آن شب که از شعر و غزل
بگشودنم سرّ ازل
بیخود شدم از نام و ننگ
نوشیدم آن شهد و عسل
هر خانقه کو سر زدم
عالِم ندیدم بی عمل
جز بانگ اسرافیل و صور
نشنیدم از هر گیو و یَل
افلاکی و شاهد شدم
گشتم از آن ضرب المثل
ترک تن و سر کردم و
فارغ شدم از هر اَمَل
من پر گشودم سوی نور
پروانه گون از این محل
فرمان بدادم پادشه
چون در رسید من را اَجَل
آخر شدم خندان روان
بی دغدغه، دور از دغل
فرخنده باشد عرش او
بر سالکان بی بَدَل
باشد مسافر کامیاب
باکی ندارد زان قِبَل
برخیز، رسیدت"هایلا"
جَمّازه ای جای جَمَل
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 10
امیر عاجلو 24 دی 1399 15:46
.مانا باشید و شاعر
کاویان هایل مقدم 24 دی 1399 23:42
ممنون مهربان یار
علی آقا اخوان ملایری 24 دی 1399 16:04
درودها بر شما بزرگوار
بسیار زیبا و دلنشین سروده اید
قلمتان نویسا، موفق باشید در پناه حق تعالی
کاویان هایل مقدم 24 دی 1399 23:42
در پرتو عنایات حضرت حق باشید گرامی یار
مسعود مدهوش 24 دی 1399 16:09
درود بر استاد هایل مقدم ارجمند
زیبا و دلنشین با معنا و تاثیر گذار دستمریزاد
کاویان هایل مقدم 24 دی 1399 23:44
بر تارک آسمان عشق و دوستی همچون ستاره ای درخشان جلوه گر بمانید جناب مدهوش
ولی اله بایبوردی 25 دی 1399 12:24
سلام و درود
عارفانه دلنشین و لطیفی
دست مریزاد جناب استاد گرامی
کاویان هایل مقدم 27 دی 1399 09:42
به خود می بالم از داشتن دوستان بزرگواری چون شما استاد
ممنون از بودنتان
منصور آفرید 25 دی 1399 12:25
سلام و درود بیکران بر سرور بزرگوارم
زیبا و زیبا
کاویان هایل مقدم 27 دی 1399 09:43
به نگاه پر ز مهرت شده ام اسیر و معتاد
درود بر صمیمیت شما