تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
روح الله اصغرپور

خشکیده لب صاعقۀ نور عجیب است بیننده شده بر دو جهان کور، عجیب است عریان شده ایم از همه لذت که بنالیم خندیدن بی وقفۀ مستور عجیب است ناز همه عالم شده آرایش رویا ......

ادامه شعر
اصغر  چرمی

برای نجات از ترافیک شهر باید اهل آسمان شد همین...

ادامه شعر
طارق خراسانی

راهبانِ عاشقان آید همی عاشقان را راهبان آید همی از دعای مَردمِ اهلِ نظر صبح را بَختِ جوان آید همی گرمی دل های سرد عاشقان آفتاب از عرشِ جان آیدهمی از ستیغِ کوه دیدم پَر کشان مرغ سوی آشیا......

ادامه شعر
منوچهر منوچهری(بیدل)

یارب از سوخته جانان اثری نیست که نیست بر نظر گاه تو صاحب نظری نیست که نیست سراین کنبد مینائی وآن وحی عظیم بر دل بی بصرانت ثمری نیست که نیست عا شقان رفتندو این دار تهی گشت زعشق دیگرازعشق تو صاحب ......

ادامه شعر
علی صمدی

آهنگ دلنشین موی تو با هر نتی که بود آرامش از نجابتم به نگاهت قسم ربود تا ضربه زد به تار موی تو دستان گرم باد دل احتمال هر که غیر تو را زیر پا نهاد گویی که دل ندیده مثل تو افسونگری به شهر یا د......

ادامه شعر
فخرالدین احمدی سوادکوهی

فرض کن در سرزمینی به وسعت رویاهایت زندگی می کنی به پهنای آرزوهایت عشق می ورزی در سرزمینی که هیچ غمی انسان را نمی خورد استخوانی از هجوم درد نمی شکند آینه عادت به خندیدن دارد فرض کن قفس اخترا......

ادامه شعر
بهناز علیزاده

یارب به مناجات مرغ سحری، از روی کرم کن تو بسویم نظری، مرغان هوا، پاک و من انبار گناه، خواهم ز تو از بار گناهم گذری، این مرغک پر بسته ثنا گوی تو شد، بر بام سعادت بگشایش تو دری، نزد تو کلیدهای گشا......

ادامه شعر
زیبا  آصفی (آمین)

1 میبوسم و بر چشمان اشکبارم می کشم دست مقدس شده با داغی لب هایت را 2 خاموش کرد ابر با بوسه های خیسش شهوت کویر را... 3 به آغوش گرفته شاه بیت دستت غزلهای انگشتان تنهایی ام را... 4 ثانی......

ادامه شعر
تبسم عبداله زاده

سنه بئل باغلاماق کونولو...!! قیلینج آغزینا وئرمک دیر ایچ بو شیرین سئوگی قانیندان.!! نوش اولسون سنه خوش دور منه زه هر لی دویغولاریم.. معصومه عبداله زاده ( تبسم ) برگردان به فارسی ......

ادامه شعر
حسین دلجویی

... در غربت دنیای دلـم حوصله ای نیست دل بستگی و دل بری و غلغله ای نیست / یعـقوب ترین حادثه ی یوسف خویشم صد چاکترین پیرهنم مسئله ای نیست / ابریست دل قریه و خشکیده لب دشت در مزرع امید دگر......

ادامه شعر
زهرا نادری بالسین شریف آبادی

بگذاریک تسبیح مهمان نوازش سرانگشتان توباشم -------------------- میدزدم کفش عقربه ها را وقتی که توهستی --------------------- به ابرها بگو! تعطیل اند نوبت چشم من است تا تو بیایی -----......

ادامه شعر
منیژه رستم پور

با دو چشمانت صدایم کن برایم.......کافی است نذر چشمانت چو کردم این دل دیوانه را با نگاهت بر فنایم این برایم.......کافی است.. ماه من برمن بتاب روشن شودم از نور تو ماهتابی تو سنایم کن برایم .......ک......

ادامه شعر
مرتضی (اشکان)  درویشی

دل به جز اشک و فغان حربه ندارد دیگر اخمِ تو دار من است چوبه ندارد دیگر! همچو بغضِ نو که تا مرزِ شکستن رفته روحِ من طاقت یک ضربه ندارد دیگر همه همدست شدند پنبه ی من را بزنند بینوا این دلِ من پنبه......

ادامه شعر
طارق خراسانی

پریشانند خلقی بی گنه، در یک نگاه اینجا چه اقوامی که با دردند و جمعی در رفاه اینجا فضای سینه ها در ماتم و ابری ز آه اینجا به‌تنهایی گرفتارند مشتی بی‌پناه اینجا مسافرخانه ی رنج است یا تبعیدگاه این......

ادامه شعر
فخرالدین احمدی سوادکوهی

آی پرستو بیهوده انتظار می کشیم، برای او او نه از تبار ما که دخترِ باد است من و تو دیگر از نسل بهار نیستیم و پائیز ، میراث ما محبوس در گنجینه ی مادربزرگ. آی پرستو......

ادامه شعر
منوچهر منوچهری(بیدل)

شبی تاریک و بی مهتاب.. شبی غمگین شبی تنها شبی درخواب منو آن یار شبهای زشتی ها کنون تنها شدیم آخر گناه است این زمهر آخرین منزل گه هستی چنین فریاد می آرم شماای مردمان ای رهگذاران امید آرزو ها......

ادامه شعر
تبسم عبداله زاده

بیر قبیر قاز...اللرینده،،! جانلی قویلا دوشونجه لریمی دویغولاریمی....!!! هئچ سوزجوک هئچ کیتاب هئچ قلم بو ترسینه دونیادا.!!! قانمادی قانامادی بئنیمده کی ایکس لری !!! دنیز دن یازارکن اورموی......

ادامه شعر
زهرا نادری بالسین شریف آبادی

بی شاهراه چشمت گم میشوم زهجران ا ی گوشه نگاهت غم را کند گریزان من بی عبور عشقت خالی زاشتیاقم با هرسلام نرمت پرمیشوم ز ایمان تر میشود غزلها از اشک خون قلبم من کی دوباره بینم ؟تو را به فصل بار......

ادامه شعر
اصغر  چرمی

باید غزل با یاد رویش پا بگیرد هر مصرعى با عشق او معنا بگیرد در محفل شعر قشنگ چشمهایش هر شاعرى باید بیاید جا بگیرد شاعر شدن کار من بی دست و پا نیست باید که دستم را خود زهرا بگیرد یک گوشه چش......

ادامه شعر
قاسم افرند

دورو براین خانه پر از چوبه دار است آرام بگیراول پاییز قرار است... آرام بخوان قصه درماندگی ام را بانو به تماشا بنشین زندگی ام را آماده مرگم قدحی رنج بیاور بر میز دوئل صفحه شطرنج بیاور سرباز جوانی......

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا