تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
حسن  مصطفایی دهنوی

در بُعد بـی آلایشی ،یاران چرا خفّت بُوَد هر بُعد بـی آلایشی ، سـرمایه عفّت بُوَد عفّت برای هر کسی،سرمایه ای برآبروست آنکس که بی عفت بُوَددایم که درخجلت بود ٭٭٭ هرکس که بی عف......

ادامه شعر
محمد مولوی

خیال سرکشی داشتم ولی در اینجا سرانجامش سرب داغ است هر کسی که سینه سپر کرده است زبانی سرخ دارم و سری سبز ایستاده ام در چهارراه سرسبز از گلوله مستقیم نمی ترسم ولی در اینجا از گلوله سرگردان می ترس......

ادامه شعر
افسانه مهدویان

پیمان بوسه مست چشمان تو بودم ناگهان باران گرفت بعد از آن هم لحظه های خسته ی من جان گرفت می شمارم روزها را هی به امید شما تا که عشق تو میان سینه ام امکان گرفت دست بر دامان تو ،برگرد در آغوش من تا ب......

ادامه شعر
محمد  عالمی

کـــر بــلا ا ی سر ز مین پـــر بــــلا کـــربلا ا ی دشـــت پـــر درد و بـلا کـــر بـــلا ا ی د شت خونین از جفا کـــربــلا ا ی د شت عشــا ق و فـــا کشته شسد آن ز ا د ه زهــرا چــرا آ ن حسین آن......

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《امیرکبیر》 رگ خوابِ سبزم را بزن با لبه ی تیغ لبخندت؛ موی مشکی اَت را دور گردنم حلقه بزن تا تقاص سیاهی شب را از احساس شاهرگ خشکیده ام بگیری و آرزوی شعرِ ناخوشایند مرا ذبح کن در حمام خون همچون گلوی امی......

ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

از عصر میوسن، من عاشق تو بودم با پیراهن بنفش ابریشم گوشواره های حلقوی آتش، و شروع قصه ی قفس، چنین بوده .. . . . حوصله ام سبز سدری محضست که انبوه پرز قالیچه ها به معراج میبرند .. سایه میپوشم و رم میکنم......

ادامه شعر
مسعودرضا افشاری

بعد تو هیچ کسی در دل من جا نگرفت تو که رفتی دل من حال و هوایی نگرفت تو به دل وعده ی دیدار بهاری دادی طفلکی پیر شد و هیچ نگاری نگرفت "مسعودرضا افشاری با تخلص_تراب"......

ادامه شعر
لیلا طیبی

بی تو، نسیمی حتا-- به گیسوانِ باغ دست نمی‌کشد! #لیلا_طیبی (رها)...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

عدل هـر عدلیه معلوم نشد تا به کجاست عدل اگرعدل خدانیست همان عدل خطاست عدل اگـر خواهش افراد همان عدلیه است کی دِگرعدل زِعقل است و زِ فرمان خداست ٭٭٭ در مـحضر ارباب عدالت خبـری ......

ادامه شعر
الیاس  امیرحسنی

به به چه بوی خوبی آمد زکوچه امروز یارم گذشته باشد شاید زکوچه امروز تا بوی اوشنیدم دنبال او دویدم البته بوی او هست آید زکوچه امروز بویش شبیه بوی آهوی دشت چین است عطری که همچو نوری تابد زکوچه امروز ای آ......

ادامه شعر
سینا عباسی

به دل آشفتگی حجم صدایت سوگند به پناهندگی تن به ردایت سوگند که منم از همه جا رانده و دل وامانده بده بر خویش مکانم به خدایت سوگند شب من بی تو غمین است،ندارم خوابی به برازندگی ماه نگاهت سوگند زلف تو بس......

ادامه شعر
محمد  عالمی

فصل بهار زندگیست یا که محـــرم است گل با شگفتن خود چنین گوید که محرم است گــل خــنــده نددا رد بلــبــل نــمی خوا ند چــونــکه ا ر بعین حسین د ر مــحــرم است تــقــارون دو حــادثه بـهـارو ف......

ادامه شعر
حسن  رسولی

شرحه شرحه مسیح مرا ببین در آستانه شلاق زمان من مسیحی مانده بر صلیب ایرانم می رانم چون دود سیگاری بر حلقم نه طناب داری بر گلویم جبر قلب قلم کشیده است من+برِ درد من زبان را چگونه به دندان بگیرم که این ......

ادامه شعر
زهرا آهن

در تناقضی غریب بین خون بیاورید و مرگنامه ام آن که بود؟! آن حریص خون و طعم گردن غزال آن رها شده ز خط و خال او کجا و انتظار مرگ؟ من هنوز سرسپرده ام خاطرات خون بیاورید را گرچه هیچ وقت لخته های خون خام ر......

ادامه شعر
بردیا امین افشار

اینجا که خار و گل در یک پیکر می گردند تفسیر صحبت از وهم چیست ؟ کابوس ها هم می شوند تعبیر شمع و شب سالهاست که هر دو قاتل یکدیگرند در جاده زمان اما قانون ها هم می کنند تغییر ......

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

پدرم تو گذشته جامونده هنوزم فکر جنگ و خمپارس(ت) خونه رو شکل پادگان کرده مادرم خیلی وقته بیچارس(ت) باخودش,با خداش, راحت نیس(ت) مردی که جنس قلبش از سنگه سی و چن(د)ساله که پدر داره باخودش,با خداش,میجنگ......

ادامه شعر
محمد مولوی

عابری پرسید : ساعت چند است ؟ گفتم: وقت بیداری_ست پرسید: سپیده کی سر می زند؟ گفتم: سپیده دم ؟! هان...! منم منتظرم شاید فردا و یا هیچوقت #محمد_مولوی......

ادامه شعر
محمد  عالمی

به بو ستا ن محمد( ص) نــظــا ر ه کن به گــلــ هــا ی محمد امین نظــا ره کن نگــر بــر آن درخت سبز حیدری علی به آ ن دو خت پیــامبر زهرا نــظاره کن ب......

ادامه شعر
ادریس علیزاده

قد کشیده یک تبر دستان تو کس ندید آن رحم خو از آن تو تن به زیر خاک خواهد آرمید لایق مردن بگردد جان تو از چه اندیشی چنین مست عناد کشتن یک هم وطن پیمان تو؟ پیروی از هر پلیدی خصلتت ارزد از خون جوان در ......

ادامه شعر
علی احمدی

از مجموعه دایره سیاه ( اشعار بدون نقطه ) موسم وصل اگر سهمِ دلِ ما گردد دردهای دل آواره مُداوا گردد سر هر کوی و محلّه همه را سور دهم گرهٔ کور دلِ مُردهٔ ما وا گردد سرورم می رسد و راه ر......

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا