تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
علی آقا  اخوان ملایری

اگر پرسند عشق چیست؟ بگو اَبَر قدرت معنویست

ادامه شعر
طیبه طه (تهرانیان)

الست من همه با عشق شاه بود وز شاهراه عمر بدین عهد بگذرم «حافظ» اشاره به آیه 172 سوره مبارکه اعراف اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالوا بَلی ره سبز زمان پیوند بلور دیرینه حلقهٔ شفاف زرینه می‌برد تو ...

ادامه شعر
حسن فرهادی

پریشانم پریشان تر از غبار در دستهای نور جانم آکنده از ابهام حیران شمع کوچکی در باد که اشکش در زمین امید میکارد و من عمری ... نشسته در حصار خویش زندانم اکنون .. درون روزنه های نگاهم...

ادامه شعر
اسد حیدری

"درخت پُر شاخ و برگِ تن" گرفته اند اطرافِ مرا شاخه های سبز همسایه های مهربانِ من سالهاست که تنهایی مرا پُر کرده مانندِ برادرانِ هم مادر آنقدر سرگرمِ مراوده ام که به کلی ریشه ام را زِ یاد بُرده گاه...

ادامه شعر
فائزه اکرمی

دلم برای خودم تنگ می شود برای یک وعده که میبُرد مرا به شهر خیال برای یک سریال که میشکست اندوه شب را برای یک دروغ بزرگ تاریخی برای یک عروسک خیمه شب بازی برای رسیدن ها و نرسیدن ها برای یک آرزوی محال ...

ادامه شعر
محمد  همتی

دنیا را گشتم و عجیب قصه ها دیدم در هر ولایت بسیار کلاس درس دیدم . آدمی را بنده مهر و محبت و صفا دیدم آنچه به نیکی شناسند همه در ادب دیدم . هر که را یافتم او را طالب صداقت دیدم یا که تعریف کسان را ...

ادامه شعر
مرضیه  رشیدپور

. " دل یک شکوفه" در حرکتم جان می دود از چند شاخه که بر بلندای آن بهار شکل می گیرد. من آنجایم که کلمات روییده اند از دل یک شکوفه، من آنجایم سر انگشت جوانه ای که هر چه می بینم، نور است. من رشته ای از ...

ادامه شعر
یلدا یوسفی

در پس این تیرگی‌ها آفتابی گذراست من دراین هیمه بسوختم،پس این یاور کجاست؟! شاعر دلتنگ و زخمی از خیانت صبر کن؛ من که بی‌خواب شدم، این قاضی عادل کجاست؟! سیب ممنوعه چرا لذت چیدن دارد؟! آنکه برده میوه ی ...

ادامه شعر
علی حاتمیان

جمجمه ام بچه ای را آبستن شده که عر می زند در عمق وجودم و من همان تنهای بدبختم که در جمع گم میشود برسم یا نرسم چه فرقی دارد؟ که پایان مقصدم تنهایی و دلتنگی ست و من پایانم را خواهم دید مقصد این کوچ، بدب...

ادامه شعر
یلدا یوسفی

زخمی از دردم ولی محتاج یاران نیستم خارها روییده در چشمم بیابان نیستم این تن انسان نباشد جز دگر یک مشت خاک کوچه ای هستم که مختومِ خیابان نیستم همه شب سجده‌کنان یاری بیگانگان را خواهم بی‌گمان آن لحظه...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« رأی اطاعت » آنکه شوقی زِ تعلق ،به جهان داد به ما آن اجازت نـدهد ، طبق همین باور ما رأی و تدبیـر جهانـداری دارای جهان ملک خود را نـد...

ادامه شعر
علی آقا  اخوان ملایری

عید نمی‌شود سعید بی جلوه ی جمال تو

ادامه شعر
علی احمدی

در کلبهٔ بی رونق ما نیست صفایی جز غصّه نمانده ست به دل شور و نوایی از عشق نشد قسمت من جز غم و حسرت دنیا نکند با دل پژمرده وفایی در بازی تردید و یقین عمر گران رفت مویم به سپیدی زد و رویم به سیاهی ا...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

ازمن زبان به ذکر و صفاتت،به گفتگواست از آب دیده ام، سر ودست مـرا وضو است یارب عنایتـی ، که عبادت کنـم تو را تا این سرم به ذکرتودرسجده و رکوع است ٭٭٭ این دل ، به شوق گلشن...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« حیّ سبحان1 » سپاس بی حد و بی مَر2 ،یگانه سبحان را هدایتی به طریق، زِ پیمبر نمود انسان را هر آدمی زِ هدایت بدیده است که حق گشود چشم بشـر و راه ایمان...

ادامه شعر
انوش بیات

با سلام وصلی دلان آغاز شود از سلام مهرِ خودی پیدا شود از سلام دادن به کس کندی مکن تا حیا در چشم تو پیدا شود بی سلام انسان چند رنگ می شود بی سلام بی مهرو کم نگ می‌شود بی سلام نی نور باشد نی نمک بی سلا...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« خلاق جان » ببین آن حکمت خلاق جان را طراز حکمت آن مهربان را همین حکمت کز آن اول بنا کرد شب و روز و زمین و آسمان را ببین آب و هوا و ماه و خورشید ...

ادامه شعر
علی آقا  اخوان ملایری

دیدن یار گر روز حساب هم شودم قسمت من مسرورم از محنت این انتظار طولانی

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« دو راه » بریده باد زبانـی ، که در توانایـی نگوید آن سخن حق ، مگر که نـتوانی بگو تو حرف حقیقت ، اگر که لازم شد تقیه1 لازم دینـس ، به طـرز پن...

ادامه شعر
بابک  قدمی واریانی

نمیدانی که میبینم نهان را خداوندی که داده این توان را دراین دنیا که پر مکر و فریب است چه دانی قتل و غارت در جهان را چپاول می‌کند هر چیز ممکن ز مسجد صومعه صاحب کران را در این جا کلبه ای برپا همیشه در ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا