شب پره ، طاقت بیداری خورشید ، ندارد
و تبر ، واهمه از دلهره ی بید ، ندارد
کنج زندان بلا ، گرچه شده مامن معشوق
یوسف خسته ، بجز معجزه ، امید ، ندارد
باغبان ، تا دو قدم مانده ، به برگشت پرستو
تا شکوفایی گل ، راحت جاوید ، ندارد
فال حافظ زده ام ، از سر تردید ، اگرچه
صبر چون سر برسد ، شبهه و تردید ، ندارد
بارها ، معجزه ی چشم تو ، ثابت شده اما
حضرتِ عشقِ تو ، دلشوره ی تایید ، ندارد
آخرین قاصدکِ کوچه ی دلواپسیِ من
خبر از عشق ، که از پنجره کوچید ، ندارد
و خسوفی که ، شبیخون زده بر پنجره ی دل
طاقتِ شیوه ی طنازی ناهید ، ندارد
رهگذر ، محوِ هیاهوی پرستوی " خیال " و
خبر از " یاس " که در پنجره خشکید ، ندارد
م.ج. یاس خیال 1394.04.13
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 32
منیژه رستم پور 23 تیر 1394 23:38
آخرین قاصدکِ کوچه ی دلواپسیِ من
خبر از عشق ، که از پنجره کوچید ، ندارد
درودها
محمد جوکار 26 تیر 1394 00:09
درود و سپاس از مهر حضورتان مهربانو رستم پور
کرم عرب عامری 24 تیر 1394 01:39
درود بر جوکار عزیز
بسیار زیبا بود گرامی
محمد جوکار 26 تیر 1394 00:10
درودها جناب عرب عامری عزیز ... سپاسگزارم از حضور پرمهرتان
سمانه تیموریان (آسمان) 24 تیر 1394 02:29
بارها معجزه ی چشم تو ، ثابت شده اما
منطق ِ حضرتِ عشق ، حاجت تایید ، ندارد
خیلی زیبا سرودید . واقعا باید تبریک گفت
محمد جوکار 26 تیر 1394 00:14
درودت باد مهربانو تیموریان عزیز
مقدمتان گلباران
سپاسگزارم از مهر حضورتان
علی اکبر سلطانی 24 تیر 1394 02:54
سلام استاد دلم ...
خوشحالم اینجا هم از قلمتان استفاده می کنم ..
آخرین قاصدکِ کوچه ی دلواپسیِ من
خبر از عشق ، که از پنجره کوچید ، ندارد
و خسوفی که ، شبیخون زده بر پنجره ی دل
طاقتِ شیوه ی طنازی ناهید ، ندارد
رهگذر ، محوِ هیاهوی پرستوی " خیال " و
خبر از " یاس " که در پنجره خشکید ، ندارد
محمد جوکار 26 تیر 1394 00:15
همیشه درود بر دوست گرانقدرم جناب سلطانی عزیز
خرسندم که هستید و میخوانیدم
و سپاسگزارم از مهر نوازی تان
طارق خراسانی 24 تیر 1394 09:07
و خسوفی که ، شبیخون زده بر پنجره ی دل
طاقتِ شیوه ی طنازی ناهید ، ندارد
رهگذر ، محوِ هیاهوی پرستوی " خیال " و
خبر از " یاس " که در پنجره خشکید ، ندارد
با سلام و درود بر حضرت جوکار گرانمهر
از طبع جوشان و لطیف شما مثل همیشه بهره مند شدم.
دستمریزاد
در پناه حق
محمد جوکار 26 تیر 1394 00:17
درودها جناب خراسانی عزیز
سپاسگزارم از مهر حضور همواره تان
در پناه حضرت دوست
مرتضی فصیحی 24 تیر 1394 12:04
سلام بسیار زیباست مانا باشی
محمد جوکار 26 تیر 1394 00:19
سلام جناب فصیحی عزیز
خوش آمدید
سپاسگزارم از حضور مهربانتان
حسن عباسی 24 تیر 1394 14:30
سلام استاد عزیزم جناب جوکار
هم اینجا خوندم و هم در نو
زیبایی قلم و نگاشته هایتان قابل تحسین است
گرچه می دانتم نیازی به این کار نیست
محمد جوکار 26 تیر 1394 00:20
همیشه درود جناب عباسی عزیز
مهر نوازی همواره ات مایه ی مسرت است
سپاسگزارم
مانا مانی به مهر
کریم لقمانی سروستانی 24 تیر 1394 14:39
سلام ودرودبراستادجوکار گرامی
بسیار زیبا وهنرمندانه
لذت بردم
شادزی
محمد جوکار 26 تیر 1394 00:22
درودها بر استاد مهرم جناب لقمانی بزرگوار
خرسندم که شاگردم در محضرتان
حضور ارزشمندتان مایه ی مباهات است
مانا مانی به مهر
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 24 تیر 1394 15:42
درودها شایان تقدیرو ترحیب است قلم شیوایتان هرمصرعش مثل گوهری مدرخشد ازتک تک مصاریع متلذذ شدم نتوانستم یکی را مرجح بدانم بمانیدوبسرایید شادو سلامت
محمد جوکار 26 تیر 1394 00:24
درودت باد مهربانو نادری عزیز
مقدمت گلباران
به کلبه ی احساسم خوش آمدی
سپاس از مهر حضورت
در پناه خدای اطلسی ها
نگار حسن زاده 24 تیر 1394 17:34
درود بر شما
زیبا قلم می زنید
محمد جوکار 26 تیر 1394 00:25
درود و سپاس نگار بانوی عزیز
مهربانی حضورت مایه ی خرسندی ست
در پناه خالق پروانه ها
دادا بیلوردی 24 تیر 1394 22:20
درود بر جناب جوکار عزیز
غزل با حالی از شما خواندم و از ثمره ی طبع لطیف و جوشش درونتان لذت ها بردم.
یک دقت:
حرف های داخل پارانتز در دو مصراع زیر سکته ی وزنی ایجاد می کنند:
جز تمنای بها(ر ) ، راحت جاوید ، ندارد
منطق ِ حضرتِ عش(ق) ، حاجت تایید ، ندارد
یعنی اگر داخل پارانتز را در خوانش حذف کنید و نخوانید وزن درست است.
هر چند که ( عشق ) بجاست و پر معنا اما وقتی به عنوان مثال به جای عشق ، « حق » می گذاریم سکته ی وزنی از بین می رود و شعر روانتر می شود.
یعنی: « منطق حضرت حق حاجت تأیید ندارد»
و یا:
جز تمنای چمن ، راحت جاوید ، ندارد
جسارت حقیر را ببخشید. دوستتان می دارم.
محمد جوکار 26 تیر 1394 00:29
همیشه درود بر استاد گرانقدرم جناب بیلوردی عزیز
سپاسگزارم از ظرافت نگاه و حسن نظرتان
ابیات مورد اشاره را اصلاح نمودم
نگاه ارزشمندتان را بر سروده هایم دریغ نفرمایید
مانا مانید به مهر
بهناز علیزاده 24 تیر 1394 23:59
درود بر شما جناب جوکار گرانقدر بسیار عالیست،
محمد جوکار 26 تیر 1394 00:30
درودها مهربانو علیزاده عزیز
حضور مهربانتان باعث خرسندی ست
سپاس که هستید و میخوانیدم
در پناه خدای زیبایی ها
نسیم محمدجانی 26 تیر 1394 14:14
رهگذر ، محوِ هیاهوی پرستوی " خیال " و
خبر از " یاس " که در پنجره خشکید ، ندارد
سلام و هزاران درود
محمد جوکار 27 تیر 1394 00:33
سلام مهربان محمدجانی عزیز
مقدمت گلباران
سپاسگزارم از مهر حضورت
اله یار خادمیان 29 تیر 1394 18:32
درود و سلام بر شما نوشیدم از چکیده ی اندیشه و تراوش قلم شما عزیز و مانا باشی
آندم که خسته بودم ،رفتم سراغ مستی
شاید توان بگیرم ،از برگ باغ مستی
تا باغ را گشودم ، گل را غزل سرودم
منقار زد به چشمم ، ناگه کلاغ مستی
دردی به دردم افزود، چشمم ز شعله افتاد
آتش گرفته بودم ، از چاچراغ مستی
داد از ترانه دل ، در آن فضای مشکل
نظم مرا به هم ریخت، آوای زاغ مستی
تا دوست دار نورم، آیینه ی شعورم
چشم مرا نپوشد، رنگ ایاغ مستی
بگذار و بگذر از من، خورشید هست با من
هر چند برگ زردی باشم به باغ مستی
بر برگ برگ گلها سیر و سفر نوشتم
تا هر کسی بخواند سطری ز داغ مستی
محمد جوکار 20 امرداد 1394 01:24
درودت باد جناب خادمیان عزیز
سپاس از حضور مهربان و شعر بسیار زیبایتان
پاینده مانید به مهر
محمد مولوی 06 تیر 1399 23:08
محمد مولوی 06 تیر 1399 23:09