تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
علی معصومی

موجی از اعتیاد بغض ناخورده گلویش را لای تصویر شاد می پیچد شال گلدار نیمداری را مثل یک شهرزاد می پیچد سن و سالی ندارد اما او تجربیات تازه ای دارد در خیابان شهر تنهائی بوی عطرش زیاد می پیچد روی درد ن...

ادامه شعر
محمد  عالمی

با چشمان خسته ام ترا بد رغه میکنم هرچه گفتم ببمان در پیشم گفتی نمی مانم ای ـنکه با خودت قهری و تو از من بیزار هر کاه به چهرات را مینگرم رو یت را بر میگردانی حال با چشمان خسته ام ا ز شب...

ادامه شعر
مینا میناوند

غنچه درخواب ناز فرورفته برگ شبنم به روی گل جسته گل وغنچه باتبسمی زیبا چشم به راه صبح صادق فردا سبزه ها غرق رازونیاز قاصدک رو به شادی درپرواز آن طرف تر کنارحصار تک درختی باشکوفه های انار همنوا گشته با ...

ادامه شعر
جواد امیرحسینی

دلارام "تقدیم به همسر مهربانم به مناسبت روز زن" تا تو را دارم جهان همواره بر کامِ من است بختِ خوش، یارِ من و چرخِ فلک رامِ من است دولتِ دنیا همه، ارزانیِ اغیار باد تا که ملکِ قلبِ پر مهرِ تو بر نام...

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

بخدادست خودم نیست خدا می داند دل بی صاحب من بازتورامی خواند دیگرازقفل وقفس،وِرد ودعا،سیرشدم دل تو دست دلم راکه بگیرد،شاید کودکِ ضجه زنِ قلبِ چوگل نازک من یکدم از دردوغم دوری توآساید دست تقدیر،چه بیرحم...

ادامه شعر
امین مقدس

«شب» * پیراهنش مشکی‌ست، شاید شب عزا دارد شاید درونِ سینه‌اش داغ و بلا دارد شاید نمی‌دانیم‌‌ از زخمی که دارد شب شاید که در دل کینه از عیش و صفا دارد دائم شهاب‌از عمد شب را می‌زند با سنگ از درد شاید ...

ادامه شعر
علی اصغر رضایی مقدم

سزای بلبل طبعت قفس نبود ای دل سزای بال و پرت بند و رس نبود ای دل در این جهان که کسی نیست یار غار کسی تو را بجز قفست، یار و کس نبود ای دل انیس و همنفست نغمه های تنهایی است اگرچه جز قفسی همنفس نبود ای د...

ادامه شعر
واثق (تربت جام)

غبار غم ز دل ریش من کنار آید اگر که آن مه خوش چهره در کنار آید به شام تیره ی جان سوز ، این امیدم هست که صبحدم خبری از دیار یار آید بهار عمر گرانمایه در خزان طی شد بدان هوا که نسیم خوش بهار آید ز عش...

ادامه شعر
عیسی نصراللهی

در گُرگ و میشِ این دِه،لیلا به خوابِ ناز است من با خودم به نجوا ، قلبی که در گُداز است هی میگَزَم ، لبَم را، با آن قرارِ پاییز گَه خالِ رویِ ماهَش، با گیسِ او تَراز است هنگامِ کوچِ آهو، وقتی بنفشه خ...

ادامه شعر
رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)

مادر نوشتم شاپرک، مادر فرشته یا ملک ، مادر نوشتم روی قلب خود رفیق بی کلک ، مادر عیار عاشقی هستی تویی سنگ محک مادر شبیه شمع می سوزی ...

ادامه شعر
علی معصومی

مادر بین خوبان همیشه تک مادر یار و غمخوار و بی کلک مادر خانه از عطر بودنش روشن گل خوشبوی مشترک مادر سوی گهواره می رود تا که به تکان آورد فلک مادر مثل تندیسی از وفاداری عاشقی را زند محک مادر زن...

ادامه شعر
مهدی سیدحسینی

نه از آتشفشان لشگر اشرار می ترسم نه از رفتن به جنگ نرم استکبار می ترسم هوای شهر وقتی می شود آلوده و سربی بدون شبهه از بوسیدن دلدار می ترسم هجوم وحشت انگیز ملخ ها را که می بینم مرتّب از مترسکهای ...

ادامه شعر
زهرا نادری بالسین شریف آبادی

بسته آذین از ستاره آسمان مصطفی مسرور و حی هورا کشان از تحیّر عاقلان مجنون شدند شد زمین مغرور و میخندد زمان زهره میخوانَد به آواز بلند کف زند افلاک و رقصد کهکشان آفتاب از دیدنِ شمس رخش از خجالت ...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

طلب یار امید به صبح دگری در طلب یار تا باز بگردم به هواخواهی تکرار پیوسته تکاپوی ز رد نفسش را هر بازدم از او که نشانی شده بسیار ای باد موز تند به هر جا که نشسته ست چون در پی او ماندگی بو ست که ابزا...

ادامه شعر
زهرا نادری بالسین شریف آبادی

در شبی بر قاب دل نقش از رخ ماهت کشیدم من به زیبایی نقشت در دلم نقشی ندیدم پای قابت را سراپا غرق بوسه کرده بودم گاه خون دل وَ گاهی آب دیده می چکیدم ارغوان رنگی به خط و خال ابرویت زدم من تار بختم را ب...

ادامه شعر
علی معصومی

نمی چکد امشب خیال گریه دارم و اشکم نمی چکد دل را به ناله می سپارم و اشکم نمی چکد آواره گشته لابه لای دو بازوی خسته ام زانو به سینه می فشارم و اشکم نمی چکد سر بر سر دلم نهادی و من سر به شوق تو بر...

ادامه شعر
علیرضا نقدی

چرا همیشه به ما تحبس الدعا گویند به بی‌عمل همه جا تحبس الدعا گویند اگر دعا شده حبس از بدی خود بوده به یار خوب کجا تحبس الدعا گویند؟ دعا اگر که ندارد اثر گنهکارم از این گناه مرا تحبس الدعا گویند وفا...

ادامه شعر
محمد علی رضا پور

دست هایش پر است و دل، خالی چون گلی کاغذی یکسر از لطف آب و گل، خالی دارد؛ اما چه؟ _ سُکرِ بی حالی شُکر‌‌‌‌؛ ما، سُکر درد دل داریم. شعر پیشرو شعر سروش محمدعلی رضاپور...

ادامه شعر
جواد  مهدی پور

بسمه تعالی جهان آیینه است ، آیینه داری نیست غیر از تو برای کشتی حیران ، کناری نیست غیر از تو چگونه موج در طوفان ، عنانِ سیرِ خود دارد !؟ در این دریا زمامِ اختیاری نیست غیر از تو نکن ناخالصان را یار...

ادامه شعر
علی معصومی

شب های من چشم تو شرح غزلخوانی شب های منست عشق تو صحبت پنهانی شب های منست ماه من! تا گل و پروانه و رویای تو هست این همه خاطره ارزانی شب های منست سر آشوب ندارم ولی ای شهر سکوت بعد از این نوبت هذیا...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا