آفت دل زمانه شد عشق توآم بهانه شد
زمزمه ام ترانه شد لیک چه میتوان سرود
فکرتواز سرم برون می نرود دگر کنون
غم زده ریشه از درون لیک چه میتوان سرود
می نبرد مرا دگر خواب نمیدهد اثر
دیده زاشک گونه تر لیک چه میتوان سرود
ساغرومی زمانه طی شدهمه روزگار کی
رفت وشد آمده ست دی لیک چه میتوان سرود
فکرت من خیال تو دردسرم وصال تو
بیخبرم زحال تو لیک چه میتوان سرود
دست ودلم بزندگی می نرود به خنده گی
روزوشبم غمزده گی لیک چه میتوان سرود
دائمآ این ندای تو می کشدم به پای تو
پای تو در هوای تو لیک چه میتوان سرود
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 23 فروردین 1400 23:57
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید