تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
عارف آقاملایی

هرکه را دست دراز است نیازش بیشتر چو شود شعله فروزان گدازش بیشتر عقابی که کند باز دو بالش به پرواز همه کبر و جلال و فرازش بیشتر ما را غم اندوخته‌ی دوران نیست هر که را حرص و طمع بود آزش بیشتر ع...

ادامه شعر
زینب روزبهانی فر

نه این که می گویم فقط این جا کسی نیست انگار اصلا توی این دنیا کسی نیست هی تو که بین دیو و دد می جویی انسان! من گشته ام، بیخود نگرد آقا! کسی نیست همکاسه وقت شادنوشی بی شمار است پیمانه از غم پر شود ام...

ادامه شعر
مریم آزاد

در غروبی خسته از گرمای روز می رسم خیس عرق بر بسترش با روانی پر تنش قلبی پریش پر سوال و دیده تر من در برش گفته اند تقدیر ذهنش خامُشیست دارد آیا یادی از من در سرش؟ چشم هایش خیره بر سقف اتاق کو نشان از...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«آشفته بازار» کدخدای دِه اگر روباه مکّاری شود وای بر آن دِه عجب آشفته بازاری شود گر شب ظلمت کند خورشید تابان را اسیر روز آن روشن نباشد یک شب تاری شود گر شود خالی ز شیر این بیشه در شام سیاه در...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«دغلباز» ای دغلبازان جهان را رنگ کردن کار نیست از برای آدمی این شیوه ی رفتار نیست گرگ خونخواری ، لباس میش بر تن می کنی لاشه خواری جز مرام کرکس و کفتار نیست تا به کی مردم فریبی ، تا به کی مکر ...

ادامه شعر
عنایت کرمی

راز دل، مضحکهٔ ما و منم شد آخر عرصهٔ وصلۀ نو، بر کهنم شد آخر کاخ بنیان شده بر آب ز موجی پاشید زیر و رو گشته و آوار تنم شد آخر موج تنهایی و تکرار غروبی غمگین موجب غر...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«شکار دل» نور خورشید فروزان باش در شبهای تار چشمه ی آب حیاتی باش در این روزگار از برای مرغ خوشخوان سوسن و آلاله باش تا بخواند در کنارت خوش نوا مرغ هَزار تا توانی مهربانی کن بدست آور دلی دل بدس...

ادامه شعر
ابراهیم جلالی نژاد

بنام خدا (شعر قبلی "پدر آسمانی" و این اشعار را تقدیم می نمایم به ارواح تمامی پدران آسمانی بویژه روح پاک پدر آسمانی ام رمضان جلالی نژاد در سومین سالگرد آسمانی شدنش) ● « پدر » (براساس حروف کلمه پدر ت...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«خرافات» با جهل و خرافات گذشت عمر گران افسوس ، برای ما فقط مانده زیان طی گشته همه به خواب غفلت این عمر بر عمر گران وزیده آن باد خزان اندیشه نشد ز خواب غفلت بیدار با ارث گذشتگان سپر گشته زمان ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«گنج دل» ای کاش زمانه اینچنین تار نبود در سینه دلی غمین و بیمار نبود ای کاش اسیر شب نمی شد خورشید در دام سیاهِ شب گرفتار نبود ای کاش بهار ما نمی شد پاییز در فصل خزان دیده ی ما زار نبود ای کاش...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«طناب عشق» ای نفس هوا ز خواب غفلت برخیز در عرصه ی جنگ آرزوها مستیز ای نفس هوا شود پریشان حالت از حال پریشان شده ی خود بگریز تا کی بروی این رَه بیراهه خطاست تا کی بشوی خوار و ذلیل و ناچیز بای...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«نمی خواهم» بهاری رنگ آن باشد زمستانی نمی خواهم شود نفس هوا یک گرگ خونخواری نمی خواهم اگر رنج و غم دوران نشیند بر دل طفلی برای این دل رنجور خود شادی نمی خواهم اگر باغی بروید جای گل ، در آن خس ...

ادامه شعر
هدایت کارگر شورکی

آدم که نباید بدهد رأی سفید پیروز مبادا بشود رأی سفید با برف سپیدی که به یزد آمده است انگار خدا نیز دهد رأی سفید ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«عالم ویرانه» دوش دیدم عالمی ویرانه بود روبهی مکّار در این خانه بود جان اسیر دیو جان گردیده بود خانه خالی از گل و پروانه بود ناز لیلی را خریداری نبود عشق مجنون قصّه و افسانه بود عالم مستی خر...

ادامه شعر
مریم آزاد

مشتاق به آزادی از نطفه یک دینم من در تب نقص و شک آلوده به یک کینم یک غربتِ در تبعید واگیرتر از رنجم من وارث اشراف زندانی نفرینم...

ادامه شعر
علیرضا خسروی اصل

اشتباهم اعتماد است بر غمم یارم چه شاد است مهربانی کرده بودم گفت عاقل نیست ساد است

ادامه شعر
محمدوحید  خواجه

بروید ای قوم نصیحت به چکار آمده اید بروید از حاله خرابم به خرابات آمده اید نصیحت به چکار گوه خورده اید که آمده اید یا دست بگیرید یا که به جهنم که آمد ه اید حرف که باده و هواست شما به هوایه باده و هوا...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

دکتر امشب بهر دلم نسخه ارزان بنویس، گر که ارزان نـَبـُوَد رنج فراوان بنویس، دوقلم قرص مسکن بنویس بر دردم، باقی آنچه که ماند اشک چو باران بنویس،گوش وسر وسینه، درگیر درد و مرض ،تو ،بیا به...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«آهِ نیمه شب» من از مرگ شقایق در کنار خار می ترسم من از رنگ سیاه آسمان تار می ترسم پریشان می شود حالم ز گرگ خفته ی جانم من از نفس هوایی می شود بیدار می ترسم نزن مطرب دلم خون است و جای رقص و شا...

ادامه شعر
عارف آقاملایی

خوشا آن دم در این شهر نگاری داشتیم دل به دلبر دادیم و دل نو نواری داشتیم می‌نشستی بر سر کوی حبیب آن روزگار یاد باد آن روزگار، ما روزگاری داشتیم صحبت غم را نبود آن دم که بودی یار من خاطرت هست ک...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا