ای دل پریشانی مکن !

نظر 17

• 

  علی صمدی   03 تیر 1394 21:13

  درود بیکران جناب لقمانی عزیز
  شاداب باشید
• 

  زهرا نادری بالسین شریف آبادی   03 تیر 1394 21:31

  درودزیباسرودیدجناب لقمانی شاعر بمانید
  
• 

  احمد البرز   04 تیر 1394 00:24

  سلام
  عالی استاد دلم جناب لقمانی مهربان
  خواننده باید بخواند و مست شود
• 

  سمانه تیموریان (آسمان)   04 تیر 1394 15:36

  میسوزم وُ میسازمش غم رافراری میدهم
  ای دل پریشانی مکن دنیا نمی ماند چنین !
  
  درود فراوان
• 

  دادا بیلوردی   05 تیر 1394 00:37

  درود بر جناب سروستانی
• 

  بهناز علیزاده   05 تیر 1394 00:55

  درود بر شما جناب سروستانی ارجمند،
• 

  اله یار خادمیان   05 تیر 1394 09:31

  سلام و درود بر شما کوشا و سراینده باشی بر محور حق پایدار
• 

  طیبه طه (تهرانیان)   05 تیر 1394 15:01

  سلام و احترام بزرگوار
  خوشحالم از زیارتتان
  سعادتی بود خواندن سروده خوبتان
  شاد و سلامت باشید
• 

  طارق خراسانی   05 تیر 1394 20:27

  وقتی چشم گشودم دامن مادر
  قنداق کردند مرا!
  تا ازبرکت اندیشه های خام
  دست وپابسته
  اسیرباشم دردنیای توهم
  اکنون دربزرگی ام
  خسته ومجروح
  کفن پوش شده
  نه جسمم ! روحم !
  میان کهنه واژه های پوچِ دروغین
  
  
  
  
  
  با سلام و درود بر سرو سروستان عشق
  حضرت سروستانی
  
  
  بسیار لذت بردم
  
  
  
  در پناه حق شاد زی
  
  
  
• 

  اصغر چرمی   06 تیر 1394 17:32

  سلام و درود بر شما
  احسنت
• 

  کمال حسینیان   06 تیر 1394 22:12

  درود بر استاد عزیزم جناب لقمانی گرامی
  چهارپارۀ زیبایتان را بارها خواند و برای پیشواز این ناب سروده هیچ ندارم جز همان زیبایی سرایش
  
  تاکی دراین بیغوله ره باید پیاده طی کنم
  مردم دراین غربت بگوترک دیارش کی کنم
  
  افتاده ام مخمورومست درگوشه ی میخانه ها
  جانم به لب آمد کنون تنها ویارمی کنم
  
  درکوله بارم خستگی مهمان شده بردوش من
  ازبُن گرفته بی خبرهرلحظه تاب وتوش من
  
  گفتم که عاشق میشوم غربت فراموشم شود
  خودکرده راعیبش مکن، این دردپنهان نوش من
  
  بااینکه رسوا گشته ام،عشقی نشدبا من عجین
  دیگرنمیخواهم که غم ، درکلبه ام باشد کمین
  
  میسوزم وُ میسازمش غم رافراری میدهم
  ای دل پریشانی مکن دنیا نمی ماند چنین !
  
  و امّا سپیدی دیگر، کوتاهی به بلندای آسمان ، تصویری که با اوج رندی شاعرانگی و استادی در لطیف ترین منظره ها شکل گرفته (آغوش مادر) و بعد از این مقدمۀ منحصر به فرد ، پتکی به سنگینی تمام ذهن های خفته بر دست می گیرد و بر سر خامی و بی خردی کوفته می شود تا جهل خفته را جرس بیداری شود...!
  
  رژیمِ عجیبی ست ...!
  
  خطر افکارِ چاق را می دانند
  
  که عقاید خام ...
  
  به خوردِ مغزهای گرسنه داده اند
  
  و در آخر و در اوج یاس، با رنگ سفید کفن که در این جا نویی و تازگی معنا دارد ، به جنگ کهنه ها می تازد ، تا امید را در دنیایی دیگرگونه ساختن تجسم کند
  
  نگهبانِ مُردگانِ سینۀ خویشم
  
  و اجازه نخواهم داد ...
  
  دفنش کنند در آن
  
  آرزویی را ...!!!
  
  پاینده باشید و برقرار استاد عزیزم
  این بود آنچه از مکتب تان خواندم و محظوظ گلستان تان شدم
  
• 

  احمد البرز   07 تیر 1394 18:17

  گفتم که عاشق میشوم غربت فراموشم شود
  خودکرده راعیبش مکن، این دردپنهان نوش من
  سلام
  استادم کیفور شدم دست مریزاد
  
  گفتی که عاشق میشوی غربت فراموشت شود
  خود کرده را تدبیر نیست این زخم بر جان نوش من
  
• 

  نگار حسن زاده   07 تیر 1394 23:10

  سلام و عرض ادب و احترام
  
  درود بر شما
  
  بسیار زیبا بود
  
• 

  ابراهیم سبحانی   08 تیر 1394 20:37

  درود بر جناب لقمانی عزیز
  طاعات شما قبول درگه حق
  آموختم از شما
  دیدارتو هرروز قضامی شودافسوس
  تاچندتماشا بکنم شب پره هارا
• 

  کرم عرب عامری   20 تیر 1394 21:28

  جناب سروستانی عزیز
  از هردو شعرتان لذت برم گرامی
  
  امیدوارم شاهد موفقیتهای چشمگیرتان باشم
  
  
• 

  فاطمه اکرمی   25 تیر 1394 09:52

  سلام بر بزرگ شاعر زیبا نگار
  
  مرحبا زیبا نگار
  
  همیشه غربت براتون غریب باشه
  
  اشنا باعشق خدا باشید
  
  سربلندو شاد
  
  افرین
  
  
  
  وممنونم که میخوانیدم
• 

  مهری خسرو جودی   29 تیر 1394 15:55

  سلام بزرگوار استاد گرامی بنده هم از زیارت و دذار شما در انجمن خرسند میشوم و در کنار عزیزان می آموزم گرامی
  شعر زیبا یی و تخسین برانگیزی خواندم گرامی