صافی شویم تا رُخ نماید دوستان....

مرسوم است برای استقبال از عزیزان و نور چشمان خود، خانه را مزین می کنیم، آب و جارو می زنیم، پلیدی ها و کثیفی را می زدائیم، عطر و گلاب می افشانیم، حشو و لغو را می پالائیم و خلاصه به حد اخلاص و ارادتمان به مهمان عزیزکرده، در جلب نظر و رضایت او می کوشیم تا محبتش را به دست آوریم.
در عجبم که چه عزیزی بالاتر و والاتر از کسی که خالق جهانیان او را به پاسبانی و ولایت عالمیان برگزیده، نور چشم نبی اکرم(ص)، از سلاله ولی خدا امیر مومنان و دخت مکرمه پیامبر اعظم و وارث خصائل و فضائل سلسله امامت است و شاهد بر ما و اعمال و نیاتمان، و ما این قدر غافل و غرق در لذات نفسانی و خواهشهای شیطانی، در پشت نقاب ایمان و باور و اعتقاد، دائم بر سر و روی خود میزنیم که :"پس کی می آئی ای حجت خدا؟!"
خانه دل را آکنده از بغض و کین کرده ایم و در انظار دم از انتظار می زنیم!
هر حضوری، شروطی می طلبد و ما فارغ از هر شرط و شرایط، همچنان به گمراهی مان ادامه می دهیم.
با این همه تباهی و مذلت و رذالت و بیرحمی در حق هم، در پندار و گفتار و کردار و رفتار، برای چه باید بیاید آن که فلسفه وجودش، بر مهر و عدل و احسان بنا نهاده شده است؟
مومن حقیقی، ز صحبت کم کرده بر مبلغ می افزاید. از های و هوی حذر کرده، بر خلق و خوی می پردازد. به رود می زند تا به هنگامش باران رحمت ببارد. ظریفی نوشت چه قحطی لبخند است در این روزگار.... گفتمش: پس اولین لبخند را دریغ مدار...
نفاق و نقاب و پستی نفس چه بر سرمان آورد که عزیز خداوند، خون دل می خورد و همچنان در پرده غیبت به سر می برد و رخ نمی نماید بلکه انسان به خود انسانی اش باز گردد.
خداوندا تو دستمان را رها مکن در این پیچ و خم سراسر آزمون و خطای زندگی. گوهر وجودیمان را تو صیقل ده و ما را لایق دیدار روی منورش گردان.
آمین یا رب العالمین

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 101 نفر 155 بار خواندند
کیوان هایلی (11 /01/ 1400)   | مسعود مدهوش (15 /01/ 1400)   | محمد مولوی (15 /01/ 1400)   | شهرام بذلی (20 /01/ 1400)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا