یئل اسیردی دونن گئجه گیلیله شیردیم اوزومده دؤرت دووارین آراسیندا آلبوم داکی شکیلینن. داریخیمیشدیم اللرینه سوزلرینه...باخیشینا سحر چاغی آغاج باشیندابیرقارقا سیخما بوغمایا سالمیشدیر باخیشیمی...

درلب پنجره ی بی تابی ها باران دیدگانم برتن لاغر شیشه می پاشد وتمام ذرات وجودم تشنه ی صدای گامهای تو خیره به راه عبور دل می سپارد می آیی می آیی و به زیر خاطره ها و بم فراموشی به گوشه شکست...

نماز جماعت علف ها قنوت سرو رکوع بیدمجنون روزه کویر را می بینم می خواهم سجده کنم اگر.... نیالاید سرم خاکش را

یئنه بیر گؤروشون سونو یئنه من یئنه داریخمالار یئنه سن یئنه قبیر داشی آه..!!!! هانسی اتوبوس؟ هانسی مترو هانسی اوچاق هانسی تیرن منی سنه گؤتورجک؟؟ آه.... سن سرین تورپاقلارین قوینوندا من س...

آن سحر گاه زفاف چوبه ی دار یادت هست؟ آن مرد/دست بسته/ پا بسته/تکیه داده به دار یادت هست؟ چوبه دار یادت هست؟ او ایستاد چهچه تیر آمد /چوبه ی دار شکست سبو از دستت افتاد افتاد شکست/مرد نشست...

هر چه کردم نشدم از تو جدا . بدتر شد گفته بودم بزنم قید ترا . بدتر شد مثلا خواستم این بار موقرباشم و به جای "تو" بگوییم که "شما"بدتر شد آسمان وقت قرار من وتو ابری شد تازه با رفتن تو وضع هوا بدتر ش...

بو گئجه دوئل یارادیر دیلکلریم.... دویغولارلا قارانلیق میدان... گوزلرین تیتره ییر سن باخا باخا!!! آیاقلاریم دوئل قوراللارین پوزور گؤز یاشلاریم دویغولاریم آغیرلاییر گئدیر دیلک یاواش - یاوا...

به ابتدای جهان بر میگردم و پیشاپیش اولین باران بی هیچ چتری به استقبالت میآیم. ازهمین پل که بگذری جهان تو آغاز میشود آغاز یعنی پایان ، و هر پایانی آغاز خویشتن است چقدراین جاده ها ترا...

دوستان گرامی اولین نوشته من در سال 1372 درکلاس ادبیات درس نگارش یکی از دانش آموزانم کتابی هدیه داد از سهراب سپهری روی جلد عکس او بود اناری در دست و همین کتاب انگیزه نوشتن شد نگاه برایم‌ چ...

آه ای آسمان ابری ببار که در این دیار خاموش کسی نای کریه کردن ندارد ببار شاید این زمین خشکیده بار دیکر با چشمه های جوشان پیوندی همیشکی ببندد تا دیکر کلهای پر پر شده عاشق حسرت آرزوهای فردا را...

سن...یاساق اولمادان.... شوبهه سیز سئویرم سنی آتامین قیزی یااام...!! بیر قیپ قیرمیزی یاساق آلما د ا د میشام. معصومه عبداله زاده( تبسم ) (برگردان به فارسی) تو ....را... با ممنوعه بودنت ...

آزارهایت نیز تو را از من نگرفت ... بر پیشخوان بازارها دنبال دل و قلوه های تکه تکه ام سلاخی صورتک ها نیز تو را از من نگرفت ... خیره ام به درخت های بیزار در ضربه های کوبنده ی تبرها حتی وحش...

از عاقبتم می ترسم خیال هیچ پروانه ای در سرم نیست و باغ میوه هایش طعم کودهای هراس می دهد ... نه نومیدم نه بی مایه اما تو بگو جایی را سرغ داری که بذر امید بکارند ؟؟؟؟؟؟ احمد الماسی 94/3/7...

چشم ماه از پشت پنجره، می کاودم به خیالم سرک می کشد و رویاهایم را به آسمان می برد پردۀ حریر شب را می اندازم و سر بر بالین تنهایی ام می گذارم از پشت پرده، موج رقص می گیرد و لجوجانه باز به خیالم سف...

رو به آنجا از قبله آمد وسبز شد ... با خود اندیشید گاه با خود آمد گاه با او آمد وسر بر خاک داشت ...که از رکوع برخاست همراه قاعدهای کهن به شکوفه شب بوهای تاریخ سلامی داد ...بالای سرش آسمان...

آلزایمر پدرم ، پایش را در هویزه جا گذاشت ، برادرانم پدر را در آسایشگاه ، خواهرانم مادر را در بهشت زهرا، و من تو را در رویاهایم جا گذاشتم الزایمر ، بیماری ارثی مابود. ...

به آنطرف دل زخمی ام نگاه کن سالم ست برای تو میتپد

آمده ام بی واهمه درهجوم تیرگی شب وکابوس های شبانه به پیشوازم بیا توجه نکن به هم خوردن دوخط موازی این بازیست که باران را به چشمان من بیاورد فرصتی نیست چاره ای به جز دل کندن نیست دلم که...

مســـت خواهم مُرد و حرامش باد ... هر که هشیار بخــواند نمازم را ...!!!

اینجا سرزمین باران است دشتستان سکوت دهستان بی تابی پلاک یکصد هزار سال نوری واژه های خیسم را به دستان چا‍پار می سپارم تا مُهر تایید مِهراز یاد رفته ام راضمیمه اش سازد هیونی می خواهم تیزرو تر از...