تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
منصور فرزادی

پایانِ تمامِ روزها روزی بود کاین خاک ِاسیر؛ مُلک شب سوزی بود هر سو که نظر کرد خدا مرگ گذشت افتاد ستاره ای به ویرانه ی دشت شیطان به ظهور سایه ی مرگ گریخت در بستر رودها چه خونها که نریخت ادغامِ تمامِ......

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

غـم و درد دلـم صد باره می پُـرس جـوابش بشنــو از این منطق غُرس بـپرس از سبـزی اشجـار دنیـا که از خاک که می رویـد ، از آن پُرس ٭٭......

ادامه شعر
وحیدرضا روان بخش

زبان به شعر نمی رود و حال خوبی نیست دل است اینکه درون است ، گوی چوبی نیست اگرچه موقع عید است و نو شدن خوب است دلم هزار زنگ دارد و غبار روبی نیست دمی نمی‌زند به دَرَم کسی در این احوال چه منتظر نشسته ......

ادامه شعر
متین  حکیم پور

نه جمعه ست .... نه غروب ! اما ... دلتنگم دلتنگِ یک وجب پیاده رو که سنگِ کفش های جفتمون را به سینه ی پاییزی اش بزند .. دلتنگم و این حجم دلتنگی در وزنِ هیچ شعری نمی گنجد ... دلتنگم و ... (سه نقطه) یع......

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

تخت بیدار حال و روزگارم مثل مرگه خستم از قصه های تکراری از دروغای شعرهای قشنگ از «دُرُس می شه»‌های دوزاری مثل آب و هوای اهوازم حالمو هیچ کس نمی فهمه اونقده سر به زیر بودم که نالمو هیچ کس نم......

ادامه شعر
عبدالحلیم اکرامی = نژند

سیمرغ سوارم در هـــوا روان به سوی قسمتم آن قسمت خــوابیده ام یــــــا قسمت گم گشته ام در بحر مثل ماهی شد یـــــا آهوی صحرایی شد آن مرغک بریـده ام یــــــــــا بیگناه فــرشته ام بــــــــا خود میبرد خا......

ادامه شعر
پیام قاسمی

یا فتـح آغـوش و لبت یا مـرگ در گـرداب ها در هر مکانی که نشان از عشق باشد،ترس نیست پیام قاسمی...

ادامه شعر
علی روح افزا

الا یا ایها الساقی ، ادرکاساً وناولها " رهایم کرده ای یارب ، چرا در بین جاهل ها ؟ شبی در منزل یاران چه خوش بودیم ، تا اینکه رقیب آمد ، همان ساعت فراوان گشت مشکل ها میان من و جانانم فراق افتاد از آن ......

ادامه شعر
مجید ساری

بیست و یک مهر چنین سالی وقت اذان صبح باریدم گهواره ام با خنده نازل شد اما جهنم داد تعمیدم یک کارناوال درد اطرافم دعوت به جشن دلقکی نازیست چون باور ما آریایی بود دیدم خدا در خیمه شب بازیست من نسل......

ادامه شعر
طارق خراسانی

قالب شعر: خوشه ای بر پشت من نِه، هر چه دردت را بر من ببخشا، شامِ سردت را از جان خریدارم به من بسپار ای باغِ زخمی، َ برگِ زردت را » قسم بر آیه های صبح آزادی قسم بر پیکر گلبوی مهسایم، ندا، نیکا......

ادامه شعر
متین  حکیم پور

امروز پروانه ای را دیدم که بدور از چشم شمع با چراغ بی احساسِ خیابان عشق بازی میکرد .......

ادامه شعر
وحیدرضا روان بخش

حافظ ای پادشه شعر و غزل ، محرم راز حافظ ای لحن غزل های تو همبستر ساز ای که شعر تو سر انگشت تحیر دارد چه تفاوت کند اشعار تو و ذکر نماز سوز دارد غزلت سوزش شیرین به دلم ساز دارد س......

ادامه شعر
پیام قاسمی

قَسـم،عزیز تر از آن لبانِ سـرخِ تو نیست به آن قسم که خورده ام،وفایِ عهد ڪنم پیام قاسمی...

ادامه شعر
فروغ گودرزی

لکنت گرفته زبانم نامت فراموشم شده پاییز برگ می ریزد و من، گلویم را می فشارم تا بغض خفه ام نکند...!...

ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

ناطور رودهای رهاییست لاله های سیاه نگاهم ، به پادشاهی نامت.. آه ، چکان چکان بغض وُ چکاد استغناست دلم گرفت در هوای سنگی آغوشت و پیراهن تلخون چون پرنده های نیلگون بشارت به زخم حماسه به سنجاق نورس موجها......

ادامه شعر
مروت خیری

آنچنان ، که دست من در دستهایت، ارام میگیرد باد سرگردان میان موهای رهایت...

ادامه شعر
علی روح افزا

من پر از فریادم ، رفته بر من بیداد هیچکس درد ندارد انگار هیچکس شاکی از این ظلم و ریاکاری نیست یا اگر هست چرا خاموش است ؟ من چرا بیتابم ؟ همه جا تاریک است همگان در خوابند وقت خواب است اگر... من چرا بی......

ادامه شعر
دادا بیلوردی

* مست بشکستی سبو تشنگان را پس ندادی آبرو می شدم من زودتر ای کاش با تو روبرو داشتی کی از عدالت گفتگو؟ بر من ِ مسکین بگو! * ......

ادامه شعر
لیلا طیبی

چشمه‌های جهان خشکید؛ با خشکسالی‌های متمادی... اما هنوز؛ چشمه‌ی چشم‌هایم --در انتظارِ آمدنت می‌جوشد! #لیلا_طیبی (رها) ......

ادامه شعر
رها فلاحی

شب ستاره‌ها می‌درخشند، اما چشم‌های تو --دیدنی‌ست!. #رها_فلاحی ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا