تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
سیده نسترن طالب زاده

در خون کبوترانگیم خانه کن! شالیزهای سرد توکوشیما در باد.. در امتداد برفزار  بلیغ بایست! تا نام موعود شرقیم تا بیگاه... نگاه کن! از پشت میله ها قوهای توندرا به کانون ابرهای عبث خیره اند مرا در آغوش بگی......

ادامه شعر
علیرضا نقدی

می‌شود یار جدا از تو محال‌ست حسن نوکری کردن من طبق روال‌ست حسن چشم دارید به بالا؟ رمضان آیا رفت؟ روزه داران در این شهر هلال‌ست حسن مادرت زحمت ما را بکشد مولا جان نوکر فاطمه‌ام چون که مدال‌ست حسن به......

ادامه شعر
طارق خراسانی

کی گفتمت به گوشه ی عزلت نهان شوی؟ از خود درآی، تا هدفِ کهکشان شوی وقتی قوی شوی به تو افراد ناتوان تهمت زنند تا که مگر ناتوان شوی روزی پدر به گوش من این نکته گفت و رفت غافل مشو ز باده، ز غم در امان شوی......

ادامه شعر
لیلا طیبی

اگرچه؛ کوله‌باری از دلتنگی- به دوش دارم؛ اما هرگز به جاده‌ی خیالت سر نخواهم زد! #لیلا_طیبی (رها)...

ادامه شعر
علی معصومی

از قطار زمانه جا ماندیم زندگی مثل داستانی بود, ورقی از کتاب را خواندیم دست ما که نبوده این بودن , معنی انتخاب را خواندیم مثل یک پرّکاه و اقیانوس سرخوش و بی بهانه رقصیدیم موج در موج غوطه ور بودن، ع......

ادامه شعر
 رزیتا دغلاوی نژاد

( قناعت ) رفته بودیم به بازار خرید لباس و شلوار من یه لباس رو دیدم با شوق یهو پریدم مامان تا دید پسندید منو نگاه کرد خندید بابا هم اومد با خنده گفتش که میپسنده تا بابا داد اجازه رفتم داخل مغا......

ادامه شعر
حسین یوسفی

گرچه میخندید اما یک جهان دلگیر بود از خودش،از زندگی،از عاشقی هم سیربود خسته و زخمی تراز آن بود تا درمان شود نوشدارویش شدم ،وقتی رسیدم دیر بود * * * * * توباشی وشب......

ادامه شعر
رجبعلی  باقری

آسترِ تنم سرماست خیاطِ سرنوشت لرزِ تورا بر تنم دوخته است ✍رجبعلی باقری #سپکو_تن...

ادامه شعر
محمد باقر تسلی

بتازان ای فلک ای چرخ گردون بتازان مرکب دیوانه ات را بتازان ای سواره ما پیاده بسوزان این دل رنجور ما را بنوشان جام زهر آلود برما برقصان قامت رعنای خودرا بپوشان جامه حسرت تن ما بلرزان پیکر بی جان مارا ب......

ادامه شعر
دکتر سجاد  فرهمند

شقایق جای داغی سخت بر سینه دارد یادگاری از غروب غربت آدینه دارد از نگاهش می شنیدم غصه ها را آشنایی با جدایی نسبت دیرینه دارد .... دکتر سجاد فرهمند ......

ادامه شعر
فاطمه  یاراحمدی

دست به پهلو می آیند این شعرها چاقوها را بیرون می کشم چاقوها را... چاقوها را... چقدر تمام نمی شوند این رفاقت ها......

ادامه شعر
 اسماعیل سهامی

هنوز خاطراتت در کوچه ما پرسه می زنند هنوز قلبم برای تو می تپد دلی که به شوق دیدار تو رفت دگر به خانه سر نمی زند منی که عمریست بیزارم زیاده هنوز زبوی عطر تو سر مستم نوشتن گناه ناکرده به پایم هنوز طاق ......

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《جنگ نابرابر》 خسته ام از داغ رفتن اَت هنوز هم رد پایت میان واژه های دفترم روز و شب مرا به صدای غمگین جیرجیرک تنها گِره زده, انگار کابوس تلخ نبودنت قلمم را خلع سلاح کرده شبیه جنگ نابرابر مژگانت که هجو......

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

ترسی که بیدار دل از ،ظلمت شب نیست این منحصر از ،بهر عجم یا به عرب نیست این نکته مهم است ، برای همه مخلوق شیرین تر ازاین نکته ،شکریا که رطب نیست ٭٭٭ برادرحرف می گو،که حرف ......

ادامه شعر
جواد  مهدی پور

بسمه تعالی چه باک آن موج دریا دیده را از فتنه ی طوفان نترسد عاشق سر گشته از بد گردش دوران برای کشتی بی نا خدا لطف خدا کافی ست ندارد موجِ از خود رفته ترس از بحر بی پایان چگونه عقل باشد سدّ راه عشق ب......

ادامه شعر
محمد جواد تک فلاح

من یاد دوست کنم مدام و او انکار کند وجود مرا لعنت به دوستی که انکار کند احوال مرا این بود عاقبت فحش هایی که میدادی به یار خائن قبلت که هر روز سلامش میدادی چقدر یاد مرده و زنده اش میکردی به قول خودت اگ......

ادامه شعر
دکتر سجاد  فرهمند

لب هایت چک سفید امضا بود به بهای دل دادن و دل سپردن من آن را نقد کردم دکتر سجاد فرهمند ...

ادامه شعر
علی مرتضی  موحدی

چرا این قدر ناله و فریاد داری سرزمینم چرا اینقدر اشک پنهان داری همنشینم اشک می ریزم پای پرچمت سرزمینم چرا نیست سر افراز پرچمت سرزمینم (موحدی) پائیز سال 1401......

ادامه شعر
مسعودرضا افشاری

خدا را چه دیده ای شاید یک روز آنقدر باران ببارد که شعرهای من هم بوی باران بگیرد مسعودرضا افشاری با تخلص_تراب...

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

وقتی زمستون می رسه از راه دلتنگیِ من بیشتر میشه شاید منم، اونی که تنهایی تو شهرِ برفی در به در میشه باید میونِ مُردن و موندن هر شب گرفتارِ دو راهی شم اونقدر بی تابم از این تردید که مثلِ اسفندِ رو آتی......

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا