تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
samin A
در17 /02/ 1378 -
حنانه مومنی
در17 /02/ 1385
ترسیده چشممان بارها ، بسیار چونان بید نکند پیک نابودی است این نم نم بارانی که بر دوش های افق می آید آنقدر گرفته دلمان که با هیچ پنجره ای وا نمی شود سقف ها دیگر امن نیست به نفس افتاده زندگی از خاک گذ......
ادامه شعر《دنیای بکر》 خو کرده ام به زیر سایه اَت همچون دلداده ای تنها بدون چتر زیر باران بنویس مرا؛ با نوازش رقص انگشتانت مثل شعری نیمه تمام بخوان مرا؛ مثل واژه ای ابتر در دنیای بکر بنوش مرا؛ مثل استکان خُمارِ......
ادامه شعروقتی که نگاهم می کنی گل سرخی در دلم می روید وقتی باران بوسه ات می بارد گلی وحشی است وقتی که نبض عشق می زند ساقه ای پیچنده است نگاه کن! گلی پژمرده است بی باغبانی که تویی... ......
ادامه شعرهمیشه که به جاده ها نیست، گاهی برای آمدنت من چشم به آسمان منتظرم ...
ادامه شعرتو عشقو یادِ من دادی تو گفتی عاشقی خوبه تو گفتی توی این دنیا فقط عشقه که محبوبه تو گفتی هر کجا باشی میتونه تکیه گاهت شه میتونه عشق توو دنیا واسه تو سرپناهت شه میشه یه پنجره باشه به روزای خوشِ......
ادامه شعربسم الله الحی القیوم طوبی محبت تقدیم به محضر نورانی حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) بار دگر شب بر زمین ها سایه گسترد آرام شد غوغای این دنیای پردرد چون پاسی از شب رفت چشمم گشت بیدار جان در عبادت گوهر تس......
ادامه شعرروزگاری بود که انسان ها صفایی داشتند عهد و پیمانی که می بستند وفایی داشتند بچه ها در بچگی بودند و در حرف پدر دختران با دختران بودند و مردان با پسر روسری از بچگی بر دختران بود تاج......
ادامه شعربر من برادر آنکه شعورم غنی کنـد ترک غـرور مردم شُوم دنـی کنـد آمد نـدا به گوش من این دَم برادران نَبـوَد برادر آنکه به من دشمنـی کنـد......
ادامه شعرخسته از دنیای دونیم درمسیر آزمونیم پا پی لیلای واهی راهی بحر جنونیم خانه جز ایران ندریم جز خرد عنوان نداریم وای ؛ اگر ایران نباشد ؟ بر خدا ایمان نداریم آفرینش پر بیاراست آنچه جود آمد خداخواست نام ا......
ادامه شعراز روز اذل تو بوده ای ایمانم با عضق تو ز ند ه ا م مید ا نم دارم نفسی اگر مکنم از سر وجود دانم زتو با شد که خود میدانم هردم دلم از عالم خاکی بگرفت در وادی غم عش......
ادامه شعرمانده ام با دلی غمگین ای جمع عاشقان خوشا قدم میزنی دوست در میان زائران چه کس داند آه دلی که جا مانده از راه نصیبم درد غریبی شده با دیده ای گریان به بوی خوش عطر خوبان دمی مدهوشم دلم اسیر تن و روحم......
ادامه شعربسمه اللطیف ماهرو به ناز آنچه آن ماهرو می کند مرا بیش مشتاق او می کند هر آن گاه کز پیش من رد شود دلم عشق را آرزو می کند زمانی که در من نظر می کند نگاهش مرا زیر و رو می کند چه خوش لمس دستش مرا بی ن......
ادامه شعربه وقت وداع گفتم هیچ زمان حضور تو را دیگر به خواب هم نخواهم دید وگرنه مرا حدیث رسیدن و نرسیدن کلام آخر عشق نیست کلام آخر عشق را به بالهای خسته ی پرستوهای مهاجر بستند.........
ادامه شعربه کاروان بگو به نینوا نیاید دلگیرترین غروب تاریخ در انتظار است...!...
ادامه شعرباز باران با ترانه این ترانه درد داره آمد و کرد ویرانه طاق و دیوار همسایه باز آب و باز سیلاب گریه جای خنده در باغ من دعا بر تو، تو بر من رحمت ایزد، به میهن کاش این رحمت ببارد باز به شادی، باز به ل......
ادامه شعربیتـای بی همانند ، تن وارهٔ دماوند ای بیکران اندوه ... در امتداد الوند والاتبـــار ساده سـالار بی افاده دل پیشِ رویت ازخویش بی خویــش ... بی اراده تفسـیر سـرد آهـی ... تقصیر یڪ گناهی تحلیل گ......
ادامه شعرمثل یک خط بلندی که تهش نا پیداست مطلع نیست کسی آخر دنیا که کجاست نقطه ی اول این خط به کجا خورد رقم عالمان منفعل از یافتن پاسخ راست گیتی آیینه ای از ذات خدای احد است خوب و زیباتر ازاین خلقت بی نقص ,......
ادامه شعرگله دارم از عشق ؛ گله دارم بسیار ، با همه بیرحمی مرگ و پائیز مرا داد در دست بهار. گله دارم از عشق، گله دارم از تو، که به تمهید دل و قصهٔ عشق دل بیچارهٔ بی رنگم را از کف سینه ربودی ......
ادامه شعرخیس بود سقف فرو ریخت دویدم حیاط خیس بود کوچه خیس بود خیابان خیس بود بیابان خیس بود چشمان مادر علی اکبر خیس بود. آسمان و زمین خیس بود یکی داشت ابرها را می چلاند باران می شست صورت زمین تشنه را . ......
ادامه شعر