تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
زهرا نادری بالسین شریف آبادی

شاخه گل سپاس تقدیم به غم شیرین عشقت که دعوت کرد شعرم رابه پرواز ------------------- رود زلال است سنگها خود نمایی می کنند ------------------ شیب تند پرتگاه این علامتی است کنار چشمانت ......

ادامه شعر
حسین دلجویی

... معطل کرده سبز چشم هایت دشت آهـو را به ترفندی که بالاتر نشانده تاق ابــرو را / کشیدی روی قـرص ماه خودآهسته آهسته شکوه طرح تلفیق بـهار و عـطر شب بو را / کپی برداشتی از تاری شب های یلـ......

ادامه شعر
محمد جوکار

شب پره ، طاقت بیداری خورشید ، ندارد و تبر ، واهمه از دلهره ی بید ، ندارد کنج زندان بلا ، گرچه شده مامن معشوق یوسف خسته ، بجز معجزه ، امید ، ندارد باغبان ، تا دو قدم مانده ، به برگشت پرستو ......

ادامه شعر
طارق خراسانی

دو اثر که یکی غزل چهار پاره و دیگری غزل می باشد تقدیم چشمان مهربان دوستان فرهیخته ام می گردد. ضمنن 24 تیر میلاد گهر مرد عشق و عرفان رهبر عزیزمان مبارک باد در غزل چهار پاره ، بند های "فرد" اثر طبع......

ادامه شعر
محمد دهقانی هلان

" نیفتد بر دلت بد " ... گفتی و تنها سفر کردی که عمری چون مسافر با بدِ تقدیر سر کردی تو با برکت که از این سفره ها می رفت کوچیدی بدینسان خرده نان ها را تو حرمتدار تر کردی ترا چشمی ......

ادامه شعر
سلیمان حسنی

امیــدم بودتــاجانم تـــــوباشـــی عزیزم خون رگهـــایم توباشــــی گَهِ تنهـــــائی وبـی هـمـــزبانـــی رفیـــقِ گاه وبیــگاهم تــوباشـــی دلم میخـــواسـت وقتِ غصه هایم تســـلی بخشِ غمهـایم ت......

ادامه شعر
مرتضی فصیحی

ای دانشگاه آزادیمیز(ای دانشگاه آزاد ما ) ای اهرین یاراشیغی(ای جلوه زیبایی اهر) سنسن بیزیم بو اولکیه(توهستی برای دیارما) بیر اولدوزی،بیرایشغی(یک ستاره،یک روشنایی) سنی بو شهره افتخار( تورو افتخاری ب......

ادامه شعر
غلام حسن جعفرزاده

بیزارم از زمستان... دستکش های " تو " تنها فرصت لمس دستانت را از " من " گرفت... غلام حسن جعفرزاده به تاریخ همین زمستا نها... ......

ادامه شعر
تبسم عبداله زاده

گوزلریم تانرینین یاغیش دوعاسی دیلیم آنام امیزدیردیگی غملی سود ال لریم آتامین اوره گ آغری سی و آیاق لاریم ایتگین خاطیره لر یورقونو بوگئجه قال چئیینلرینه موحتاجیم!!! معصومه ......

ادامه شعر
فاطمه  اکرمی

گل به گلی زیبای خورشید به نور وگرمایی کوه به استقامت وپابرجایی دشت به وسعت وبزرگی جنگل به درختان سبزو انبوهی دریا به پر ابی جاده به ماشین وادمی شهر به خانه وسازندگی خانه به محبت انسانیدرکمال ......

ادامه شعر
هما تیمورنژاد

نگاه مستت مرا سوزانده است یک عمر میدانم نمیدانم زجان من چه می خواهد که گریانم خمار چشمانت،سیاه و دُردانه ز قلب خامِ من دگر چه می خواهد دل مرا بُرده ست به قعر دریاها، مرا ز من گرفت،شر......

ادامه شعر
منیژه رستم پور

می سوزم ومی سازم بیهوده شکستم{ استاد فقیه} از ان جام بلایی که دادی دستم برسر عهدمان وفادار ماندم سوگند خود را هر گز نشکستم از لعل لبت شرابی خوردم گویی که از کشمش تا ک مست مستم افسوس وصد افسوس ب......

ادامه شعر
نیلوفر مسیح

«پیوند»
زن می نشیند در خود
کوچه ذهنش رنگین کمان
هفت رنگ زاده می شوند از هم
خرخر ساعت دیواری / پنجره نیمه بار
ناگاه
کوچه گرد پیر شانه به آفتاب می س......

ادامه شعر
عباس خوش عمل کاشانی

امشب که تو را با سخن عشق سری نیست جز قافله ی اشـــــک مرا همسفری نیست جویــــای خبـــر هستی و بگـــذار بگویم جز سوختن و ساختن اینجا خبــری نیست پروانــــه ی دردم کــه به ماتمکده امشب از موهبت......

ادامه شعر
طارق خراسانی

درد آمد یک قصیده غـم سرم پاشـید و رفت مثنوی وارم همه شادی به جان نوشید و رفت خصـم مـادر زاد من هم تا که دیـد اندوهِ دل در دلش قند آب می کرد و ولی نالید و رفت شـاد دیـدم یک رباعـی را... ، که از......

ادامه شعر
تبسم عبداله زاده

سندن ال چئکمک دیرناغی اتدن آییرماق دیر اوره گی داماردان قیرماق سنه کونول باغلاماق سو ایچیم دن راحات هر آن هر باخیش هر ساعات... کئیفی وار سنین قاراگوزلرینده آیدین سحرلری گئزمک اوزاق شه ......

ادامه شعر
حسین دلجویی

... مفـتون چشم های سیاه توام هنوز چون هاله ای مراقب ماه توام هنوز / در جبهه دو چشم تو توفان نهفته اند دل بسته ای، شکسته پناه توام هنوز / در انزوای تیره ی تو پادشاهی است یوسف ترین......

ادامه شعر
احمد البرز

رنگ احساس ات نمیدانم ولی دوران تو روح آرام ات نمیدانم کم از چشمان تو؟ نبض نفس ام را گرفتی روبه موتم مرده ام دم به دم کم میشود هر که شود همسان تو جنس احساس ام نمیدانی . کم از خاکستری ؟ خاطر......

ادامه شعر
طارق خراسانی

هر کسی در کار دل اســتاد نیست هست شیرین و کسی فرهاد نیست روزگــارش را به زشــتی یاد کرد آن که از او روزگارش شـاد نیست ظلم و اسـتبداد...حرفی دیگر است راســـتی ســرو چمن آزاد نیست؟ من کتـابِ......

ادامه شعر
عباس خوش عمل کاشانی

دل درد آشنــــایـــــــــم را شکستـــی کــــــه بـــی مــــن بــا رقیبانم نشستی بـــه یک پیمانه کــــــز دست حریفان گرفتــی رشتـــه ی پیمـــــان گسستی بـــــه کامــت خواهــم ار کامم ندادی دعا......

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا