3 Stars

تناروح

ارسال شده در تاریخ : 25 مهر 1394 | شماره ثبت : H941512

« تناروح»
پنجره ابری
اتاق ابری تر
سجاده سیاه [سقف شیشه ای ]
_چرا بند نمی آئی تو؟
_بگذار شب سپری شود بعد...
و بغض شکست
سکوت اتاق را
کمی بعد...
خواب ناگاه بر سجاده
دشت
سوار سنگین
یکباره سقف شیشه ای شکافت
_بیا این هم اسب تو!ببین چگونه رامش می کنی ؟
و شیهه ناگهان اسب
او را از خوابش برگشت

پنجره خیس
اتاق خیس تر
سجاده خاکستری[ابرهای سیاه]
_مگر فرشته ای که سجاده قاب می کنی؟
ببین که آدم وحوا چگونه از بوی گندم مست شدند
_مگر آسمان را نمی بینی ؟
یکباره
باد آمدو ابرهای سیاه را مرد
وباز
سجاده و تکرار خوابهای روشن
دشت
اسب چموش
سوار ناساز

پنجره مهتابی
اتاق مهتابی تر
سجاده سپید [ابرهای سپید تر]
_بازهم که مست سجاده ای ؟
-ببین شب دارد می رود...
وبعد خودش را
درون دشت گم کرد
افسار رام/سوار سبک
اما دیگر نه اتاق مانده بود ونه پنجره
ونه حتی بغضی که
بند نمی آمد بر سجاده

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 2 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 237 نفر 319 بار خواندند
مسعود احمدی (26 /07/ 1394)   | بهناز علیزاده (27 /07/ 1394)   | کرم عرب عامری (27 /07/ 1394)   | علی روح افزا (27 /07/ 1394)   | شاهد رحمانی (28 /07/ 1394)   | منوچهر منوچهری(بیدل) (30 /07/ 1394)   | فاطمه خواجویی راد (02 /08/ 1394)   | شعر چشتی (18 /09/ 1394)   | دادا بیلوردی (20 /09/ 1394)   | مهدی صادقی مود (23 /09/ 1394)   | محمد مولوی (08 /04/ 1399)   |

رای برای این شعر
مسعود احمدی (26 /07/ 1394)  کرم عرب عامری (27 /07/ 1394)  علی روح افزا (27 /07/ 1394)  شاهد رحمانی (28 /07/ 1394)  دادا بیلوردی (20 /09/ 1394)  محمد مولوی (08 /04/ 1399)  
تعداد آرا :6


شاعر نظر دهی برای این شعر را غیر فعال کرده است.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا