تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
مهناز چالاکی

آغوش باز کردم در، بیکرانگی زمان به جستجوی تو آه .....به جستجوی تو گم شدم قلبم در حسرت دیدار در بین دستان توست کلام تو سکوت بود سکوت سنگین بی نوایی مطمئین باش ضربه ات کاری بود دل من سخت......

ادامه شعر
زیبا  آصفی (آمین)

جوانی ام را در شب های دور زیر آسمان پُر ستاره و مهتابی جا گذاشته ام جوانی ام را در دالان های هزار تویِ رویا های پُر جنب و جوش جا گذاشته ام جوانی ام را در چمدان های سفر میان موزه ها و تالار های رق......

ادامه شعر
علی اصغر  اقتداری

دیگر برای از تو سرودن مجال نیست باشد اگر مجال، جوی حس و حال نیست شعری به رنگ عشق و سرودی برای دل گویی شراب گشته و بر من حلال نیست ذوقم به سنگ خاره به آهن بدل شده ­ست شعری اگر از آن بتراود......

ادامه شعر
علی اکبر سلطانی

لحظه هایی شده آغوش بهارم برسی یا سر سجده ی اشکم به کنارم برسی از هزاران گل سرخ و گل ختمی بایدـ "باز جویی" بکنی ، تا به مزارم برسی تقدیم به تو و دیگر هیچ...!......

ادامه شعر
ایمان نوکاریزی

باز گوید سحر خویش که مرغ طلبم کند هر روز که فریاد به دادم برسید من در این ظلمت خاموش فراموش شده ام ماه تابان خدا باز به دادم بر......

ادامه شعر
فرید  آلبوغبیش

دل غم دیده ی من باز گرفتار شده صبح جمعه ست دلم طالب دلدار شده پرده بردار عزیزم ز سر غیبت خود بس کن این ناز اماما دل من زار شده کس به فکر تو نباشد ببخش اقا جان دین مردم همگی درهم و دینار ......

ادامه شعر
تبسم عبداله زاده

توز توپراقلی یاددان چیخان شه هه رم یاغیش گئتیر گل داها ایسلات منی بیر گؤل آچسین گوزلریمده باخ منه هرباخیشدا بیر سؤزه داشلات منی کلمه کلمه سن منی یاز دفتره یاناغیمدا سوکولوبدور مین دره غم لریم......

ادامه شعر
مرضیه فریدونی

من به اینکه روبرویم می نشینی قانعم روبرویم باشی و من را نبینی قانعم زیر یک سقف و کنار تو چه رویایی! ولی در کنارت روی یک تکه زمینی قانعم گفته بودی من "همینم" با بمان یا دل بکن من به این جمله ک......

ادامه شعر
کرم  عرب عامری

چشمانم ای زیباترین دارایی ام دوستت دارم چون او که آشنایم کردی واندیشیدن که بذهنم راه نمودی مثل میهنم که باهم دران متولد شدیم وباهم قدم زدیم ومردمان خوبی که باهم دیدیم ما با هم از پلیدیه......

ادامه شعر
طارق خراسانی

تقدیم به دختِ شاعرم، سرکار خانم فاطمه رها

جرمی نکرده ای، ولی محکوم می شوی!
تصویرِ دل شکسته ی یک بوم می شوی

آخر تو ای فرشته ی خوبی چگونه است
قـربانی جنــایت مرس......

ادامه شعر
حسین دلجویی

... مرا هرگز نفهمیدند، «خالو» * نگاهم را سنجیدند ،خالو برایم باغبانی برگزیدند گل عشق مرا چیدند ،خالو / زمانی عشق تکتاز دلم بود صفا چشم و چراغ محفلم بود پرستوهای عشقم سر بریدند و از ای......

ادامه شعر
نسیم محمدجانی

با نام خدای نامدار و بی نام ... سه رباعی منتخب ار مجموعه شعر « دریا برایم قصه ها دارد »: شق القمر عشق در هستی من چه جا نمودی ای عشق پیغمبری ادعا نمودی ای عشق انگشت نگاه سوی قلبم د......

ادامه شعر
منوچهر منوچهری(بیدل)

عشقت را با من قسمت کن وبه دعائی بدرقه ام کن مهمان بی حوصله اندوه توام درد هایت را با تنم قسمت میکنی وناتوان بر میخیزی وناتوان مینشینی قلبم تیر میکشد ولالائی هایت رازمزمه میکنم ورفتن را شتاب ......

ادامه شعر
بهناز علیزاده

از گردش این صخره ی دون دلگیرم، در حلقه ی انکبوتیان زنجیرم، آخر نه من از درازی عمر که از، بغضی که گلو می فشرد می میرم، این صخره ی دون ره فنا می پوید‌، جز خار و غبار ،هیچ در آن می روید، پندا......

ادامه شعر
فاطمه  اکرمی

عاشقانه ترین دل دیده ام پرازگل بود عارفانه ترین دل دیده ام چه سبک بال بود می نواخت چنان گویی که به طبل روزگار میکبید چه صدای خوشی میداد طبل دنیا بی نطیربود به هرطرفش صدایی بود یکی بی......

ادامه شعر
منیژه رستم پور

شبها بی تو نیست قرارم روز ها پریشان حالم به سر سودای تو به دل مهر تو دارم تو گویی جانمی نه تو را زجانم بیشتر دوست می دارم ارامم کن قرارم ده زجان بهترم در اغوشم بکش بوسه از لبها......

ادامه شعر
تبسم عبداله زاده

دویمادی هارایلاریمی کیمسه بوردا یئل ایله قوجاقلاشاندا یاغیشیلا آغلاشاندا،،، دویمادین هارایلاریمی ان آجیقلی لحظه لرده من هارای سیز گئجه لرده یاشامیلا ساواشاندا،،، دویمادی دردیمی تانری بو یاب......

ادامه شعر
سلیمان حسنی

با ما سخن از وفا نمـودی ای عشق یک عمر به ما جفـا نمودی ای عشق درخـانه یِ دل،کینه دمی راه نداشت بین با دلِ ما چه ها نمـودی ای عشق فکرم همه ، آرزویِ فـردایِ تو بود فردایِ مرا فنـا ......

ادامه شعر
حسین دلجویی

... این سلامم که مزین به غزلخوانی هاست نقد ماهان و بم و خطه کرمانی هاست . زیره آورده ام ای دوست مرا دریابید که نمادی ز حلول خوش ارزانی هاست . مهرتان جلوه تندیس شب و ماه و کویر عشقتا......

ادامه شعر
کریم لقمانی سروستانی

دوباره شب هویدا شد ، دوباره سربه دیوارم چوخشت خام وبی مصرف ، دمادم روبه آوارم دلم میسوزدازحالم ، اسیرم کرده دردعشق شب وُروزم پریشانی ، همین باشد فقط کارم نشستم کنج میخانه ، دمی بی خودشوم ازخود نب......

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا