تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
عباس پاریزی

نیاز من به درمان است زِ سوی نـوع انسان است نیاز من به انسانــی که دارد عهــد و پیمــان اسـت نیـازم بـه ســـرای دل به چشمانــی پر از امیــد نیــاز ...

ادامه شعر
جواد امیرحسینی

از سویِ عرشِ خدا باز صلا می آید گوش کن زمزمه‌یِ اهلِ سما می آید نوبتِ عاشقی و راز و نیازِ سحری آه ماهِ رمضان ماهِ خدا می آید ماهِ مهمانیِ حق ماهِ خلوصِ ایمان ماه تسلیم و رضا ماه دعا می آید ماه قرآن...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

چند ارزد رفته ی عمر ز کردار صواب چند سالش شده صرف عمل غیر صواب گرچه تفریق رقمها ‌و نه آنقدر دقیق لیک خود با خبری حاصل اعداد جواب بریقین آنکه کند خدمت انسان ها را ...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

در بطن سینه من میبینی از غم و درد پیچیده از خزی سرد در حیطه ملامت یک بارگاه مرده از جنس بی حیائی محو سیاهی هایش با دیده صلابت صبر از ملازمت ها، در کورسوی غصه دستان یک جوانه، بر تازگی نشانه محدود کردن...

ادامه شعر
عبدالرحیم عدالت

روزگار غمی دارد غمی هم غصه ای دارد مریضی دردی دارد دردی هم درمانی دارد عشق عاشقی دارد عاشقی هم دلی دارد دنیا وفایی ندارد وفایی هم اخرتی دارد علم ثروتی دارد ثروتی هم وارثی دارد دنیا خدایی دارد خ...

ادامه شعر
محسن جوزچی

هر که را دیدم دلی پر داشت از این روزگار دلخوشی باشد چراغ بی فروغ این گذار

ادامه شعر
عنایت کرمی

بیا عهدِ اخوّت تازه سازیم درفشِ مهربانی برفرازیم بیا وقتی که مستِ شادمانی ز بویِ گلشن و آوازِ سازیم دلِ خود را به اکسیری ببندیم که از آن می توان انسان بسازیم بیا...

ادامه شعر
علی اصغر رضایی مقدم

خر به هر مسند نشیند در مقام خود خر است وای بر شهری که خَر، فرمانروایی برتر است تا الاغی هست، جمع خرسواران حاضرند تا که جَهلی هست،شیطان، شیخِ هر بوم و بَر است در میان این گلستانِ اسیرِ خارزار خار را بر...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

یک روز روشن می شود که تو غافل بوده ای گمراه و سرگردانی آن سوی زائل بوده ای در قامت انسان درگیر تظاهر پس چرا دریای مواج بدون رد ساحل بوده ای قانع نبودی آنچه بنیادین سهم خویشتن سنگینی بار اضافه دوش، ...

ادامه شعر
حسین یوسفی رزین

عبور عبور می کنم از این کویرستان زشهر زابل و این دشتهای طوفان زا که افریده خدا از نمک ویک کم آب بَرد ز قافله ی عمر این کویر لم یزرع زچشم نور و قرار از دل بی تاب به گوش ندا ایدم از کوه از رستم خیانت...

ادامه شعر
عنایت کرمی

ای مگس حضرت سیمرغ نه جولانگه توست عرض خود می بری و زحمت ما می داری حافظ ای مگس! باز تو آهنگِ تکبّر کردی حدِّ خود را قدِ سیمرغ ، تصوّر کردی آبرو از خود و آرامشِ ما را بردی خَلق را با هوَ...

ادامه شعر
مراد مراغه

نوبهار آمده است، نوید این حال دگر فال نیکش بزنید بر این سال دگر صحّتِ حال از خرمی دل ماست دم غَنیمت شُمرید از فرجه و اقبال دگر...

ادامه شعر
عبدالرحیم عدالت

هیچ چیز از تو نزدیکتر نیست چون خود را نشناسی دیگران را چطور می شناسی بلکه اول نفس خود را بشناس تا دیگران را بشناسی نه اینکه اول نفس دیگری رابشناسی همانا که گویی من خویشتین را همی شناسم و غلط می کن...

ادامه شعر
فائزه اکرمی

اگر کاری نکنیم امسال هم عیدمان کال است عیدی که برای گرفتن عیدی هم مشتش باز نمی شود این مکدر شدن های بیات دیگران را مسموم می کند باید کاری کرد که طَراوت نه فقط با حرف نه فقط با زور بلکه با تأمل برو...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

روز من ، دلهره فرداها حال من ، قصه قلبی خسته یک صدای لرزان در درون سینه شعله ها سوزانتر در دل بشکسته قایقی مانده درون طوفان کور سویی که سپس تاریکی خالی از رویاها ، انتظار پایان جای رود پر آب ، برکه ب...

ادامه شعر
عباس پاریزی

این بهـــار همچـون بهـــارانِ دگر فرخنــده بـاد جشن نوروز شما چـون مهر و ماه تابنده بـــاد جشن نوروز است خوشا نوروزتـان پیروز و شــاد یادگـاری از کهــن یـادش همیشه...

ادامه شعر
محمد مولوی

ما ” آدمها ” حیواناتی را می خوریم که آن ” حیوانها ” نمی توانند ما را بخورند ! محمد مولوی کاریکلماتور

ادامه شعر
عنایت کرمی

اسفند! دورۀ تو دگر سر رسیده است پایانِ فصلِ سرد به باور رسیده است از دی گذشت و موعدِ بهمن تمام شد گاهِ طلوع مهر، ز خاور رسیده است غافل شدی ز آمدنِ روز و رفتِ شب از این که این سوار، مکرّر رسیده است از ...

ادامه شعر
فاضله هاشمی

قرصِ ماه را کجا گذاشته ام؟ آسمان چای نعنا نمیخواهد فاضله هاشمی غزل

ادامه شعر
بابک  قدمی واریانی

در این ایام وانفسای سختی یکی پیدا شده همتای تختی یکی اخلاق و رفتار چنین است یکی کردار او بر دل نشین است در آن هنگام مصدومیتی بود که یک پایش گرو در ضربتی بود بسرعت با همان پا ضربه خورده دویدش بی...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا