تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
دادا بیلوردی

* من در برِ چشمانت نوشیده ام از ساغرِ چشمانت سرمست ترین عاشقِ درگاهِ لبت هستم غوّاصِ توأم ، نوکرِ چشمانت در بندرِ چشمانت * ساحل به غمم پی برد اینبار کـه امواجِ تـو بـر من خـورد. آغـو......

ادامه شعر
منوچهر منوچهری(بیدل)

بیدل عمری بگذشت و خبر از خویشتنم
تاچه آمدزپس وپیش به این پاره تنم
درخیالم بگفتم به جهان صدها بیت
چو گذشت عمر به امید شکست این بدنم
با صدافسوس بدین شعرنظرکردم لیک
سایه خوی......

ادامه شعر
مرتضی فصیحی

من شبی تنها اسیر غصه ها می نشستم برفراز قصه ها یاددارم غصه های بیشمار می نمودندقلب زارم زار زار تاکه از روی نگاری نازنین قطره اشکی چکیدش برزمین هرچه غصه بود وغمهارابشست که دگردرمن غمی نتوان بجس......

ادامه شعر
زهرا نادری بالسین شریف آبادی

آیا از کوچه پرازدحام خاطرت میگذرد؟ یابن بست است؟ ازسکوی پرواز کدام"صیاد"ها پرواز میکنی؟ نفس عمیق را بردشت سینه لاله هی کدام"شیمیایی"میکشی؟ وبربالش بیدار کدام خفته درخون میخوابی؟ خواب دی......

ادامه شعر
فخرالدین احمدی سوادکوهی

سوت سوت می کشد قطار زیر باران در سیاهی شب ِغم انگیز برای شاعر سرزمینم که چمدان بزرگ دلتنگی اش را کول کرده و می دود و نمی رسد به قطاری که تمام هق هق مردمانم را با خود برده است سوت سوت م......

ادامه شعر
بهناز علیزاده

میش چشمت کار کرد، راه بر تاراج دل هموار کرد، خون دل را ریخت جان را طعمه ی افکار کرد ، نیک می دیدم ولی انکار کرد، کی پلنگ اینکار کرد،؟ شوخ چشمت راز شد، ماه من شد با دلم دمساز شد، زین سب......

ادامه شعر
اله یار خادمیان

هستم همه بر حفظ الف بای تو مشغول چشمی به من و من به پریسای تو مشغول منهای تو یک بیت مرا مشق غزل نیست جمعیت ما نیست به منهای تو مشغول درنفی تو جمعی و گروهی پی اثبات هرطایفه برنقش تولای تو ......

ادامه شعر
حسین دلجویی

... آنی که ز کف رفت همـانا دل ما بود اینی که بجا ماند همین حاصل ما بود / ما غرق به دریای غم و گردش چشمت فانوس ترین بارقـه ی ساحل ما بود / غیر از تو کسی هیچ ردیف دل ما نیست تا ماه جمالت غ......

ادامه شعر
تبسم عبداله زاده

یاغیش یاغیر چؤله قاچیرام هویله سئک آیاق یالین،، شیمشک شاخیر گؤزلریمه...!! باغچاداکی موو آغاجی،، دامجی دامجی ... چاخیرلانیر دوداغیمدا دیلیمده بیر سوءی دولانیر یاغدی یاقیشلار بانلادی قوشل......

ادامه شعر
زهرا نادری بالسین شریف آبادی

مسلوب توشدبی می و باده ازمن همه آن عقل و اراده صیادی که بی صید نمیشد دردام تو افتاده چه ساده!! مخروب تو شد کاخ غرورم مغلوب تو سلطان افاده 1 چون تلخی رحلت عزیزی دوری تو میشود افاده 2 ا......

ادامه شعر
یاسر شفیعی ( تائب )

دفتر قدیمی حالا که به همّت تو........ ، دفتر ِ قدیمی وا شد من میگم بهت چطوری..، دلم از دلت جدا شد از دل و یاد ِ تو رفته......، دیگه عاشقون......

ادامه شعر
بهناز علیزاده

یا علی گفتی نَنشین، با تو باشد دست مولا، دان یقین، باش دور از معصیت بردار اراده آهنین. باش اگاه ای دو چشم تیز بین، مانده بالا آستین، دشمنان اندر کمین، دوستان ،سر برده در کنج جبین، تا چه باش......

ادامه شعر
روح الله اصغرپور

ای خداوند جان آفرینم چشم مستم بنه بر مِهینم شاخۀ خشک و خار زمینم من به خال لب او کمینم صاحب لوح عشق امینم دل به سودای دلبر نشسته دست هایت سه تار ربابست خنده هایت به راجی حیات است یک نگاهت ......

ادامه شعر
سلیمان حسنی

قدیمـــاانـس والفت بیشـــتربود دلِ مَـــردم بهــــم نزدیکـتربود همـه ازدردِهم آگـــــاه بـــودند به فکرِچــــاره ویک راه بــودند درونِ خـــانه ها چــند خـانواده کنــارهم همه خوشبخت وسـاده ......

ادامه شعر
فاطمه  اکرمی

به نام ایزد منان خداوند دل و ایمان خدای مهربانان به خورشید فروزان به ماه شب تابان به دریای بی همسان به زلالی باران به جنگل گل افشان به کوه ها سربلندان به کویر نمکدان به درون چشم بینا......

ادامه شعر
مهدی نجفی

بدروزگاری شده اگر برگردی مطمئن نیستم که دیگر چاه هم درد دل هایت را بشنود...

ادامه شعر
منوچهر منوچهری(بیدل)

چشم دلم از آتش مهرت مذاب شد از درد هجر تو قلبم کباب شد نالم زدست چشم و بنالم زدست دل کین هر دو دشمن صبح شباب شد امید وصل به هر که ببستم بریده شد دریای آرزو به دلم چون سراب شد دادی دگر نمانده که ......

ادامه شعر
کرم  عرب عامری

حواسم نبود بانو مراببخش جام شرابی که دادی ام نمیدانم درپیشخوان کدام میخانه جا گذاشته ام لطفا جامی دگر اگر......

ادامه شعر
عباس خوش عمل کاشانی

...استاد طارق خراسانی-که من او را ماه کریم خراسان می نامم- اگر هزار بار شاعر خوبی باشند صدهزار بار انسان شریف و بزرگ و بزرگوار و همه چیز تمامی هستند. از صفات بارز انسانی این شاعر فرزانه و مفضال هر چه......

ادامه شعر
اله یار خادمیان

سجاده ها ی بی نماز به راهت سَد شدم صد بار بازم باورم داری تویی ممتاز و من بی امتیازم باورم داری به غیر از داغ بر پیشانی ام طاعت نمی بینم بر این سجاده های بی نمازم باورم داری ......

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا