تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
عبدالحلیم اکرامی = نژند

بــــــــاز آمدی که ذهن مرا تو کنی پر از شعر و غــزل و قافیه و مصرعی سر از نــــــام و نشان ثروت و جاه و جلالی هم تــــــا اوج ها بری غزلم پشت کوه در از کان و مکان و زیور و مروارید و صدف ریـــــــزی ز......

ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

وطن ستاره های شانه ی پدربزرگست وطن... ، نغمه های گرم آغوش پدریست وطن کیک شکلاتی نیم خورده ای ، در جیغ زنبق های شهریور .. . . . وطن ، غازهای وحشی زرینیست آویخته بر گلوی آسمانها.. وطن چمدان غم توست ، آ......

ادامه شعر
فروغ گودرزی

چشم به گنجشکان که می دوزی قفس را در خیالت نبند بند کن پرنده را به آزادی......

ادامه شعر
مهدی فصیحی رامندی

بی‌خرد را مثل دانشمندها دیدن خطاست کوه را هم‌سنگ مشتی سنگ‌پا گفتن خطاست تکیه بر انسان جاهل، اتکا بر آتش است گوش بر اندرز پیری بی‌خرد دادن خطاست ربِّ انسان از چه موزون است با آسودگی؟ نفس خود را ربِ خ......

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

خداونـدا تـو مـعیارت ،چه رنگ است که هـر آهـو، شکار هـر پلنگ است هـر آن فردی که کارش با خـدا شد به هـر جا رو کنـد، پایش به سنگ است ٭٭٭ رفیقـان ......

ادامه شعر
لیلا طیبی

چموشم! اگرچه اسیرِ غل و زنجیر... اما، زیر بارِ زور نمی‌رود؛ --باورم! #لیلا_طیبی (رها) ...

ادامه شعر
عبدالحلیم اکرامی = نژند

صدایت آشناست آنچنانی که بلبلی در حنجره ات آشیانه ساخته است بخوان نشود گل های قشنگت خشک شوند آغوش حنجره ات قلبی را باخود میکشد تارهای رنگین حنجره ات سازی از آرامش را به نوار میکشد بخوان دلم به همین امی......

ادامه شعر
رامین خزائی

با کشتن من فکر نکن بیخ شوی با مرگ پدر یکسره در سیخ شوی بدمست شدی تا که نه اینی و نه آن تاریخ نخوانی خودِ تاریخ شوی با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان کهنه سرباز ایرانی رامین خزائی ......

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《ضحاک》 پیکر شعرهایم را ورق می زنم که جای خراش قلم را پلک های ابریشم گونه اَت درمان می کند، آه..، تو نمی دانی؟ چه روزگاری بر من گذشت که با عطر شقایق زُلف پریشانت عاشق شعر و موج موهایت شدم، نه کاوه ام ......

ادامه شعر
منصور فرزادی

هر خانه که دیدیم درین دوره ی ناپاک انگار که بی ریشه ترینست درین خاک هرجا به بدی یاد شود شهرت جمشید آن مُلک اسیر است به سرپنجه ی ضحاک در باورِ هر کورِ سیه خوی سبکبار هیچ است سراپرده ی تابنده ی افلاک ......

ادامه شعر
کاظم قادری

زمین خوار و زمان خوار و تویی خوار و منم خوار از این پس راه خوشبختی مسیری نیست هموار نفس را و تمام شوق بودن را گرفتند همانانی که کردند عشق را بر چوبه ی  دار به نام عاشقی هر عاشقی را سر بریدند چه دار......

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

کسی که فکر نکو، بهر کاردانی کرد هـزار کار معیّـن ،که در نهانـی کرد هر آنکه در ره علم و ادب پیش رَوَد به راه علم و ادب ،کار پاسبانی کرد ٭٭٭ خـ......

ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

سرو را ماند مقاوم ایستا جان طاها نور ایمان بین ما منتظر افراد بینی با خلوص منتظر آن لحظه ای حاکم تو را امر فرماید قیامی ای عزیز تحت فرمان حاکمیّت را بنا عدل گستر در جهانی دنیوی دست هر حاکم که غالب......

ادامه شعر
عبدالحلیم اکرامی = نژند

بنمای از فراسوی عدم. چنان بنمای که شک های دلم حیران تو گردند. حقیقت روزی را نامم که چون تو مهره یی را در حضور زندگی باعشق پیوندم. مسروری لحظ ی باشد که تو یک رنگ برگردی. فدای لحظه ی برگشت.......

ادامه شعر
علی مزینانی عسکری

ای جان جهان سرو بلند قامت زهرا... آغاز امامتت مبارک ای شاه زمان، نورامید و جان طاها...آغاز امامتت مبارک ما منتظران منتظر لطف توهستیم... گریار تو هستیم ایمان به تو داریم پسر ام ابیها... آغاز اماتت مب......

ادامه شعر
واثق (تربت جام)

ابر و باد مه و خورشید و فلک در کارند تا به دستت نرسد لقمهٔ نانی هرگز! واثق جامی...

ادامه شعر
طارق خراسانی

دیدم پی آن زلف پریشان تو افواج در فکر و خیالات تو حیرت زده ای، واج ای خاک رهت بر سر شاهان جهان، تاج با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج آن چشمه ی چشمت بودم باده ی ج......

ادامه شعر
علی معصومی

بسپارید شکوه برگ ترم را به یاد بسپارید به یاد خود نظرم را زیاد بسپارید در آسمان پر از لحظه های زیبائی تمام بال و پرم را به باد بسپارید تن مرا به خزانی که زیر شلاقش فسردم و خبرم را نداد بسپارید کن......

ادامه شعر
آرمان پرناک

آفتابی که بر بامِ آسمان امروزِ خود را دود ... کومه ای در مه که آخرین هیزم را بر لب دود ... قطاری در کوهستان که دهقان دهقان دود ... دستم، بوی دود خودکار، رنگِ دود کاغذ، نقشِ دود تا واژه هایم نسوخته......

ادامه شعر
محمد جواد تک فلاح

شب است وسکوت و چراغی روشن حال مان خوب است, ولی خیلی کم چه کرده گذشته مان با حالمان امروز افسوس گذشته و حال, اینده را بربود دوبال میخواهم که اوج گیرم باز پرواز میباید تا اخر این راز هرجا کم اوردیم هر ج......

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا