از پسِ کوهِ نشسته در غبار لعل فام آن غروبِ بی فروغ،
می ترواد نغمه ای تا سر دهد شوق حیات تازه ای،
آسمان دل در گرو دارد که چشمی تر کند،
تا که دشت ارغوانی رنگ را خونی به رگ جاری شود،
هِی هِی چوپانکی کم سال و سن،
در میان بع بع بزغالگان آید به گوش،
پیش رو خوان فراگسترده از بطن زمین،
حاضر اما، نیست میلی در رَمه بهر چَرا،
می نوازد نی لبک گهگاه با سوز دلی،
آخر او تنها زِ سر رد کرده هشتم سال را!
دوستانش این زمان گرمِ ترنم های خود،
چون که مستی هست در این قیل و قال کودکی...
آن طرف تر برکه ای جا مانده از طغیان سیل،
بی طپش، اما همین هم روزنی است در فصل خشک
تا غزالی یا که شوکائی به حسب اتفاق،
تر کند حلقوم خود از آب آن هرچند به قدر قطره ای...
کم کمَک چتر سیاه شب فراگستر شود،
در دل تاریک شب، صدها هزاران چشمک زیبا نمایان می شود،
با نسیمی زلف دختربچگان روستا، هرسو پریشان می شود،
آسمان گرمی ستاند از زمین ملتهب،
با سخاوت میدهد جایش نسیم روحبخش،
مادری پای تنور، قوتِ لایموتی می پزد،
تا کنار شیر و حلوا، قاتق سفره شود،
مرد خانه خسته از کار فلاحت،
غرق در افکار خویش،
تکیه داده به پشتی،
رو به دشت کنج همان ایوان باز،
با نگاهی خیره در اعماق شب،
دست در کیسه برد، مشتی بگیرد از توتون،
پر کند با آن چُپُق را در میان خلسه اش،
بوی گوگرد در هوا پیچد، برآید آتشی،
تا نفس تازه شود از گرمی دود و دمی،
حلقه حلقه رقص سیال است زیر آن سبیل،
وز میان زرد دندانهای بس مردانه اش....
چیست راز این همه صبر و شکیبایی و رنج،
باز هم این مردمان هستند جمله همچو گنج!
این همه دارند آنها از صفای روح خویش،
چون نی اند همچون سبوعان در پیِ یابوی خویش،
آری هر کس دل بشوید از طمع یا نفس خود،
اینچنین پاک و زلال باشد میان عالمی،
راز آنها هست تنها یک لغت؛
در تمام زندگی:
قناعت، قتاعت، قناعت
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 16
امیر عاجلو 20 تیر 1400 14:25
سلام ودرود
کاویان هایل مقدم 22 تیر 1400 08:34
سرسلامت ای دوست
علی معصومی 20 تیر 1400 15:24
کاویان هایل مقدم 22 تیر 1400 08:34
مقدمت گلباران رفیق
محمد خوش بین 20 تیر 1400 21:34
سلام و درودها استاد عزیز و مهربان
آفرین ها بزرگوار واقعا در تمامی سبک ها حرفی برای گفتن دارید
تبریک میگم داشتن این همه دانش را استاد
کاویان هایل مقدم 22 تیر 1400 08:35
باران لطفت هماره بر دل دوستان بارنده
ممنون از مهر و کرم شما دوست عزیز
سعید فرضی زاده 21 تیر 1400 13:04
سلام استاد ،طبع بسیار زیبایی دارید احسنت به شما
کاویان هایل مقدم 22 تیر 1400 08:36
زنده باشی به عشق
مهرت پاینده
عاقبتت خوش و خرم
جواد امیرحسینی 21 تیر 1400 17:33
سلام و عرض ادب استاد. سروده ای متفاوت و عالی. دست مریزاد. پاینده باشید و قلمتون نویسا
کاویان هایل مقدم 22 تیر 1400 08:36
سرافراز و سلامت و دلشاد و سرخوش و برقرار و تابناک باشید عزیز دل انگیز
جواد مرادی 21 تیر 1400 21:00
درود بر دوست عزیزم جناب هایل شاعر گرانقدر
لذت بردم از خواندن شعرتان
ایوالله
کاویان هایل مقدم 22 تیر 1400 08:37
افتخاری است در زمره یاران همچون شمایی بودن
و ممنون از نگاه پرمهرت
شبنم رحمانی 22 تیر 1400 08:58
درود بر شما .بسیار زیبا سروده ایدد. قلمتان سبز
کاویان هایل مقدم 23 تیر 1400 08:55
سلام صمیمانه ام را پذیرا باشید بانو
ممنون که از من یاد کردید.
مهرتان جاودان
علی آقا اخوان ملایری 22 تیر 1400 12:48
هزاران درود بر شما استاد ارجمند ادیب فرزانه و فرهیخته
بسیار زیبا، پر محتوا، قابل تامل و تاثیر گذار سروده اید
قلمتان نویسا، شاعرانگی هایتان مستدام باد
کاویان هایل مقدم 23 تیر 1400 08:56
قربان این همه عشق و محبت و دوستی
سپاس از حضور گرم شما جناب ملایری