تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
مرتضی مبارکی

برود گدای مسکین پی جاه و مال و حشمت دل مستمند من هم به امید شاه چشمت صف لشکرت به مژگان همه حاضر و مهیا مردم میان قلعه همه صاحب کرامت می ناب میتراود ز پیاله های لعلت با اگر دهد شهنشه به گدا نموده رح...

ادامه شعر
jalal babaie

باز کردم من هوایت پس کجایی چه هوایی پس بیا. یاد آن خنده های زیبای تو، آه از آن خشمی که داشتی رفتی کجا. من نمی دانم کجایی در چه حالی در چه فکری. کاش گاهی فکر من در ذهن تو باشد عبور ای بی وفا. لحظه ای ب...

ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

آه ،بگذار به سودای تو جان بگذارم! پای، در همهمه ی کفر جهان بگذارم تا شب مسخ یهودایی دل، سیب آسا بوسه در خوابگه دخترکان بگذارم تا بلوغ ختن شرح اهورایی دوست بر دل خار سبک، ‌داغ خزان بگذارم اشک اشراق ...

ادامه شعر
سکینه شهبازی

آسمان چادر سیاهش را پهن کرد اندوه و تاریکی مرا فرا خواندن باز به آغوش تنهایی ها ای کاش در تجمع تاریکی ها جرعه ای از نور خورشید بتابد تا روشن کند اندیشه های نابم را... @سکینه_شهبازی...

ادامه شعر
سیدرضا موسوی راضی

دیدمت ای نازنین و شد دلم خــــالی ز غیر خالی از حرص بهشت و حوری و ترسای دیر هرچــــه دل می بُرد بستم بر شهابی رهگذر تا شود پاسخ به هر چشمک زنی فی الجمله خیر گـــر قبول افتد شوم بر روی ماهت مشتری م...

ادامه شعر
حافظ کریمی

دینی بهتر از دین اسلام نیست خودشناسی دانی اسلام چیست خودشناسی رسی به رسول حبیب رسول شناسی رسی یقین به طبیب طبیب که رسیدی درمان مطلقی دائم العزیز و نهایت محبتی شافی و کافی و باقی و راضی اول و آ...

ادامه شعر
حافظ کریمی

در دیاری که در آن نیست کسی یار کسی لطفی رَب فرما نَیافتد به کسی کار کسی در بِلدادی که همه دل شِکنند چون قدحی مرحمت فرما نگردیم به شکستن تَبهی شادی ها رفته و غم وارد دل ها گردد آن دیاریست که گداهای د...

ادامه شعر
حافظ کریمی

و خواهم ماند در حکمت های الله نخواهم کرد رها تا حق کند راه حسادت را کن رها ای گنه کار که آخر با حسادت می روی چاه کسانی را حسادت، زیبنده است بجای رب هوای نفس، بنده است یقینا در جهان حافظ ...

ادامه شعر
علیرضا خوشرو

چون زلف تو در بادم،در اوج پـــریشانی چون جغد شباویزم، در بی ســـر و سامانی تو بی خبری از من، من مست و خمار تو غمهای دل مـــــارا بهتر کـــــه نمیدانی مهمانِ تو ام امشب،بنشین و تماشــا کن این حال پری...

ادامه شعر
jalal babaie

گه گاهی میشوی پیدا می شوم شیدا. حس مرموز به من دست داد از جانبت لیلا. آنچنان محو بودم در تماشای تو ای معشوق. ذهن من فراموش خانه ی شده که نداند کی گمی کی پیدا. با شکنجه ی که توسل به آن جستی مرا به غم ک...

ادامه شعر
سیدرضا موسوی راضی

امروز مـــــرا خراب و ویران کردی شیدا دل من اسیر حـــــرمان کردی قاضی شدی و محاکمه فـــــــــرمودی حکمم به قصاص و حصر و زندان کردی ناکرده گنه چــــرا چنین ؟ بی انصاف ! آیا که چنین ز کینه فرمـــــان...

ادامه شعر
فاطمه امیدی

جانا مرا رها کن زین دوری و جدایی دستم بگیر و بنشان بر خوان آشنایی دیریست در گلویم بغضی نهفته دارم میبارمش به راهت تا بار دیگر آیی بی مهر رویت ای گل دنیا دمی نیرزد خوشتر ز ملک باشد در کوی تو گدایی م...

ادامه شعر
فاطمه شایگان

عاشقت هستم خدا داند که رویا نیستم هرکجا گویم من این را ،اهل غوغا نیستم من دلم را با غزلهایت هوایی می کنم عاشقم بر روی ماهت بی تو برپا نیستم دست هایم را برایت باز و آغوش تورا گرم می خواهم،بدان من ...

ادامه شعر
حافظ کریمی

معصومه دُر ناب است و گوهری درخشان در آسمان عصمت معصومه ماه رخشان معصومه شِبه زهرا دارد مقام عظما با معرفت شناسیم گردیم رهایی عقبا معصومه را خدا داد فاطمه را شناسیم با دیدن مزارش سوی بقیع ...

ادامه شعر
حافظ کریمی

دلم بغض کرده در آدینه بازهم نمیدانم چه معجونی بسازم غروب جمعه که نزدیک میشه دلم جوشان و پر آشوب میشه چنان در جنب وجوش میشه درونم ...

ادامه شعر
علی اصغر رضایی مقدم

شامگاهانی، فروغت را چو یغما کرده اند شب نگه داران، تو را در قلب شب جا کرده اند در میان کوره راهی غیرت و اوج تو را ناجوانمردانه و دزدانه یغما کرده اند در گلوگاهِ سکوت شیر و دادِ روبهان بیرقی را با نشان...

ادامه شعر
حافظ کریمی

بوسه زدن دست پدر مّرامِ عاشقانه است بوسهِ پای مادران سجده ی عارفانه است بوی دوگل کل جهان دایم و جاودانه است به والدین کنیم حَسَن سفارش یگانه است عاقبت صفا میخوایی رضای والدین توست رضایت خدا میخو...

ادامه شعر
امیرحسین  زیوری برازنده

آنگاه که پیدایی پنهان تو دیدند هر لحظه ملائک به رخت سجده کشیدند صدها گل پرپر شده در دامن این خاک با شمع طلب حسرت پروانه چشیدند هرگاه که تن جامه درید از گره ی عشق پیمانه ی می بر سر این خاک خمیدند در سا...

ادامه شعر
مسعود بافقی زاده

غزل : عود جان ِ ماهی گر چه غم بستانده بود.‌. آب ِ رفته  باز  می آید  به  رود آب ِ جان سوزی است در دلدادگان می دهد جریان به دل ها در  رکود سرزمینی نیست که آنجا آب ِ دل را خریدار...

ادامه شعر
سیدرضا موسوی راضی

منم آن شاعــر دلدادهء محبوبه نواز در پی واژهء نغزی که کند قصه فراز متحیر شده ام با چـــــه کلامی بروم بر سر قصهء مستی و پس پردهء راز در میخانه فرو بسته و می نوش اسیر ساقی و طالب و می خوار همه غرق ن...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا