- شاعران
- منوچهر منوچهری(بیدل)
- دفتر شعر منوچهر منوچهری (bidel)
- شعر چه باید بکنم | منوچهر منوچهری(بیدل) | شعر ایران
منوچهر منوچهری(بیدل)
آخرین اشعار
دفاتر شعر
آخرین نوشته ها
معرفی کنید
-
لینک به آخرین اشعار :
لینک به دفاتر شعر:
لینک به پروفایل :
پربازدیدترین اشعار
چه باید بکنم
با دل عاشقم ای دوست چه باید بکنم
از فراق تو دگرباره چه باید بکنم
می لعل تو اگر دست دهد وقت نکوست
چون که آن نیست در این کار چه باید بکنم
گر از آن چشمه پاک تو ننوشم آبی
با لب تشنه و تب دار چه باید بکنم
گر عطای تو که عامست مدام از سر زلف
نرسد بر سر بازار چه باید بکنم
راهیان حرمت وادی دل را ببریدند
من گم کرده ره ای دوست چه باید بکنم
اگر از لطف نظر بر من مسکین کنی
توشه بی کسی یار چه باید بکنم
گر خطا رفت دلم از ضرر بی بصریست
با شب تیره و طرار چه باید بکنم
دل بیدل که به مهر تو نیازی دارد
بی گل روی تو ای خار چه باید بکنم
کاربرانی که این شعر را خواندند
طارق خراسانی (20 /07/ 1394) | مبینا مطلوبی (20 /07/ 1394) | آرزو حاجی خانی (20 /07/ 1394) | زهرا نادری بالسین شریف آبادی (21 /07/ 1394) | طلعت خیاط پیشه (21 /07/ 1394) | بهناز علیزاده (21 /07/ 1394) | منوچهر منوچهری(بیدل) (21 /07/ 1394) | مهدی صادقی مود (21 /07/ 1394) | دادا بیلوردی (21 /07/ 1394) | مسعود احمدی (22 /07/ 1394) | محمد جوکار (22 /07/ 1394) | تبسم عبداله زاده (22 /07/ 1394) | امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی) (22 /07/ 1394) | شاهد رحمانی (22 /07/ 1394) | علی اصغر اقتداری (22 /07/ 1394) | کرم عرب عامری (23 /07/ 1394) | علی معصومی (11 /02/ 1399) |
رای برای این شعر
نظر 13
-
طارق خراسانی 20 مهر 1394 20:41
گر خطا رفت دلم از ضرر بی بصریست
با شب تیره و طرار چه باید بکنم
دل بیدل که به مهر تو نیازی دارد
بی گل روی تو ای خار چه باید بکنم
با سلام و درود بر حضرت استاد منوچهری گرانمهر
دلتنگتان بودم
خوشحالم با غزلی زیبا شما را زیارت می کنیم
در پناه خدا
-
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 21 مهر 1394 00:16
درودبرشیوایی قلم واحساس لطیفتان
لذت بردم وخرسندم اززیارت پس از غیبتتان جاودان زی در پناه یزدان
-
بهناز علیزاده 21 مهر 1394 15:42
درود بر شما استاد بیدل بزرگمهر مثل همیشه عالی بود شاد و سلامت باشید در پناه خدا
-
مسعود احمدی 22 مهر 1394 01:06
راهیان حرمت وادی دل را ببریدند
من گم کرده ره ای دوست چه باید بکنم
درود استاد بیدل
. دست مریزاد استاد -
محمد جوکار 22 مهر 1394 01:21
همیشه درود استاد مهرم جناب منوچهری عزیز
جویبار زندگی ات همیشه جاری ،
حضورت همیشه سبز و امید بخش
چشمه ی احساست همواره جوشان
سایه سار مهربانی ات همیشه گسترده
-
تبسم عبداله زاده 22 مهر 1394 13:14
بی گل روی تو ای خار چه باید بکنم؟..
درودها بزرگوار بسیار ناب قلمتان سبزومانا.
بازدید ویژه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
مهری خسرو جودی
در11 /02/ 1394 -
مینو امینی
در11 /02/ 1394 -
ندا محرمی
در11 /02/ 1372 -
سید علی عظیمی
در11 /02/ 1370 -
محمد رستمی نیا
در11 /02/ 1399 -
Majid KHAMOOSH
در11 /02/ 1342 -
میلاد خلیلی
در11 /02/ 1370 -
سید احسان حسینی
در11 /02/ 1371 -
محسن کاویانی
در11 /02/ 1368 -
محمدصادق رحمتی
در11 /02/ 1353 -
مهران نجدقهرمانی
در11 /02/ 1375 -
عبدالرحیم عدالت
در11 /02/ 1383 -
محمدصادق رحمتی
در11 /02/ 1353
نقد 2
طارق خراسانی 21 مهر 1394 18:03
تقدیم نگاه مهربان حضرت استاد منوچهری
کـَـرب بـودی پُــر بــلا و کـــاروان ســوی بـلا
کــاروان ســــــالار ، فـــرزنـدِ رسـولِ مصـطفـا
کوفـیان را نـان و خـرمـایی، بـه وجـد آورده بود
میزبان،خود قصد کشتن میهمــان را در سـرا
نامــه هـا آلـــوده بر رنـگ و فــــریـبِ نا کـــسان
کاش از نـاکس نمـی آمـد، یَـک از آن نامـه ها
کــاروانِ تشنــه مـی آمـــد ، لبــان تفــتیده بـود
کــودکــان را پـاســخی بر آب، تنـهـا صبــر و لا
پای کـــوبان لشگــری، بر کـــربلا کآیـد حسین!!
یا به بیعت سـر یَــرَد یا سَــر دهـد او در غــزا
رســـم مهـمــان داری و آییــن انســـانی نبــود
قـــولِ احـمــد شــد هَبـــا از نـانـجــیبانِ دغـــا
«حُسنِ یوسف را حسد بُردند مشتی ناسپاس
قول احمـد را خطا گـفتند جـوقی ناسزا(۱)»
کودکی تـشنه ز دوری سـبزِگان می دید و آب
ناکـسان در فکــر آن تا خــون دهنـدش ناشتا
یــک نفـر بـر آفتــابِ نیـزه در دل مـی سـرود:
«آفتـاب آسـا رود منـزل به منـزل جـا به جـا»
شعر نَبـوَد مـرثیه نَبـوَد، مــرا سـوز دلی ست
بشنــوید ای دوستان، ایـن آهِ جان سـوزِ مــرا
طارق خراسانی
۱- جوق: لغتِ ترکی ست به معنای دسته ، فوج و گروه است - "سرجوقه" که بعد ها شد "سر جوخه" نیز در ارتش ایران مرسوم بوده و هست که به معنی سر گروه می باشد و "ناسزا": فرومایه ، نانجیب
شرح بیت: تنی چند حق ناشناس بر زیبایی یوسف حسد بردند و گروهی فرومایه گفته ی پیامبر را نادرست خوانند.
تفسیر غزل : انقلاب عظیم اسلامی در شبه جزیره عربستان صورت پذیرفته و اسلام به چنان قدرتی دست یازیده بود که امپراطوری عظیم ایران را متلاشی و سیم و زر ، حوریان زمینی در چنگ گروهی از دنیا طلبان قوم بنی امیه قرار داشت ، خود خواهی و غرور تمام وجودشان را فراگرفته بود و به هیچ قیمتی حاضر نبودند از آنچه که به ناحق تحصیل کرده بودند ، بگذرند. آنان هم نماز می خوانند و هم روزه می گرفتند و مناسک حج را به انجام می رساندند و این رفتارها نه برای خدا بلکه برای حفظ موقعیت کسب شده بود این گروه در دل، محمد(ص) را پیامبر خدا نمی پنداشتند و در مجامع محرمانه و خصوصی خود او را فردی خوش شانس پنداشته که توانسته است به آنچه خواسته برسد در قلب مریض آنان چیزی که وجود نداشت این بود که محمد رسولِ خداست ، زهی خیال باطل.
خب این گروه وقتی می بینند پیامبر اسلام نیست ، علی نیست و آنان قدرت را کاملا در دست گرفته اند بیایند و قدرت را به حسین(ع) بسپارند؟ به فرزند علی (ع) که پدر بزرگوارش در خصوص بیت المال با عقیل آن کار را کرد ؟ بندگان سیم زر خدای خود را می دیدند و می پرستیدند، لمسش می کردند با آن کاخ ها می ساختند و زنانِ فراوانی را به حرم سراها می آوردند و خدای محمد را باور نداشتند و حال از خاندان مطهر پیامبر عظیم الشأن اسلام " یوسفی" مانده بود و خار چشم دشمنان اسلام، دانشمندان اهل سنت هم می دانند با آنان صحبت کرده ام و همین گفتار مرا تایید کرده اند که صرفاً مال دنیا ، حُبِ مقام و جاه طلبی، خود بینی و خود خواهی همه و همه دست در دست هم دادند و آن فاجعه ی عظیم و دردناک کربلا را آفریدند جالب است بدانیم حوزه جغرافیایی ماجرای کربلا و فرهنگ آن فراتر از کربلا ، عربستان ، ایران و خاورمیانه رفته است ، امروز در اروپا، امریکا، استرالیا ، خاور دور محققین بزرگی فرهنگ کربلا را مطالعه و پیگیری می کنند و متاسفانه متولیان فرهنگی ما نتوانسته اند آنگونه که حق حسین و خاندان حسین( ع ) است را با ایجاد برنامه های متعالی فرهنگی ادا کنند کار ها تکراری ست و در حد جهانی پیش نمی رود ، انگار آن قدیم ها، بی سوادان ما باسوادتر از ما بوده اند این محرم را پاس بدارید که محرم همه چیز به ما داد و مبادا "ولی نعمت" خود را دَمی فراموش کنیم.
دشمنان حسین، مردم کوفه را آنچنان استحمار کرده و گرسنه نگهداشته بودند که به نانی و خرما حاضر بودند دست به هر جنایتی بزنند، نامه ها همه دروغ ، دعوت ها زهرآکین و دشمنان در لباس دوست ، بندگانِ سیم و زر بی قرار کشتن حسین، تا بزرگترین مصلح و امام پاک حاضر در بین خود را از میان بردارند تا بهتر به زندگی ننگین خود ادامه دهند و کاخ های سر به فلک کشیده را بهتر بنا کنند ،تا ...
آنان بویی از اسلام نبرده بودند بی رحمی و شقاوت به کودکان در ماجرای کربلا غوغایی بپا کرده بود، کاری که هم اکنون صهیون ها انجام می دهند و کودک کشی جهود ها از قدیم معروف است در مشهد به یاد دارم جهودی بچه ای را از بغل مادرش ربود و آن مادر به لطف خدا و کمک مردم توانست کودکش را از دست آن جانی به در آورد، ماجرا از این قرار بود که جهود ها بچه ی مسلمانی را می ربودند و به او خوب غذا می دادند تا چاق و فربه شود سپس درجایی حلقه می زدند و هریک آن بجه را به سوی خود دعوت می کرد و همینکه آن کودک به وی نزدیک می شد با آهنی تیز ضربه ای بر تن کودک وارد می آوردند تا از خون ریزی بمیرد ، دوستانم به من می گویند تو چرا ضد صهیون هستی؟ شاید کمتر کسی حرفِ مرا باور کند ولی من معتقدم که یک مسلمان قادر نیست که فرزند رسول خدا را سر ببراند و بر این عقیده سخت پای بر جا مانده ام که قوم یهود در صفوف مسلمانان نفوذ کرد و فجایع بسیاری را یکی پس از دیگری آفرید، چرا حضرت امام (ره) فرمودند انقلاب را به دستِ نا اهلان مسپارید؟.
منوچهر منوچهری(بیدل) 22 مهر 1394 17:33
دست خوش استادم دستت طلا بسیار زیبا لذت بردم میبوسمت
علی ای ظهور ذاتت شب قدر کبریائی
زجلال کعبه دیدم که تو جلوه خدائی
نه طلوع تو هویدانه غروب تو آشکاراست
همه شرق غرب و عالم ننمایدت نهائی
گو هری و هر دو عالم بفروزد از جلالت
همه عرش زیر پایت که تو نور هر سمائی
گر از این جهان خاکی گذری به دل نمائی
همه جا به عشق نازم که تو عشق را ثنائی
نه دلی به غیر دارم نه سری به جز هوایت
زتو خواهم هر چه خواهم زدرت به هر سرائی