زنده ایم از ردّ پای سایۀ دلخوشکُنَک هامان ،
به این آثار کو مؤمن بدان هستیم !
اگر آیینه ای باشد جمالِ حجله هامان.
وگر صحبت ز گل ؛ نقش سیاهی هاست !
گره تا می زنیم و می زنم دستان خود را من ،
برای لابه و جبرِ دعاگوییست !
آه ای مهتاب من ، این کو چِسان کوییست ؟
ور ز خورشید آسمان روشن شود از بهر عاشوراست ،
آن ظهری که حتی رشته های هر عَلَم یا یک علامت داغ چون صحراست !
نذرها بر زیر لب ورد و ثنا بهرِ شفا ،
نامِ حسین و سفره و فریاد و واویلاست !
زندگی حتّی اگر شیرین و سرشار ؛ از طلوعِ عشق و زر ؛
ترسِ مبادا هر زمان با ماست !
ور ز رؤیاها سخن ، کابوسِ هر فرداست :
ترسِ مبادا هر زمان با ماست !
*******
نقاشی : ترس وحشت اثر رائول هرناندز
علی سپهرار ، اثیر
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 2
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 26 دی 1396 18:37
علی سپهرار 28 دی 1396 09:24
متشکرم دوست فرهیخته . پاینده باشید