3 Stars

گرگ از روز ازل وحشی و خونخوار نبود

ارسال شده در تاریخ : 02 امرداد 1394 | شماره ثبت : H94820

1
گرگ از روز ازل وحشی و خونخوار نبود
یا بشر این همه بدکاره و بیمار نبود
از ستم، ظلم به سیاره که بسیار نبود

گرگ در قصه ی یوسف که گنهکار نبود
یا که یونس که نهنگش پی آزار نبود
2
آدمی باعث اندوه و تمامِ غم هاست
این بشر باعثِ درماندگی و ماتم هاست
علم او جهل و نشانش که دو صد پرچم هاست[1]

جرم در پهنه ی گیتی فقط از آدم هاست
کاش در کُلِ جهان، عقل بَد افکار نبود
3
کاش یک پرچم و بر بامِ فلک می رقصید
آدمی زاده پی عشق و به جان می کوشید
بوی احساسِ صنوبر به جهان می پیچید

کاش احساس به قدرت طلبی می چربید
تا که چاهی دلش از دَردِ "علی" زار نبود
4
هر که آمد پی آن بود خورد نانِ کسان
آن جهانخوار نگه کن شده بر گردِ جهان
ای بنازم به علی، پیرِ مروَّت، عرفان

کوچه و کاسه ی شیر و رُطب و کیسه ی نان
غیر از اینها کسی از قصه خبردار نبود
5
چون که سیم و زری آمد به کفِ قومِ جفا
همه غافل ز غدیر و سخن و عهدِ خدا
غاصبان را چه بگویم؟ بَرِ تزویر و ریا

کوفه در جهل چه شق القمری کرد بپا!!
کاش اطراف علی این همه مکار نبود
6
ابنِ مُلجَم، زچه آن تیغ، به مولا بکشید؟
یا یزیدی که سَرِ خون خدا را ببرید؟
بوده از بهر زر و زور...، به قرآن مجید

لااقل کاش که نسلِ همه شان می خشکید
بی شک امروز فلسطینِ گرفتار نبود
7
گر به پیغمبر دین، سخت ببالید عرب
هم از او، چند صباحی بدرخشید عرب
تفرقه آمد و زان پس که چه ها دید عرب!!

سایۀ کرکسی افتاده به خورشید، عرب
ننگ بر نام عرب، اینکه به اجبار نبود
8
عقل، خود دشمن عشق است، بدانم من این
عقل آنجا زده رایت که منم حافظِ دین
عشق...، پَرپَر زَده مرغی...، که به دستانِ لعین

عشق در شیخ نشین جاری اگر بود یقین
دیگر از صهیون بی عاطفه آثار نبود
9
ای مسلمان ز چه خوابی؟ به تنت مرگ دوید
ناله ی کودکِ غزه نه که من، چرخ شنید
رمضان است و دلم پَرپَر از اقوامِ پلید

کودکِ غزِّه ای، افطار به خونش غلطید
تا سحر وقت اذان، جز غمِ آوار، نبود
10
گر چه خوابی تو عرب، از تو تمنایی نیست
کار تو عیش و ز آن هیچ که پروایی نیست
صحنه ای دیدم و چون آن که به دنیایی نیست

جنگ گنجشکک و کفتار تماشایی نیست؟
دیده ام فاتح این جنگ...، که کفتار نبود
11
بر تو ای کودک من، سخت بباید بالید
دستِ تو سنگ و خدا دست تو را می بوسید
رَجمِ شیطان به فلسطین که بیا، باید دید

عشق بـا سنگ به خمپاره ی دشمن تازید
ضربه ای زَد که دگر فرصتِ انکار نبود
12
کودک غزه ای ما، ز میِ جان، مست است
دشمنش صهیون و آن دیو، همانا پَست است
انتفاضه هنرَش، دیو از آن، دل خَست است

سنگ یعنی عَلَمِ قُدسُ لنا در دست است
وَرنه این مرزِ مقدس شده خونبار نبود
13
غزلی گفتم و طارق بتواند، غَزِّه
تا که آن را به مخمس بکشاند، غَزِّه
ماه من هم ز خراسان که بخواند، غزه

سنگ من این غزلم بود بداند غَزِّه
در نبَردش به خدا بی کس و بی یار نبود

[1]. منظور عدم وحدت در جهان است اگر بشر به شعور عالی برسد تنها یک پرچم و یک حکومت واحد خواهد داشت.

مخمس با تضمین از غزل بسیار زیبای خانم اعظم حسن زاده

30 تیر 1393 طارق خراسانی
پی نوشت:
در ماه مبارک پارسال صهیونیست ها بزرگترین جنایت تاریخ خود را در غزه رقم زدند و مردم بی دفاع روزه دار غزه را شب و روز بمباران می کردند هدف تنها وارد کردن ایران در جنگ بود تا توافق 1+5 صورت نپذیرد وقتی نتیجه ای از آن نگرفتند برادر خوانده ی صهیونیست ها یعنی
آل سعود یهودبا آوردن داعش به صحنه به جنایت گسترده ای دست یازید تا مگر ایران وارد جنگ شود ولی تَدَبّر و اندیشه های بلند رهبریت نظام باعث شد که عاقبت الامر ما به توافق دست یابیم.
این مخمس در آن شرایط هولناک که دل مردم آزاده ی جهان برای کودکان شهید فلسطینی خون بود سروده شده است.

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 462 نفر 848 بار خواندند
بهناز علیزاده (03 /05/ 1394)   | نگار حسن زاده (03 /05/ 1394)   | کمال حسینیان (03 /05/ 1394)   | کرم عرب عامری (03 /05/ 1394)   | طارق خراسانی (03 /05/ 1394)   | مینا آقازاده (04 /05/ 1394)   | حسین دلجویی (04 /05/ 1394)   | منوچهر منوچهری(بیدل) (04 /05/ 1394)   | سمانه تیموریان (آسمان) (04 /05/ 1394)   | سلیمان حسنی (04 /05/ 1394)   | علی اصغر اقتداری (04 /05/ 1394)   | دادا بیلوردی (04 /05/ 1394)   | نیلوفر مسیح (07 /05/ 1394)   | مسعود مدهوش (06 /03/ 1399)   |

رای برای این شعر
نگار حسن زاده (03 /05/ 1394)  کمال حسینیان (03 /05/ 1394)  مینا آقازاده (04 /05/ 1394)  بهناز علیزاده (04 /05/ 1394)  سمانه تیموریان (آسمان) (04 /05/ 1394)  سلیمان حسنی (04 /05/ 1394)  طارق خراسانی (04 /05/ 1394)  نیلوفر مسیح (07 /05/ 1394)  مسعود مدهوش (06 /03/ 1399)  
تعداد آرا :9


نقد 3

  • کمال حسینیان   04 امرداد 1394 01:55

    منم چون گوی سرگردانِ میدان
    تویی آن تک سوار ای یار خوبان
    بزن چوگان و چون تیرم بیافکن
    به قلــب پاره ی خصـمان ایران

    چو این دزدان دَد، بزکش ببینند
    چنان آفت همان گل را بچینند
    به زیر پای رخــشِ آریایی
    الهی که به خون خود بشینند

    rose

    • طارق خراسانی   04 امرداد 1394 07:29

      سلام و درود بر حضرت حسینیان عزیز

      دستمریزاد
      اگر محبت کنید این شعر را به آدرس ذیل ایمیل کنید و به همراه آن قطعه ای از عکس
      مبارک خود را ضمیه فرمایید تا در کتاب مخصوص چوگان چاپ شود.

      mola.farm.kavosh @ gmail.com

      در پناه خدا

      rose rose rose

نظر 25

  • بهناز علیزاده   03 امرداد 1394 11:45

    درود بر شما استاد خراسانی گرانقدر و به اندیشه والای شما بسیار عالی بودrose rose rose rose rose

    • طارق خراسانی   03 امرداد 1394 23:28

      سلام بر سرکار خانم علیزاده عزیز


      سپاس از حضور پر مهرتان


      در پناه خدا


      rose rose rose

  • نگار حسن زاده   03 امرداد 1394 17:58

    سلام و عرض ادب بابای زیبانگار متعهدم

    کلمۀ دیگرخواهی رو برای اولین بار در کل عمرم از شما 20 ماه پیش یعنی روزای اول آشناییمون در سایت شعر نو شنیدم
    و خیلی برام جالب بود
    ولی کم کم در محضر شما دیگرخواهی رو آموختم
    این شعر هم حاصل آموزش در مکتب شما بوده
    و چه افتخاری که سیاه مشق و ابیات خامم مزین به هنرمندی قلم شما شده

    من اون موقع تازه چند ماه بود شعر رو شروع کرده بودم ولی اگر ادامه دادم به پشتوانۀ حمایت های شما بوده و هست

    سپاااااااااااس بابای مهربونم
    سپااااااس که اینقدر خوبی
    rose

    • طارق خراسانی   03 امرداد 1394 23:28

      سلام بر اعظم الشعرای ایران

      به وجودت افتخار می کنم
      زمان حال مهم است که شما استاد من و من شاگرد شما هستم



      سپایساز حضور پرمهرت


      در پناه خدا



      rose rose rose

  • کمال حسینیان   03 امرداد 1394 22:00

    درود بر استاد طارق مهرپرورم و درود بر اعظم الشعرای گرامی
    درود بر اندیشۀ والا و درود بر احساس مسئولیت قلم
    درود بر وارستگی و درود بر بینش عمیق
    و هزاران درود دیگر بر هر دو بزرگوار

    rose

    • طارق خراسانی   03 امرداد 1394 23:18

      سلام و بس دررررررررررررررررررررررررود به عزیز جانم جناب حسینیان گرانمهر

      کمال جان حالم خوب نیست و بنا نداشتم امشب جواب محبت دوستان را بدهم گفتن فردا حالم بهتر شد بیایم خدمت عزیزانم
      اما ناگهان دیدم ستاره سهیل آفتابی شده اند با سر دویدم تا عرض ارادتی کنم.
      آقا خیلی دلتنگتان بودم نمی دانم خارج از ایران بودید یا گرفتار کار ها در هرصورت این ما بودیم که بی شما غمگین.
      خیلی خیلی خوش آمدید.

      در پناه خداوند سبحان سلامت و شاد باشی love struck

      وجودت گلباران

      rose rose rose rose rose rose
      rose rose rose rose rose rose
      rose rose rose rose rose rose

      • طارق خراسانی   03 امرداد 1394 23:29

        گفتم فردا...

      • کمال حسینیان   04 امرداد 1394 01:04

        درود بر استاد عزیزم

        خوش خیالی نکن این دل که رهایت بکند
        جان به لب آمده تا باز صدایت بکند

        تاول حنجرۀ سرخ حزین پر گره است
        لا اقل کاش شبی گریه برایت بکند

        استاد عزیزم، شرمسارم از نبودن ها، هم تبریک عیدتان و هم مرام بزرگی تان بر گردنم دِینِ سنگینیه، می دانم که به قدری مهربانید که قصورم را خواهید بخشید، باز کمی گرفتار خود بودم، هر روز کوچه به کوچه و بیمارستان به بیمارستان خودمو تشییع می کردم، ولی دلم پیش شما و دوستان بود، گاهی وقتا با گوشی مبایل می اومدم و می خوندم، ولی امکان کامنت نوشتنم نبود
        بمانید ، با سایه ای از مهر بر سرِ ما
        rose

      • کمال حسینیان   04 امرداد 1394 01:05

        خدا بد نبده استاد
        فرصت داشتید ، تماس می گیرم
        rose

  • کرم عرب عامری   03 امرداد 1394 23:07

    ای شاعر

    ای ایزد یار

    مرا دوباره بیاد اندیشه ی پاک سیاوش انداخته اید
    کشور بی مرز با پرچم پاک یزدانی

    درود بر استاد پاک دل و پاک اندیش
    rose rose rose

    • طارق خراسانی   03 امرداد 1394 23:24

      سلام و هزاران درود

      جناب عرب عامری عزیز چند بار فرموده اید ایزد یار و چشمانم پر از اشک شد من نوعی شناخت از خدا دارم
      شاید خیلی ها قبول نکنند ولی نظرم را می گویم فوقش باعث خنده برای دشمنان و تفکر بیشتر برای دوستان خواهد شد.
      خدا وقتی بخواهد با بنده اش صحبت کند از زبان و قلم و دل بنده ی پاک و بی ریایش حضرت عرب عامری با او صحبت می کند
      همین...

      داستانی ست بین این بنده و خدای مهربان
      تشکر می کنم از خدا
      دلم آرام شد
      از سال 84 تا 94 ده سال است دلم مثل سیر و سرکه می جوشد.
      آرام شدم استاد خدایی طارق

      سپاس از حضور پر مهرتان



      در پناه خدا

      rose rose rose

  • منوچهر منوچهری(بیدل)   04 امرداد 1394 13:57

    سلام بر شاعر این پهن دشت ایران زمین جناب حضرت طارق خراسانس شما قلم میزنید و ما میخوانیم و می آموزیم ولذتش را میبریم
    جناب طارق خراسانی بعضی از قلم ها مثل قلم شما معجزه میکند من گاهی اشعار شمارا حتی قبل از خواب میخوانم باور کنید در روح
    انسان تاثیر بزرگی میگذارد که وقتی از خواب بیدار شدید شادو سر حال هستید دوستتان دارم اشعارت زیباست rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose applause applause applause applause applause applause applause applause applause applause applause applause

    • طارق خراسانی   04 امرداد 1394 19:29

      سلام حضرت استاد منوچهری


      باور بفرمایید بدون ریا و یا اینکه بگویم من نیز انقلابی هستم... اگر این اشعار را می گویم
      خدا می داند از صهیونیست ها متنفرم
      خدا ریشه ی این جنایتکاران را به حق محمد و آل محمد بسوزاند.
      داستان ها می دانم از این قوم پلید
      شما دقت کنید علی (ع) در خیبر را می کند و به حساب یهودیان معاند می رسد.
      آنان صبر می کنند تا پیامبر اکرم(ص) فوت کند.
      بعد به طریقی موذیانه بطرف نیروهای برتر اسلام می روند و با دست آنان انتقام از
      علی می گیرند نه تنها از او که خاندانش را به خاک و خون می کشانند.
      کمتر کسی می داند که یهودیان زر پرست که سال ها در کشورر ما تحت سرپرستی شاه
      بودند گویا دوره کوروش و در همدان می دانستند که خزانه ی ایران مملو از طلا و جواهر است لذا
      اعراب را بر می انگیزانند به ایران حمله کنند و نتیجه غارت ثروت ملت ایران می شود.
      خب این ثروت کجا رفت؟
      یهودیان بین سربازان عرب که هر کدام مقدار زیادی طلا بعنوان غنیمت جنگی داشتند نفوذ و و نقره را بهتر از طلا
      دانسته لذا طلا ها با نقره معاوضه شد و از همان زمان نقره برای آقایان و طلا برای خان م ها مباح شد.
      الان می بینیم ثروت عالم در دست صهیونیست هاست.
      خیلی حرف زدم چه کنم ؟ هم شما را دوست دارم و هم دلم از این قوم نا نجیب پر است.


      در پناه خدا شاد زی

      rose rose rose rose

  • سمانه تیموریان (آسمان)   04 امرداد 1394 14:37

    سلام و عرض ادب

    خیلی زیبا و فاخر سرودید
    درود بر هر دو شاعر عزیز
    در پناه حق rose rose rose rose

    • طارق خراسانی   04 امرداد 1394 19:32

      سلام بر سمانه ی عزیزم



      سپاس از حضور پر مهرتان


      در پناه خدا مهربان


      rose rose rose

  • سلیمان حسنی   04 امرداد 1394 15:55

    سلام سرورگرانمایه:بسیارزیبابود.استفاده کردم.مسروروکامیارباشید. rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose

    • طارق خراسانی   04 امرداد 1394 19:32

      با سلام و درود



      سپاس از حضور بهاری تان



      در پناه خدا



      rose rose rose rose

  • علی اصغر اقتداری   04 امرداد 1394 15:59

    rose rose rose rose rose
    فقط گل گل برایت می فرستم

    • طارق خراسانی   04 امرداد 1394 19:33

      سلام بر اقتدار شعر و ادب ایران




      سپاس از حضور استاد بزرگوارم


      در پناه خدا




      rose rose rose rose

  • دادا بیلوردی   04 امرداد 1394 22:09

    درود بر استاد طارق عزیز
    درد روز را سروده اید
    قلمتان همیشه پر توان باد rose rose rose applause

    • طارق خراسانی   06 امرداد 1394 04:51

      سلام و بس درود بر دادای عزیزم

      سپاس از حضور آگاهانه ی شما


      در پناه خدا


      rose rose rose

  • نیلوفر مسیح   07 امرداد 1394 13:18

    درود جناب خراسانی ! سپاس قلمتان مانا ...زنده باشید استاد زیبا نگر... applause applause applause

    • طارق خراسانی   08 امرداد 1394 07:20

      سلام و درود بی حد بر شاعر و پژوهضگر و فرهیخته
      سر کار خانم نیلوفر مسیح


      سپاس از حضور بسیار گرم و پر مهر تان


      در پناه خدا شاد زی


      rose rose rose

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا