3 Stars

کبوتر

ارسال شده در تاریخ : 08 خرداد 1399 | شماره ثبت : H9410513

جزو چند میلیون انسانی باشی
که بیگانه را دیدند
صادقانه بگویم
نور ماشین ها بر دریاچه انعکاس داشت
و چشم هایم مثل قایقی بی بادبان
بی پلک
ترس طوری انگشتانم را حس می کرد که کلمات هنوز بر پیشانی ام می لرزند
آن قدرها آسان نیست
با فیلی
در کامیون حمل دستمال کاغذی
باران را صدا کنی
و زمستان سر بر شانه ی هر دو گذاشته باشد
مردان قندیل بسته
با لباس هایی بافته از نور
به دنبال پرندگان پیراهنم می گشتند
نبضم
مثل جعبه ای پر از پرتاب پروانه
بدترین دیکته ی تمام عمرش را در آسمان ادامه می داد
ـ این چه نوشته ای است ؟!
نقشه ی سالن تئاتر در سیاره ای دیگر؟!
من از بُعدی دیگر
چه شکلی دارم؟!
اسب آبی
آنقدر خودش را در نقاشی آب ها آبی دید
که نامش
حقیقتش را فراموش کرد
لوکوموتیو
خودش را آنقدر در لوله های آزمایشگاه تقطیر کرد
تا
کوپه
کوپه
آلبوم چکید
دنیا به دنیایی اش
ریخته بود همه جای شهر
و من دست های تو را با بستنی قاب می گرفتم
می بینی!
هنوز می لرزد
هنوز سطرهایم
از ترس
به رنگ کلمه در می آید

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 122 نفر 237 بار خواندند
امیر عاجلو (08 /03/ 1399)   | محمد رضا درویش زاده (08 /03/ 1399)   | علی معصومی (08 /03/ 1399)   | کرم عرب عامری (08 /03/ 1399)   | غلامعلی همایونی_شمیم (08 /03/ 1399)   | محمد مولوی (08 /03/ 1399)   | جمشید اسماعیلی (09 /03/ 1399)   | ولی اله بایبوردی (09 /03/ 1399)   | عباس ذوالفقاری (09 /03/ 1399)   | مینا یارعلی زاده (09 /03/ 1399)   | دکتر کیوان محب خسروی (08 /04/ 1399)   | حامی شریبی (08 /04/ 1399)   | صدرالدین انصاری زاده (09 /04/ 1399)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :4


نظر 8

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا