- لیست اشعار
- قالب
- غزل
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
ایرج قبادی
در09 /02/ 1341 -
Moslem Ahangari
در09 /02/ 1399
زمین خوار و زمان خوار و تویی خوار و منم خوار از این پس راه خوشبختی مسیری نیست هموار نفس را و تمام شوق بودن را گرفتند همانانی که کردند عشق را بر چوبه ی دار به نام عاشقی هر عاشقی را سر بریدند چه دار...
ادامه شعرسرو را ماند مقاوم ایستا جان طاها نور ایمان بین ما منتظر افراد بینی با خلوص منتظر آن لحظه ای حاکم تو را امر فرماید قیامی ای عزیز تحت فرمان حاکمیّت را بنا عدل گستر در جهانی دنیوی دست هر حاکم که غالب...
ادامه شعرای جان جهان سرو بلند قامت زهرا... آغاز امامتت مبارک ای شاه زمان، نورامید و جان طاها...آغاز امامتت مبارک ما منتظران منتظر لطف توهستیم... گریار تو هستیم ایمان به تو داریم پسر ام ابیها... آغاز اماتت مب...
ادامه شعربسپارید شکوه برگ ترم را به یاد بسپارید به یاد خود نظرم را زیاد بسپارید در آسمان پر از لحظه های زیبائی تمام بال و پرم را به باد بسپارید تن مرا به خزانی که زیر شلاقش فسردم و خبرم را نداد بسپارید کن...
ادامه شعرزبان به شعر نمی رود و حال خوبی نیست دل است اینکه درون است ، گوی چوبی نیست اگرچه موقع عید است و نو شدن خوب است دلم هزار زنگ دارد و غبار روبی نیست دمی نمیزند به دَرَم کسی در این احوال چه منتظر نشسته ...
ادامه شعرسیمرغ سوارم در هـــوا روان به سوی قسمتم آن قسمت خــوابیده ام یــــــا قسمت گم گشته ام در بحر مثل ماهی شد یـــــا آهوی صحرایی شد آن مرغک بریـده ام یــــــــــا بیگناه فــرشته ام بــــــــا خود میبرد خا...
ادامه شعرالا یا ایها الساقی ، ادرکاساً وناولها " رهایم کرده ای یارب ، چرا در بین جاهل ها ؟ شبی در منزل یاران چه خوش بودیم ، تا اینکه رقیب آمد ، همان ساعت فراوان گشت مشکل ها میان من و جانانم فراق افتاد از آن ...
ادامه شعرحافظ ای پادشه شعر و غزل ، محرم راز حافظ ای لحن غزل های تو همبستر ساز ای که شعر تو سر انگشت تحیر دارد چه تفاوت کند اشعار تو و ذکر نماز سوز دارد غزلت سوزش شیرین به دلم ساز دارد س...
ادامه شعرقَسـم،عزیز تر از آن لبانِ سـرخِ تو نیست به آن قسم که خورده ام،وفایِ عهد ڪنم پیام قاسمی
ادامه شعرخوش مکن دل بر کلام عاشقان بوالهوس اندرون سینه شان جز شهوت و گنداب نیست در نماز عارفان پُر فریب شهر ما صحبتی از خلوت سجّاده با محراب نیست آدم آواره را اَندرز دادن باطل است صحبت معقول در دارالمجانین ب...
ادامه شعردیدگاهی کرد باید تازه ای عالیجناب تا رها از منجلابی هان فرو در نازخواب پهن باشد سفره ای هر کس بخواهد می خورد مانده گر پسمانده ای از خوک باشد بی عذاب در لباسی میش بینی گرگ هایی در کمین جیفه دنیا را ...
ادامه شعرغزل : یلدا میان ِ زخم هایم استخوانِ دوست پیدا شد مسیحم بر صلیب و سکه ام نقـد ِ یهودا شد مرا عمری به آیینه نشان داد و شکست آن را فریب سیب آدم خـورد و زنـگارش هو...
ادامه شعردرد از خانه ی یک رفته و در صد شده است حالِ من چون همه ی مردم ما، بَد شده است آن که می کُشت جوانان وطن را، به خدا آدمی بود، ندانم که چرا دَد شده است؟! دیدم از پشتِ زنی تشنه ی آزادی و عشق هَشتکِ خ...
ادامه شعرکی شعر تر انگیزد، خاطر که حزین باشد کی در هیجان آید ،آن دل که غمین باشد؟ چون در طربش آرم، این پیکر فرسوده؟ کز جور زمان عمریست، با مرگ قرین باشد یک لقمه به ما دادند، با خون دل آغشته انگار که ذاتِ م...
ادامه شعرتـــــــــو فکر کـــردی که فقط من غریب شهرم گدایــی بـــــد تــــــــــر از آن که عنقریب شهرم بــــــه لـب هرکی کـــــــــه حرفی ز مسکینی زد و مسکینان دیـــــگر جمع و من ضریب شهرم ویــــا فکر به سر بـ...
ادامه شعرچشمم به تو یا خیرهِ به چشمانِجنون است در چشـمِ تـو صد بند زِ جادو و فسون است تنـدیس تو یڪ بت،ڪه نشانی ز خدا شـد تصـویـر تـو گلچیـنِ گـذشته و ڪنـون است در جنگــلِ مــوهایِ تــو عطــری زِ گلستان در پ...
ادامه شعرثانیه های عبور آب با کوزه ای شکسته اگر بند می زدند قلب مرا به چشم تو پیوند می زدند در سینه ام به برکت مژگان سرکجت با هر لبت به کام دلم قند می زدند شرجی تر از همیشه به امواج بیکران ذر موج موج موی ت...
ادامه شعر“محبوب دل” محبوب چه دردی است دائم در انزوایی افسرده حال هستی,اما گریز پایی افزوده درد دوری ,از یاد رفته باشی با من بگو درونت میسوزد از جدائی؟ نا گفته در دلت را بامن بگو نهان است هرچند تلخ باشد ,ش...
ادامه شعرسروری از آن کسی شد با کلاه امر معروفی کند دور از تباه گر چه آشوبی به پا در خطّه ای دست افرادی به اوباشی گناه ناحقی را حق عیانی در دیار هر چه اموالی به غارت بی سپاه گوشه ای افتاده بینی زیر پا بی گن...
ادامه شعربرگها در فصل پائیز یک به یک جان می دهند بر ستم بر نسل بی فرجام پایان می دهند برگها هر یک به رنگی عمر را طی می کنند زیر پای عابران خسته جولان می دهند برگها امیدوارند فصل سبزی در پی است زان سبب اینگونه ...
ادامه شعر