تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
علی فیروزکوهی
در08 /02/ 1394 -
عباس خوش عمل کاشانی
در08 /02/ 1394 -
علی اصغر ابراهیمی رودپشتی
در08 /02/ 1365 -
ترانه هموطن
در08 /02/ 1357 -
مائده .
در08 /02/ 1380 -
عبدالصمد اجباری
در08 /02/ 1399 -
ثریا قنبری
در08 /02/ 1389 -
آرامش ظهرابی
در08 /02/ 1361 -
سعید طهماسبی کهیانی
در08 /02/ 1369 -
حسن محمودی
در08 /02/ 1344 -
مهدی یوسفی
در08 /02/ 1377
بسمه تعالی جرعه ای تا خوردم از جام شراب دیگران درد سر افزون شد از طعم گلاب دیگران خانه روشن می کنم از گوهر خود چون صدف چشم می بندم به ماه و آفتاب دیگران رشته ی جان ها بهم پیوسته است از این سبب عمر ......
ادامه شعرهر توانمندی افراد ،گر از حکمت اوست بیجهت نیست زِحکمت بُوَد وعدل نکوست هـر توانگـر نتوان ، رأی خود ابراز کند که توانمندی این رد شود از حکمت دوست ٭٭٭ درمحضر پیمانه عشق آسوده......
ادامه شعرعصیان در حجم ناله ای همه جا را صدا گرفت تیهوی پشت بوته تنش شعله میکشید در انعکاس خسته ی پرواز بی پرش تبخیر خون و قطره ی باروت می دمید مانند برگ زرد خزانی که شاخه را با آخرین رمق به تماشا کشیده بود در......
ادامه شعربه من گفتی صبوری کن صبوری بهتر است عاشقم کردی و گفتی رسم دوری بهتر است گر به قرآن خوانده ای احوال یعقوب نبی دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر است *مسعودرضا افشاری با تخلص_تراب*......
ادامه شعراز آستین غیب، ندیدی چگونه دست بیرون جهید و بتگر و بت را کمر شکست؟! ما می رویم و پند به آینده می دهیم پرهیز کن ز بُتگر و بُت بان و بُت پرست ای از مسیرِ تنگِ جنایت عبور توست هشدار، ضربه های خدایی ......
ادامه شعرمشرق از عطر ناکجا مشرق از خوشه های طلا پر شد.. در هی هی دخترکی چوپان -در دشتهای پیراهنت- ، به برودت روزهای فیروزه ای اندیشیدم کراواتت را به رباعیهای سالهای بعد گره زدم سیگارت را روشن کردم -تا در لبهای......
ادامه شعرهم آوایی دوش در دامن صبح گوش جان داد دلم به هم آوایی مرغان سحر کز پس پرده ی شب مژده ی آمدن خورشید را به گل و سبزه و صحرا و در و دشت و دمن می دادند و چه خوش آوایی پر یگرنگی و پر شور و نوا ... ......
ادامه شعرپیاده شو از واگنِ زردِ گلایه های پاییزی، وخش خش رفتن را پایان! سنگین است چمدان دلتنگی ات انگار! بیا این تو ؛ این شانه های مجروحم، این تو، این ترانه های آغشته به خیابان وپاهای خسته تر ازبارانم! دکمه ی......
ادامه شعر"دوست داشتن تو" همه ی آرزویم ایستاده دورتر و در سایه ی نور پنهان شده رویاها. کاش می دانستی با نگاهت روزنه ها را می گذرانی از سیاهی که از روی برگ بلند شوم و تا ادراک آفتاب سفر کنم. من خواب تو را دیده ......
ادامه شعرپروازِ پرستوها زیباست! اما،،، دلم، پیش کبوتری است؛ که روی دیوار کِز کرده بود! #لیلا_طیبی (رها)...
ادامه شعر《عروس های دریایی》 شعری ننوشت با اینکه دستانش بوی واژه می داد و دوبیتی مست بود از نگاهش در مرز اَبروان کشیده اش, هزاران قو می مُردند در مرداب چشمانش عطر تن نیلوفرهای آبی روی گونه هایش به مشام موج ها م......
ادامه شعر《شعرهای ناکام》 دیگر ترانه ای نمی خواند اَبری که روی شانه هایش پیکر خورشید را تشییع می کرد؛ تا جنازه ی آفتاب آرامش آغوش خاک را حس کند در هوای چشمان پائیزی که از تیغ سلاخی تابستان می تابد بر خاکِ مزار ......
ادامه شعرخداوندا بترسیـدم به کاری گر دغـل کردم هرآن کاری که نیکوبود به نیکوترعمل کردم خداوندا تو آگاهی که کارم با حقیقت شـد حقیقت را که بشنیدم به معنایش عمل کردم ٭٭٭ خدایـا دانش و علمت ب......
ادامه شعرغزل ماه سر فصل تماشایی پاییز خودت باش گلبانگ هواخواهی گلریز خودت باش همپای زمستان اگر از جاده گذشتی زیبائی و بارانی و مه ریز خودت باش تا چند از این گوشه به آن گوشه پریدن ای پوپک دیوانه گلاویز خو......
ادامه شعرخواب خرف خمارتان را هر شب خمیازهی خردسالمان میبلعد وقتی خرد خروش ما بالغ شد او را که شده وبالمان میبلعد... ...
ادامه شعردر دلم هست یاد یاران همرهم هست نام ایشان گر بجوی بازیاد یاران را کی غمها رسد اندر میان خبری خوش در راه شده از ره رسند آن هم دلان در گلستان بی یار بودم غمی نشسته بر دل و جان گفتم ای دل درد چیست......
ادامه شعرجنگ نابرابرِ باورهاست یک طرف دست های پر آتش آنطرف دست های خالی پر امید _کجا میروی برادر؟! خطرناک است... موج انفجار همه را پراند حتی دست و پاهای چسبیده به تن را. ◾◾ _مادر پیکرهٔ کیست وسط میدان؟ _مجس......
ادامه شعرحصر سکوت من و مهتاب و گل و سایه ی شب پشت یک رنگی دلتنگی شب به تماشاگه راز چشم در چشمه ی نور تا رسیدن به سپیدیِ پر قوی سپید در برکه تنهایی نور دل داده به پرواز امیدیم ولی... حبس در حصر سکوت... ......
ادامه شعرچه برف سنگینی بود میان برف نفس ها بند می اومد. داوود صدا کرد خسته شدم تا آبادی خیلی راه مانده . من در حالی که تمام استخوان هایم به لرزه در اومده بود گفتم. داوود جان یک ساعت دیگر راهه چادر مسافرتی را ......
ادامه شعراوج عاشقانه ها جمله ایست که میگوید : میخواهم بروم و این یعنی دلش میخواهد؛ آنقدر عاشقی کنی و برایش شعر بگویی که قانع شود بماند کسی که قصدش رفتن باشد ، بی خبر می رود:)))......
ادامه شعر