ......

ادامه شعر
علی ناب

از عشق ان مهتاب نصرانی دین و دلم رفت از مسلمانی ماندم پریشان خاطر و درهم که پیش او حرفی کنم سر هم چشمش نمود حیران و سرگردان جانم بلب آمد ور چشمان با یک نگاه مغزم ز کار افتاد قلبم به فکر انتحار ......

ادامه شعر
احسان بابادی

بسم الله الرحمن الرحیم انت الباقی و انا عبدالرحیم بشکن این در و بگو خود در جهان او به تنهایی بس است ما را زعیم...

ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

عاشقی صفر را ببر از یاد خانه خالی به دور از اوتاد شیخ فرزانه را نگاهی کن الغیاثی کند رسد امداد چون دعایش شود اجابت هان افتخاری کند زند فریاد شکر ایزد ادا بشد دینی حبّ اویی به قلب من افتاد گوشه ای......

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《ماه بی آه》 زیبای من..، چند روزی ست ستاره بوی تو را می دهند مگر آنها را در آغوش گرفته ای؟ که این چنین حریر عطر آگین زُلف سیاهت تن عریان شب را پوشانده و ماه بی آه در بستر آسمان به آرامی خوابش می برد! ......

ادامه شعر
عبدالحلیم اکرامی = نژند

طوفان خیـــال عشق چگونه بــــــــــــاید آه دانســـتم خـــرابی هـــــــا را شــــــاید دامن بــــــزند هرآنچه در تقدیــــر است مرده بنمایـــــد زنــــــــده ی را از هست بعـدا شکـــــند چـــو شیـشه ی ق......

ادامه شعر
الیاس  امیرحسنی

ساقی عطشان اباالفضل سلام حافظ خوبان اباالفضل سلام ای مه تابان اباالفضل سلام ماه علمدار اباالفضل سلام ماه سپه دار اباالفضل سلام ماه وفادار اباالفضل سلام ماه گل یاس اباالفضل سلام روح پراحساس اباالفضل......

ادامه شعر
نادیا رودکی

مثل یک ماه که شب، نور داشت دل من به بودنت، امید داشت گفته بودی میان ستاره ها، دله من آرزوی تو را داشت کاش به شکل پنهانی دوستت داشتم تا نشوم ویرانه ی این دوست داشتن......

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

بیچاره آنکه معتقـد بـر خـدا شـود هـر جا شود زِ سود جهانـش جـدا شـود هـر آدمـی که عدل خدا را عمل کنـد بر بی عدا لـتان همه جا چون گـدا شـود ٭٭٭ عدل خـ......

ادامه شعر
پرشنگ  صوفی زاده

گم شده در انبوهِ موهای بُریده آئینه خَش میخورد در گوشه ی دیوار به وقتِ سُر خوردنِ ستاره رویِ دستهایی که شعری می شود به رنگِ خون! آهِ گره خورده در گلو خورشیدِ رسیده ی چشم را درو می کند به وقتِ درد......

ادامه شعر
مسعود بافقی زاده

غزل : دوری نیست محزون تر از این شعر که میگویم من دیر سالی است که عشق از همه می بویم من عاشقان را همه مست از می ِ شعرم بدهید هر دم صبح که در میکده میرویَم من ناخلف بوده ام از عشق نصیبم .. دوری ......

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا