مردِ درد است که هر لحظه دعایت بکند

نظر 26

• 

  طارق خراسانی   25 خرداد 1394 14:31

  خوش خیالی مکن این دل که رهایت بکند
  جان به لب آمــده تا باز صــدایت بکنــد
  
  تاول حنجرۀ سرخ «حزین» پر گره است
  لا أقل کاش شبــی ، گریه برایــت بکند
  
  مُردن و ماندن و رفتن همه بازیچه و من
  منِ بی من، منِ بی تو چه شکایت بکند ؟
  
  موی تو، تاقِ سیـاه شب و صـد قافله دل
  همه گم کرده رهیم کیست هدایت بکند
  
  بستــۀ بستــر دردم بکنـی یا که کفـن
  مردِ درد است که هر لحظه دعایت بکند
  
  
  
  
  
  به به
  
  پنج بیت فاخر ... غزلی ناب ... خواندم و لذت بردم کمال جان
  باور کن خیلی به دلم نشست.
  ماشاءالله
  
  در پناه حق سربلند و سلا مت باشی ... آمین
  
  
  • 

    کمال حسینیان   25 خرداد 1394 22:32

    عشق می آمد و او بوسه به باران شده بود
    بـه بیـابانـی مـن سـوی بیــابــان شده بود
    
    من هـراســان زِ دو چشمان پُـر از بارانش
    او زِ تنهـایی من سـخت پریشـان شده بود
    
    دسـت هایش تـنِ تنهــایی من می بوسـید
    تارو پودش چه بگویم همگی جان شده بود
    
    سینه ام باز که از شوق نگاهش سـرمست
    شادمان بود،از آن بوسه که مهمان شده بود
    
    شب شد و ماه ز ِخجلـت بـه خراسـان ندمید
    تا مـرا دیـد به بـر...، مـاهِ خراسان شـده بود
    
    =======================
    استاد طارق عزیزم، برای پیشوازتان هیچ نداشتم جز ناب سرودۀ خودتان
    هر چه دارم از خوشه چینی مکتب پر بار خودتان است
    باز هم استدعا دارم که چون گذشته ، راهمایم باشید و تا مطلبی بیاموزم در حد نگاه والایتان
    کمال از این که هست، بزرگتر نخواهد شد، مثل عکسی هستم که هر چه بزرگترم کنید، بی کیفیت تر می شوم
    پاینده باشید
    
• 

  زهرا نادری بالسین شریف آبادی   25 خرداد 1394 16:39

  درودها استادبسیارزیبابودلذت بردم پاینده باشید درپرتو حق
  
  • 

    کمال حسینیان   25 خرداد 1394 22:33

    درودتان باد زهرا بانوی گرامی
    و مهر حضورتان را سپاس
    
• 

  حسین دلجویی   25 خرداد 1394 17:11

  مُردن و ماندن و رفتن همه بازیچه و من
  منِ بی من، منِ بی تو چه شکایت بکند ؟
  
  درود نازنین کمال گل و بزرگوارم...
  
  مهمان فواره ی کلام و آبشار زاینده ی اشک خوش قلمتان بودم
  ب امید دیگر آثار نابتان...
  
  
  
  
  برای وصـف نگاه تو ماه کافی نیست
  برای چشم سیاهت نگاه کافی نیست
  
  .
  برای خط لبت تابلویی ز نستعلیق
  برای خال تو رنگ سیاه کافی نیست
  
  .
  به جرم دیدن چشمت برای محشرمن
  نوشته اند هزاران گناه کافـی نیست
  
  .
  برای من که دلم برده قوس مژگانت
  غزل غزل بسرایم ز آه کافی نیست
  
  .
  به پای اوج غرورت چو بید در بادم
  برای گفتن کوه تو کاه کافی نیست
  
  .
  به اشتباه هزاران غزل ز چشم تو رفت
  برای من دو هزار اشتباه کافی نیست
  
  .
  برای فتح دو چشم تو جان بباید داد
  وزیر وقلعه وسرباز وشاه کافی نیست
  
  .
  عزیز دیده مصری و کاروان رفته است
  برادران به کمین ند و چاه کافی نیست
  .
  
  خدا کند که نگـیری تقاص چشمت چون
  برای جرم دلــم دادگاه کافی نیست
  .
  
  خودت گواه بشو بیت آخرم بنویس...
  برای سرقت چشمت گواه لازم نیست
  
  
  حسین دلجووو
  
  • 

    کمال حسینیان   25 خرداد 1394 22:45

    سلام و درود بر استاد عزیزم جناب دلجو
    خالو جانم دلم گرفته، دلم بد گرفته ، اشک ها بیشتر آتشم می زند، بیشتر می شوزاند ، و بیشتر غرقم می کند،
    آنچه در بالا نوشتم آموزه های شما و دیگر اساتیدم بود
    ولی اینچه می نویسم حال خودم هست و بس :
    
    
    تلاطم ها فکندی چون بر این ساحل تو ای دریا
    هزاران رود سرگردان به دامانت چو من شیدا
    
    عصایت راه نیلم بست چنان مرداب بی روحم
    به اعجازت رهی بگشا ز دستم می دهی فردا
    
    کنون تاریک و سردم من ز چشمت آذی افکن
    و یا جانا دمی بَر دم ، ز دستم می دهی فردا
    
    امیدم هست به خوابی من ببینم روی ماهت را
    همه روزم چو رستاخیز، بود هر شب چنان یلدا
    
    تمام هستی خود را چه خوش خرج دلم کردم
    خــرابات قمار تو زمینــم زد در این ســودا
    
    ز لب هایت گُهر ریزد، ز چشمانت دوصد ناوک
    دلم آماج آن چشم و خودم در حسرت لب ها
    
    اگر روز ی رسم بر تو به رقص آرم«حزینت» را
    چو «دلجو» در برم باشد شب عشقی کنم بر پا
    
    پاینده باشید استاد
    
    
• 

  منوچهر منوچهری(بیدل)   25 خرداد 1394 17:50

  سلام بر شاعر پر احساس ترین شاعر فیسبوک جناب حسینیان دوست دارم شبی دوباره تا صبح در خدمت شما باشم واز شمع جمالت روشنی بگیرم
  چو پروانه بگرد مرامت بگرد و بسوزم دوست دوست داشتنی من الهی که خداوند همیشه یارت باشه چون خوش قلبی با مرامی چه زیبا میسرائی
  • 

    کمال حسینیان   25 خرداد 1394 22:53

    درود بر استاد بیدل عزیزم، آنقدر ذوق زدۀ تشویق های استادانۀ تان هستم که تمام آرزویم نوشتن برای شماست
    تقدیم تان باد از حزن نوشته های حزین :
    
    من که در محفل تان، سائل شعر و سخنم
    حال شرمنده ترین یوسف یک پیرهنم
    
    شسته ام دست ز جان و به دامان تو آویخته ام
    هستی ام را به ره عشق شما ریخته ام
    
    استادم نمی دانم چه نوشتم، نه ویرایشی نه وزنی و نه ...
    هرچه آمد به این قلم قلمی، تقدیم تان کردم
    ناقبلی بود به مرام قابل تان
    
• 

  علی صمدی   25 خرداد 1394 19:32

  درودها جناب حسینیان گرامی
  بسیار زیبا بود
  شاد باشید
  • 

    کمال حسینیان   25 خرداد 1394 23:05

    سلام و درود بر دوست و استاد عزیزم جناب صمدی
    خوشحالم که هستید و مفتخرم که همچنان سالهای پیش مشوق ذوق ناقص و قلم نا توانم هستید
    مهر حضورتان را وامدارم
    
• 

  مریم شجاعی   26 خرداد 1394 00:00

  سلام
  زیباسرودید
  افرین بر شما
  • 

    کمال حسینیان   26 خرداد 1394 21:12

    درود بر بانو شجاعی ارجمندم
    استادم، میزبانی از منظر شما برایم بالاترین افتخارهاست و شرمسارم که کلامی در حد نگاه تان ندارم
    مهر حضورتان را سپاس
    
    
• 

  کرم عرب عامری   26 خرداد 1394 00:23

  درود بر استاد شعر جناب حسینیان آفرین درودتان باد گرامی
  
  
  • 

    کمال حسینیان   26 خرداد 1394 21:13

    درود بر داداش و استاد عزیزم
    همیشه وام دار تشویق های برادرانۀ تان هستم
    سپاس که هماره هستید مهربان
    
• 

  تبسم عبداله زاده   26 خرداد 1394 01:13

  سلام
  و
  درود
  بزرگوار
  قلمتان
  سبز
  احساستان
  جاری.
  • 

    کمال حسینیان   26 خرداد 1394 21:14

    درود بر بانو تبسم عزیز
    به صفحۀ حزین نوشته هایم خوش آمدید بانو
    
    
• 

  محمد حسن پاکدامن (حسام)   26 خرداد 1394 07:08

  بسم الله
  دوست بزرگوارم چناب کمال عزیز سلام و تحیت
  سپاس از این شعر زیبا
  موفق باشید
  • 

    کمال حسینیان   26 خرداد 1394 21:22

    درود بر استاد حسام عزیزم
    به حق نان و نمکی که از اشعار و مطالب تان سهمم شده از این که در این صفحه بودید ، از صمیم قلب خوشحالم و از شوق و ذوقم نمی دانم که چه می نویسم و چگونه بودن تان را به خودم تبریک بگویم و شکر این از حضور را چطور بیان کنم
    شما برایم نمادی عینی هستید از فلسفه
    فلسفۀ دوستی، فلسفۀ ادبی ، فلسفۀ وجودی، فلسفۀ عشق و ...
    اشعار ناب تان برایم از شما چهره ای معرفی کرده که در اعلای حدود می باشد و یقیناً این گوشه ای از بزرگ منشی تان است که ذهن کوچک من درک کرده
    سپاس و سپاس و سپاس
    
    
• 

  بهناز علیزاده   26 خرداد 1394 10:27

  درود بر شما جناب حسینیان گرامی اشعارتان بسیار زیباست،
  • 

    کمال حسینیان   26 خرداد 1394 21:28

    سلام و درود بر بهناز بانوی گرامی
    شرمنده ام که نوشته هایم در حد نگاه پرمهرتان نیست
    امید که با همکلامی شما بزرگواران بیشتر بیاموزم
    سپاس که در صفحۀ حزنم بودید بانو
    
    
• 

  نگار حسن زاده   29 خرداد 1394 13:02

  درود بر شما استاد
  
  بسیار بسیار زیبا بود
  
  موفق وسربلند باشید
  
• 

  اصغر چرمی   30 خرداد 1394 08:46

  سلام و عرض ارادت
  زیبا بود احسنت
• 

  مهری خسرو جودی   03 تیر 1394 00:41

  سلام بزرگوار استاد گرامی
  
  بسیار زیبا و پر محتوا بود
  درود و سپاس بر شما
• 

  امیرحسام زمانیان   05 شهریور 1399 02:18

  درود بر شما