کتاب «بوطیقا» یکی از معروفترین تالیفات ارسطو است که با عنوان «فن شعر» شناخته میشود و یکی از آثار مهم نقد محتوایی و ساختاری شعر نزد این فیلسوف یونانی است.این کتاب هم مطلب محتوایی؛ و هم درباره ساختار و فرم شعر دستورالعملهایی دارد.
نام این کتاب، به شعر و لغت لاتین «پوئِت» و «پوئِم» برمیگردد و در واقع همان «پوئِتیکا» (بوطیقا) است، ارسطو در «بوطیقا» به دنبال ارائه تفسیر دقیق از گونههای مختلف شعر، ساختار و اجزای شعر والاست. والا بودن شعر هم خود از جمله موضوعاتی است که بحث نسبتا مفصل میطلبد اما به طور خلاصه باید گفت که شعر والا، از نظر ارسطو همان تراژدی است و نه آثاری که در گروه کمدی قرار میگیرند. به عقیده او، شاعران قدیم دو گروه بودهاند؛ گروهی شعر قهرمانی و گروهی شعر هجوآمیز میسرودند.باید به یک نکته مهم توجه داشته باشیم و آن مفهوم لفظ شاعر در عصر ارسطو است. شاعر در آن ایام صرفا فردی نبوده که در منقبت یا نکوهش فرد یا جریانی شعر بسراید و یا قطعات نظم را به خاطر غلیانهای احساسی، حماسی یا تربیتی از خود به جا بگذارد. نمایشنامهنویسان نیز در آن ایام و زمان شکوفایی نمایشنامهنویسی و اجرای آثار نمایشی، جزئی از جامعه شاعران بودهاند و وقتی صحبت از فن شاعری و ساختار تراژدی میشود، ارسطو به کار نمایشنامهنویسان و افرادی که دست به تولید تراژدی میزدهاند، کار داشته است.
از طرفی خود ارسطو، ابتدای بخش ۹ کتاب «بوطیقا» به تفاوت میان شاعر و تاریخنگار پرداخته و مینویسد: «تفاوت شاعر و مورخ در نظمنگاری یا نثرنویسی نیست. تفاوت حقیقی میان شعر و تاریخنگاری در این است که اولی از وقایع ممکن و دومی از وقایع قطعی میگوید. منظور از وقایع ممکن، منطقی انسانی است که در عالم واقع کمتر احتمال حادث شدن دارد. در نتیجه، شعر از تاریخ فلسفیتر است و گامی فراتر مینهد: زیرا شعر، نظر به امر کلانِ جهانشمول و تاریخ، چشم به امر جزئی دوخته است.»
ارسطو میگوید هر تراژدی متشکل از دو بخش است؛ گرهافکنی و گرهگشایی. و معتقد است بسیاری از از شاعران در گرهافکنی موفقاند اما در گرهگشایی بد عمل میکنند. وی از فصل یا گفتار نوزدهم به بعد به ساختار، کلمات، اسم، زبان و ... میپردازد. نمونهاش یک جمله مهم است که در آن میگوید: «ساختار کلام هنگامی کامل است که روشن باشد، نه مبتذل و مغلق.» او هچنین معتقد است که زبان عامیانه و کوچهبازاری، کلام را به اوج شفافیت خود میرساند. بوطیقا یک اثر تخصصی و نه عمومی است. ارسطو در این کتاب، بیش از آنکه به فن و فنون ساختاری شعر بپردازد، به روح جاری در آن اندیشیده است. البته همانطور که اشاره شد از فصل ۱۹ به بعد، مطالب ساختاری و زبانی او در این کتاب آغاز میشود اما بهانه او برای نوشتن این کتاب، فقط بیان مطالب فرمی و ساختاری نبوده است. در مجموع، مخاطب با مطالعه این کتاب متوجه میشود که شعر و اثر تراژیک از نظر ارسطو چه رسالتی دارد.
برگرفته از نقد و بررسی کتاب "ارسطو در بوطیقا چه می گوید؟چرا تراژدی از حماسه والاتر است"
نظر 2
کرم عرب عامری 04 مهر 1399 12:29
درودها گرامی
آشنایی با نظم کهن در ادبیات و هنر بما می آموزد قوت آن در کجاست و ضعفش چیست و با این آگاهی می توان نظمی دگر و نگاهی دیگر داشت
و این به آن معناست که ما زیباییهای حافظ را نمیشناسیم که دنباله رو او شویم
اورا می شناسیم که مثل او نباشیم
نیما فروغ
گلستان
هدایت
شاملو به همین خاطر برجسته شدند و بسیاری اما دنباله رو
که همچنان دوره می کنند
همیشه را و هنوز را
سپاس از آموزگاری مفیدتان
کاویان هایل مقدم 05 مهر 1399 09:55
درود جناب عامری بزرگوار
در عالم اندیشه، ادب، هنر و به طور کلی فرهنگ، این راهگشایان و مبدعین هستند که می مانند، راهرویان و متقلدین فراموش میشوند، در فلسفه هم شاگرد پس از مدتی تلمذ و صاحب اندیشه شدن، چراغی نو برمی افروزد که شاید تماما مورد قبول استاد نباشد(حکایت سقراط، افلاطون و ارسطو از این قرار است)
لذا در شعر هم لاجرم همین روال اتفاق افتاده است.
بسیار قدردان توجه شما هستم