تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
ایرج قبادی
در09 /02/ 1341 -
Moslem Ahangari
در09 /02/ 1399
خشکیده لب صاعقۀ نور عجیب است بیننده شده بر دو جهان کور، عجیب است عریان شده ایم از همه لذت که بنالیم خندیدن بی وقفۀ مستور عجیب است ناز همه عالم شده آرایش رویا ......
ادامه شعربرای نجات از ترافیک شهر باید اهل آسمان شد همین...
ادامه شعرراهبانِ عاشقان آید همی عاشقان را راهبان آید همی از دعای مَردمِ اهلِ نظر صبح را بَختِ جوان آید همی گرمی دل های سرد عاشقان آفتاب از عرشِ جان آیدهمی از ستیغِ کوه دیدم پَر کشان مرغ سوی آشیا......
ادامه شعریارب از سوخته جانان اثری نیست که نیست بر نظر گاه تو صاحب نظری نیست که نیست سراین کنبد مینائی وآن وحی عظیم بر دل بی بصرانت ثمری نیست که نیست عا شقان رفتندو این دار تهی گشت زعشق دیگرازعشق تو صاحب ......
ادامه شعرآهنگ دلنشین موی تو با هر نتی که بود آرامش از نجابتم به نگاهت قسم ربود تا ضربه زد به تار موی تو دستان گرم باد دل احتمال هر که غیر تو را زیر پا نهاد گویی که دل ندیده مثل تو افسونگری به شهر یا د......
ادامه شعرفرض کن در سرزمینی به وسعت رویاهایت زندگی می کنی به پهنای آرزوهایت عشق می ورزی در سرزمینی که هیچ غمی انسان را نمی خورد استخوانی از هجوم درد نمی شکند آینه عادت به خندیدن دارد فرض کن قفس اخترا......
ادامه شعریارب به مناجات مرغ سحری، از روی کرم کن تو بسویم نظری، مرغان هوا، پاک و من انبار گناه، خواهم ز تو از بار گناهم گذری، این مرغک پر بسته ثنا گوی تو شد، بر بام سعادت بگشایش تو دری، نزد تو کلیدهای گشا......
ادامه شعر1 میبوسم و بر چشمان اشکبارم می کشم دست مقدس شده با داغی لب هایت را 2 خاموش کرد ابر با بوسه های خیسش شهوت کویر را... 3 به آغوش گرفته شاه بیت دستت غزلهای انگشتان تنهایی ام را... 4 ثانی......
ادامه شعرسنه بئل باغلاماق کونولو...!! قیلینج آغزینا وئرمک دیر ایچ بو شیرین سئوگی قانیندان.!! نوش اولسون سنه خوش دور منه زه هر لی دویغولاریم.. معصومه عبداله زاده ( تبسم ) برگردان به فارسی ......
ادامه شعر... در غربت دنیای دلـم حوصله ای نیست دل بستگی و دل بری و غلغله ای نیست / یعـقوب ترین حادثه ی یوسف خویشم صد چاکترین پیرهنم مسئله ای نیست / ابریست دل قریه و خشکیده لب دشت در مزرع امید دگر......
ادامه شعربگذاریک تسبیح مهمان نوازش سرانگشتان توباشم -------------------- میدزدم کفش عقربه ها را وقتی که توهستی --------------------- به ابرها بگو! تعطیل اند نوبت چشم من است تا تو بیایی -----......
ادامه شعربا دو چشمانت صدایم کن برایم.......کافی است نذر چشمانت چو کردم این دل دیوانه را با نگاهت بر فنایم این برایم.......کافی است.. ماه من برمن بتاب روشن شودم از نور تو ماهتابی تو سنایم کن برایم .......ک......
ادامه شعردل به جز اشک و فغان حربه ندارد دیگر اخمِ تو دار من است چوبه ندارد دیگر! همچو بغضِ نو که تا مرزِ شکستن رفته روحِ من طاقت یک ضربه ندارد دیگر همه همدست شدند پنبه ی من را بزنند بینوا این دلِ من پنبه......
ادامه شعرپریشانند خلقی بی گنه، در یک نگاه اینجا چه اقوامی که با دردند و جمعی در رفاه اینجا فضای سینه ها در ماتم و ابری ز آه اینجا بهتنهایی گرفتارند مشتی بیپناه اینجا مسافرخانه ی رنج است یا تبعیدگاه این......
ادامه شعرآی پرستو بیهوده انتظار می کشیم، برای او او نه از تبار ما که دخترِ باد است من و تو دیگر از نسل بهار نیستیم و پائیز ، میراث ما محبوس در گنجینه ی مادربزرگ. آی پرستو......
ادامه شعرشبی تاریک و بی مهتاب.. شبی غمگین شبی تنها شبی درخواب منو آن یار شبهای زشتی ها کنون تنها شدیم آخر گناه است این زمهر آخرین منزل گه هستی چنین فریاد می آرم شماای مردمان ای رهگذاران امید آرزو ها......
ادامه شعربیر قبیر قاز...اللرینده،،! جانلی قویلا دوشونجه لریمی دویغولاریمی....!!! هئچ سوزجوک هئچ کیتاب هئچ قلم بو ترسینه دونیادا.!!! قانمادی قانامادی بئنیمده کی ایکس لری !!! دنیز دن یازارکن اورموی......
ادامه شعربی شاهراه چشمت گم میشوم زهجران ا ی گوشه نگاهت غم را کند گریزان من بی عبور عشقت خالی زاشتیاقم با هرسلام نرمت پرمیشوم ز ایمان تر میشود غزلها از اشک خون قلبم من کی دوباره بینم ؟تو را به فصل بار......
ادامه شعرباید غزل با یاد رویش پا بگیرد هر مصرعى با عشق او معنا بگیرد در محفل شعر قشنگ چشمهایش هر شاعرى باید بیاید جا بگیرد شاعر شدن کار من بی دست و پا نیست باید که دستم را خود زهرا بگیرد یک گوشه چش......
ادامه شعردورو براین خانه پر از چوبه دار است آرام بگیراول پاییز قرار است... آرام بخوان قصه درماندگی ام را بانو به تماشا بنشین زندگی ام را آماده مرگم قدحی رنج بیاور بر میز دوئل صفحه شطرنج بیاور سرباز جوانی......
ادامه شعر